هرکس را نمیتوان بدون دارا بودن ویژگیها و صفات بارزِ کاریزماتیک و شخصیت مشعشع آن درعرصههای مختلف جامعه به عنوان الگو مورد توجه قرار داد. بطور حتم الگوشدن و اسوه بودن، تابع شرایط و ویژگیهای خاص خود است. انسانها باید سالهای سال در زمینههای گوناگون در میان مردمان خویش از آنچنان نقش محوری و اثربخش و حضوری وحدت آفرین و خدماتی ماندگار و محبوبیتی مثال زدنی و شخصیتی پرنفوذ برخوردار باشند و توانسته باشند از کوران سخت امتحانات گوناگون سربلند و سرفراز بیرون بیایند تا به عنوان انسانی صاحب نفوذ و شخصیتی قابل تکریم و نمونه مورد توجه دیگران قرار گیرند.
حاج قاسم سلیمانی به لحاظ دارابودن چنین صفات ارزنده و خصائص نیکویی در زمره آن دسته از انسانهای نادری قرار گرفت که در زمان حیات مبارک خود و در صحنه عمل و شطرنج سیاسی به نمونه ای موفق برای الگو قرار گرفتن در سطح ملی و حتی فراملی مبدل شده بود.
اینک یک سال از شهادت و پرواز ملکوتیاش سپری میشود. راقم این سطور به فراخور توان خود برخی از ویژگیهای این شهید سرافراز را بطور خلاصه با هدف پرداختن به ابعاد شخصیتی این انسان کمال گرا، فرانگر و جهان اندیش و در یک کلام عبد صالح خدا ، مورد اشاره قرار میدهد.
اعتقاد راسخ و دین باوری: سردار سلیمانی از جمله متدین ترین و معتقدترین پاسداران انقلاب اسلامی بود که برای حاکمیت موازین دینی و دفاع از ارزشهای والای دین اسلام قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تلاش کرد. سالها در میدانهای آتش و خون حضور فعال داشت. او علی رغم ایمان و اعتقاد قلبی به مذهب تشیع و دین مبین اسلام، به افکار و عقاید دینی و مذهبی دیگران احترام میگذاشت. او همانگونه که برای آزادسازی مناطق شیعه نشین تلاش، برنامه ریزی و فداکاری میکرد، به همان اندازه برای مناطق سنی، ایزدی و مسیحی نشین از خودگذشتگی و رشادت نشان میداد. سردار سلیمانی، انسانها را بدان جهت که بندگان خدا هستند، دوست میداشت و در لبنان، سوریه و عراق حلقه یاران او را مسلمان، مسیحی، زرتشتی، شیعه، سنی، ایزدی، علوی و ... تشکیل میدادند. فرمان دهندگان به شهادت حاج قاسم، سخت اشتباه کردند زیرا سردار سلیمانی بر قلبها حکومت میکرد، او سردار دلها بود و کسی که بر دلها حکمرانی کند، جاودان همیشه روزگاران است.
عدم دخالت در سیاست:حاج قاسم سلیمانی در عرصه داخلی و خارجی سیاستمداری برجسته و به روز بود. دور اندیشی او در سیاست و سیاست ورزی در تعاملات داخلی و فرامنطقه ای چنان بود که در بسیاری از مواقع مسئولین سیاست خارجی کشور در دولتهای مختلف در امورات فرامرزی با وی هماهنگی میکردند. شکلگیری دولت پایدار در عراق، جلوگیری از سقوط دولت سوریه، تداوم مقاومت در یمن، پیروزی حزب الله و حماس در جنگهای نابرابر با نیروهای تا دندان مسلح رژیم صهیونیستی در لبنان و فلسطین... مدیون تفکرات راهبردی ، تدابیرهوشمندانه و طراحیها و عمق استراتژی شهید سلیمانی است، امری که دوست و دشمن به آن اذعان داشته و دارند. علی رغم توفیقات چشم گیر و اشرافیت او بر امورات سیاسی در عرصه داخلی و خارجی، هرگز در احزاب و جریانات سیاسی ورود نکرد و اجازه نداد تا شخصیت برجسته اش وجه المصالحه جریانات سیاسی قرار گیرد. او، لباس مقدس سربازی را با هیچ پست و مقامی عوض نکرد. لذا در حیات مبارک و پر بارش و بعد از شهادتش نیز محبوب و عزیز همه احزاب و جریانات سیاسی ملتزم به جمهوری اسلامی ایران بوده و هست.
تواضع و فروتنی: به جرات میتوان گفت به لحاظ کارآمدی، هوش سرشار و ذکاوت، تقید و پایبندی به آرمانهای انقلاب و کارنامه درخشان در راه دفاع از میهن، حفظ و حراست از دستاوردهای نظام، یکی از نزدیکترین شخصیتها و فرماندهان نظامی به مقام معظم رهبری، سردار سلیمانی بود. در نیروهای مسلح جایگاهی والا داشت. نه تنها در داخل کشور، بلکه در فراسوی مرزهای ایران نیز مورد احترام خاص بسیاری از دولتها و ملتهای منطقه بود. علیرغم آوازه نیک نامی جهانی اش، در تواضع و فروتنی سرآمد بود. سردار سلیمانی به نیکی دریافته بود که:
افتادگی آموز گر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
اوج خودساختگی حاج قاسم سلیمانی را میتوان در پاسخ او به دعوت برای کاندیداتوری ریاست جمهوری مشاهده کرد. وی در پاسخ به پیشنهاد کاندیداتوری برای ریاست جمهوری میگوید:....افتخارم این است که سرباز صفر بر سر پُست دفاع از ملتی باشم که امام فرمود: جانم فدای آنها باد، رها کردن این پُست را در شرایطی که گرگانی در کمین هستند، خیانت میدانم. او نه تنها در زمان حیاتش بلکه برای بعد از مرگش نیز همین رویه را پیش بینی و پیشنهاد کرده و در وصیت نامه اش مینویسد: برروی سنگ قبرم بنویسید «سرباز» قاسم سلیمانی.
خادم بی ادعای ملت ایران: سردار سلیمانی ۴۰ سال برای دفاع از عزت، اقتدار و برقراری امنیت پایدار ملت ایران و حفظ تمامیت و استقلال کشور فداکاری کرد. به گواه اقدامات مشعشع او و به شهادت همرزمانش، برای تحقق این امور مهم لحظه ای از پای ننشست. بعد از دوران دفاع مقدس و با شروع فتنه داعش، راهی شامات شد و دفاع از «حریمِ حرم» را وجه همت خویش قرار داد. در انجام و ایفای این وظیفه چنان خوش درخشید که دشمنان اسلام و ایران را سردرگم و سر در گریبان نمود و مرد شماره یک ایران در خاورمیانه لقب یافت . در پرتو رشادتها و از خودگذشتگیهایش،نام و آوازه اش جهانی شد،اما هرگز ادعایی نداشت و خادم صادق و بی ادعای ملت و سرباز جان برکف اسلام و ایران باقی ماند.این یکی از رمزهای محبوبیت و ماندگاری شهید حاج قاسم سلیمانی است.
جذب حداکثری و دفع حداقلی: برخلاف عده ای که سعی خویش را بر آن نهادهاند تا در هر ایستگاهی جمعی را به هر بهانهای از قطار انقلاب اسلامی پیاده کنند،سیره عملی و سخنان حاج قاسم سلیمانی به ما میگوید که «جذب حداکثری و دفع حداقلی» محور سیاست و تدابیر او در عرصه داخلی و تشکیل حلقه جهانی نیروهای مقابله با گروهکهای تکفیری بود. هنر جاودان و روش نورانی سردار دلها بر آن قرار گرفته بود تا دایره و چتر جمهوری اسلامی ایران را چنان بگستراند که تمامی کسانی که دل در گرو آبادانی و اتحاد و یکپارچگی این ملک و ملت دارند، در میان این دایره و زیر این چتر قرار گرفته و گرد هم آیند. او صریح و صادقانه و شفاف میگفت: «جامعه ما، خانواده ماست»، و خیلی راحت تفاوتها را طبیعی دانسته و آنرا پذیرفته بود. با همین دیدگاه میلیونها نفر را مجذوب خویش و خود را محبوب ملت ساخت. چه بسیار افرادی که به برخی از تصمیمات و سیاستهای مسئولین اجرایی، قضایی و قانونگذاری کشور انتقاد جدی داشته و دارند اما سردار حاج قاسم سلیمانی را از صمیم قلب دوست داشته و دارند.
وحدت، محور مکتب حاج قاسم: تجربیات گرانسنگی که از سنگر به سنگر، کشور به کشور و مسئولیتهای مختلف کسب کرده بود، به او آموخته بود که درد بزرگ جامعه اسلامی و ایران تفرقه است. از این رو حاج قاسم سلیمانی دوای دردها را در انسجام و وحدت جستجو میکرد. یکپارچگی و وحدت مورد نظر او، بین تمامی اقشار و ادیان و مذاهب و گروههای سیاسی بود. این افتخاری بزرگ و سندی روشن از بزرگ منشی فرمانده ای دالاور است که حتی یک کلمه و یک جمله از او پیدا نمیشود که منشا اختلاف و تشتت در جامعه ایران و سایر کشورهای اسلامی باشد. مکتب حاج قاسم، مکتب استکبارستیزی است. تامل در سیره عملی سردار دلها به ما میگوید استکبار ستیزی بدون وجود سلاح برنده و کارآمدی به نام اتحاد و انسجام ملی امکان پذیر نیست. اگر بگوییم یکی از محورهای اساسی و اصلی مکتب حاج قاسم سلیمانی وحدت و انسجام است، ره به خطا نرفته ایم.
شهادت هنر مردان خداست: هر کاری را پاداشی است. پاداش سالها ایثار و در جبهه بودن، با عشق و امید وصل یار، جان را بر کف گرفتن و سنگر به سنگر رفتن و راز و نیازهای خاضعانه، و جهد وافر برای رسیدن به معشوق و تمنای وصال و خدایی شدن، جز با شهادت که هنر مردان خداست، را هیچ پاداش ومزدی نمیتوان برای اینچنین مجاهدی نستوه متصور بود . درست است که شهادت این سرمایه گرانسنگ برای ملت ایران و ملتهای منطقه بسیار سنگین و غمبار بود. اما او به آرزوی دیرینه اش رسید. برای حاج قاسم سلیمانی و سلیمانیها، مرگی بجز شهادت زیبنده نیست. قامت رعنای چنین عبد صالحی، خلعت زیبای شهادت را میطلبید. شهادت او زندگی ساز شد. میلیونهای ایرانی وعراقی در باشکوه ترین تشییع جنازه، پیکرش را بدرقه کردند. مبارزه با تروریسم و گروههای تکفیری بدون نام حاج قاسم سلیمانی معنا و مفهومی نخواهد داشت.