دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران در روز 29 اردیبهشت ماه سالجاری با حضور پرشور توام با شعور و آگاهی ملتی شرافتمند و حق طلب به پایان رسید و آقای دکتر حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور چهار سال آینده کشور برگزیده شد. شور و شوق و لذت کار انتخاباتها به «رقابت» بستگی دارد. ارائه برنامهها؛ ایراد سخنرانیهای پرشور؛ دفاع از عملکرد خود و نقد عملکرد رقیب یا رقبا... از جمله امور طبیعی و پذیرفته شده در صحنه رقابت است. اگر رقابتها به تلاش برای آگاهی بخشی از دیدگاههای خود و نقد منصفانه برنامهها و عملکرد رقیب محدود گردد؛ امری پسندیده بوده و فضای تبلیغات را میتوان سالم برآورد نمود.
اما هرگاه کاندیدا یا کاندیداها و یا یک جریان سیاسی به جای بروز توانمندیها و نشان دادن سوابق خویش؛ از تخریب؛ تهمت و دروغ به عنوان ابزارهایی برای مقابله با رقیب یا رقبا استفاده نمایند به طور حتم قطار تبلیغات و رقابت از ریل اصلی که همانا انصاف و رعایت قواعد بازی سیاسی است؛ خارج و بر روی ریل ناصواب عوامفریبی و سیاهنمایی برای کسب قدرت به هر قیمت و هر وسیله قرار خواهد گرفت.
بدون تعارف میتوان انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران در زمینه نحوه تبلیغات را در نوع خود کم نظیر نام نهاد. شش کاندیدای محترم ریاست جمهوری این دوره؛ از دو طیف و دو قطب فکری تشکیل شده بودند. در یک جناح آقایان روحانی؛ جهانگیری و هاشمیطبا (طیف و جریان اعتدال و اصلاحات) و در طرف مقابل نیز آقایان رئیسی؛ قالیباف و میرسلیم(طیف و جریان اصولگرا) قرار داشتند.
طیف موسوم به اصولگرایان خود را مخالف وضع موجود نشان داده و خواهان تغییر بودند. از همان ابتدا جامعه را به دو قطب تقسیم نمودند به نحوی که 96 درصد مردم را فقیر و 4 درصد نیز ثروتمند. تلاش وافری نمودند تا خود را نماینده و حامی و مدافع محرومان و اقشار آسیبپذیر معرفی؛ و طیف مقابل یعنی آقایان روحانی و جهانگیری را در جرگه سرمایهداران و مرفهان بیدرد قلمداد کنند که توجهی به مستضعفان ندارند؟! اتفاقا حامیانشان نیز در استانها و شهرستانها همین خط را دنبال کردند. جالب آن که منبع درصدگیری خویش را اعلام نکردند و نیز هرگز اعلام ننمودند که خود در جرگه کدام دسته از تقسیمبندیها قرار دارند؟ در این قطببندی؛ دانسته یا نا دانسته چنان چهره ناکارآمدی از جمهوی اسلامی به نمایش گذاشتند که ادبیات آن گاها از ادعاهای شبکههای ضد انقلاب نیز تندتر بود.
بخشی از طیف اصولگرای این دوره از انتخابات ریاست جمهوری چنان در مناظرات و میتینگهای انتخاباتی سخن گفتند که دیروز کشور را سراسر ناکامی و بیتدبیری؛ امروز را فلاکت و بدبختی و آینده را نیز سیاه و مملو از نا امیدی به نمایش گذاشتند. مگر آنکه خودشان به عنوان رئیسجمهور انتخاب شوند؟! یکی از کاندیداهای محترم جریان اصولگرا خیلی راحت و بدون دغدغه به مردم نگاه میکرد و در مواردی مطالب کاملا خلاف واقع بر زبان جاری مینمود. خیلی صریح و در برابر دیدگان دهها میلیون بیننده مدعی بود که املاک نجومی را به رفتگران شهرداری واگذار نموده است. به جای ارائه برنامه و تشریح آنها برای جامعه؛ نشان دادن اسناد مالکیت دو باب منزل دو رقیب را وجهه همت خویش قرار داد.
بدون کمترین درنگی رئیسجمهور قانونی کشور که یک شخصیت روحانی؛ مبارز، مجتهد و عضو خبرگان رهبری است را به دروغ گویی و حامی افراد زالوصفت متهم کرد. آقای جهانگیری را کاندیدای پوششی خطاب نمود اما خودش قبل از آن که پنج میلیون شغل برای جوانان کشو ایجاد و یخچالهای محرومان را پر کند؛ از عرصه رقابتها خارج شد. ... منتقدان دولت تدبیر و امید در صحنه رقابت ادعا مینمودند که: پول گزاف برای هزینههای انتخاباتی نداریم و مخالف اسراف هستیم «اما در سراسر کشور هزاران بنر بزرگ و کوچک: میلیونها پوستر رنگی و... ایشان؛ توزیع و نصب گردید.
در طیف مقابل؛ دکتر حسن روحانی و اسحاق جهانگیری قرار داشتند که با تلاشهای شبانهروزی خود و اعضای کابینه؛ توانسته بودند کشور را از نظر اقتصادی؛ سیاست خارجی و عمرانی از ورطه سقوط نجات دهند. با افتخار از عملکرد خویش دفاع و هر کجا هم توفیق کمتری نصیب داشتند؛ آن را با صراحت بیان و از مردم عذرخواهی کردند. هر کجا از دولت اول (دولت یازدهم) سخن گفتند با آمار و ارقام توام بود؛ برای آینده نیز وعدههای یرطمطراق ندادند و آنچه بر زبان جاری کردند؛ برایش برنامه مدون تهیه و تدوین نموده و در منظر افکار عمومی قرار دادند. در یک کلام با «صداقت» توام با «شفافیت» با مردم سخن گفتند. هرگز وعده پمپاژ پول به جامعه را ندادند و... .
دکتر حسن روحانی تنها با آقایان رئیسی و میرسلیم و قالبیاف در حال رقابت نبود؛ طیف وسیع و سازمان یافتهای در سراسر کشور به نحوی از انحاء برای تخریب اقدامات دولت تدبیر و امید فعالیت شبانهروزی داشتند. برخی از سکانداران تریبونهایی که حق ندارند له یا علیه کاندیداها موضعگیری نمایند؛ با همان عنوان حتی شب قبل از روز رایگیری در برخی از شهرستانها و در فضای باز خدمات دولت را به صراحت زیر سوال بردند؛ صداوسیما چنان حرکت کرد که بارها مورد انتقاد علنی آقای روحانی قرار گرفت؛ دولت یازدهم را دولت اشرافیگری (همان موضوعی که به آیتالله فقید هاشمی رفسنجانی نسبت دادند)؛ دولت ناتوان و ناکارآمد؛ دولت اختلاسگر دولت غیرانقلابی؛ دولت چهاردرصدی و... نام نهادند.
روز موعد فرا رسید و از همان ابتدای شروع کار اخذ رای؛ صفهای طولانی تشکیل گردید. همه آمده بودند تا رساترین فریاد خویش را از دل آرام صندوقها به گوش کاندیداهای این دوره از انتخابات رسانیده و سرنوشت نه تنها چهارسال آینده؛ بلکه ای بسا دهههای آتی را رقم بزنند. اگر چه تهمت؛ دروغ؛ شایعه پراکنی و پخش میلیونی شبنامههای بیپایه و اساس؛ ابری تیره را بر آسمان انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری افکنده بود اما حضور توام با آگاهی و شعور مردم دوراندیش و زمانشناس ایران؛ ابرهای تیره و تار را تار و مار نمود و خورشید حقیقت را نمایان کرد.
مردم آمده بودند تا به صراحت بگویند رایشان نشانهشان؛ شخصیت و حریت و آزادگی آنهاست؛ لذا این مهم را با پول یارانه عوض نمیکنند. روز 29 اردیبهشت؛ روز «نه» به تمامی بداخلاقیها؛ شایعه پراکنیها؛ وعدههای غیرقابل اجرا و... و از طرف دیگر «آری» به شفافیت؛ کار و تلاش؛ برنامهریزی؛ تعامل؛ اعتدال و اصلاحات؛ آزادیهای مشروع قانونی؛ بیزاری از ریاکاری و... و در یک کلام «آری به صداقت» بود.
*مدیر کل سیاسی استانداری کرمانشاه