۱
سه شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۰۴

ایام « پنجه» در پایتخت!

مهدی مال میر
استاد گرانمایه محمد علی اسلامی ندوشن در یکی از کتاب هایش شرح جذابی از روزهای آخر سال در برخی روستاهای کشور می دهد.
ایام « پنجه» در پایتخت!
استاد گرانمایه محمد علی اسلامی ندوشن در یکی از کتاب هایش شرح جذابی از روزهای آخر سال در برخی روستاهای کشور می دهد. دکتر ندوشن از پنج روز پایانی سال در بعضی دهات های اطراف کرمان یاد می کند که در میان روستاییان به ایام «پنجه» مشهور است. پنج روز آخر سال که همه کشاورزان «سودای سربالا» دارند و نگران کم و زیادی بارندگی در سال پیش رو که خداوند مددی رساند و آسمان و زمین هم دست از خست بردارند و آب و نانی به کف آید و شرمنده سر و همسر نشوند. استاد با آن نثر متمایز و خواندنی اش از هول و ولایی می گوید که در ایام پنجه به جان روستاییان میفتد؛ از زنان روستایی که دست به کار پختن مختصر شیرینی سال نو می شوند و کودکانی که کوچه به کوچه و خانه به خانه به دنبال کاغذ رنگی، روستا را روی سرشان می گیرند و دختران و پسران دم بختی که بهترین لباس هایشان را می پوشند و... حالا اما در شهرهای بزرگ هم می توان ایام پنجه را به ویژه در شهر بزرگی مثل تهران به رای العین دید! با این تفاوت بزرگ و ناگذشتنی که اگر در روستاها نگرانی و شادی شانه به شانه هم پیش می رفت امروز اما در شهرهای بزرگ چند روزه آخر سال مالامال از نگرانی ها و دلهره ها است. کارمندان و کارگران قراردادی که از حالا می باید در دیگِ تشویشِ تمدید شدن یا نشدن قراردهای شان بجوشند، کاسبانی که با کوهی از چک های پاس نشده رو در رو هستند، تجار و سیاستمدارانی که نگران انتخابات سال آتی و شامورتی بازی های آدم خودنما و بی کیاستی همانند ترامپ هستند، صنعت گرانی که نگران بالا و پایین رفتن نرخ فلان کالا و بهمان محصول در سال جدید هستند و... چند روز پیش نگارنده این ستون با دوستی به جا مانده از دوران دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در خیابان همراه شد. وقتی از او این سوال فضولانه را پرسیدم که برای روزهای تعطیل چه برنامه ای در سر دارد با چهره ای گلگون شده از شرم نگاه عاقل اندر سفیهی به نگارنده انداخت وگفت:«می خوام فرار کنم». با علامت بزرگ تعجبی که بر روی سرم سبز شده بود وقتی علت را جویا شدم به خرج بالای زندگی در شب عید اشاره کرد و اینکه توان پذیرایی از میهمانان را ندارد و دل و دماغ دیدن روی ماه کسی را هم! این داستان تکراری حال و هوای خیلی از ما و اطرافیان مان است. چند روز تعطیلی که در کشورهای توسعه یافته فرصتی برای «ریکاوری» شهروندان و تمدد اعصاب و روان به شمار می رود برای برخی از ما بدل به کابوس وحشت آوری شده است که نه یک ساعت و دوساعت که دو هفته به درازا می کشد! با این همه این نیز سزاوار یادآوری است که با وضع و حالی که جهان با آن دست در گریبان است همه آدم ها در هر کجای جهان که باشند، آزاد از نگرانی و دلهره آینده نیستند اما ای کاش بشود با کمی مدیریت بهتر منابع کشور مان و توزیع عادلانه تر قدرت، ثروت و امکانات لذت بردن از زندگی، چند روزه تعطیلات سال نو را به مجالی برای آرامش بدل کرد و دست کم همانند روستاهایی که استاد ندوشن از حال و هوای شب عیدشان برای مان سخن گفت تشویش و سرخوشی و نگرانی و امید، شانه به شانه هم مسیر زندگی را بپیمایند. از سختی زندگی باکی نیست اما اگر بی خوشی های کوچک همراه باشد، گیر بزرگی در مدیریت و اقتصاد و ... ما است! این را می شود در ایام «پنجه» پایتخت با تمام وجود لمس کرد!
کد مطلب: 67621
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *