۱
شنبه ۶ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۲۹

از صحبت های اوباما و ترامپ تا شکست هیلاری

مارین داود*
باید اوباما باشی تا بدانی یأس چه حسی دارد؛ چه حسی دارد تصور اینکه هر آنچه بدست آورده ای و میراث تو می شناسندش در دست کسی بیافتد که از نگاه تو لایق هیچ نیست. با این حس در دل، اوباما دست به کاری زد که با ذاتش در تضاد بود. او خواست ترامپ را ترغیب کند.
از صحبت های اوباما و ترامپ تا شکست هیلاری
باید اوباما باشی تا بدانی یأس چه حسی دارد؛ چه حسی دارد تصور اینکه هر آنچه بدست آورده ای و میراث تو می شناسندش در دست کسی بیافتد که از نگاه تو لایق هیچ نیست. با این حس در دل، اوباما دست به کاری زد که با ذاتش در تضاد بود. او خواست ترامپ را ترغیب کند.
آن اوبامایی که دیگران را با پافشاری و صبر به کاری وادارد، آن روی رئیس جمهور است که چون اسبی تک شاخ در این هشت سال تنها چند باری رخ نشان داده. اما این بار، رئیس جمهور با ترامپ برخوردی درخور شأن رئیس جمهور منتخب داشت، رفتاری که ترامپ را محظوظ کرد.
ترامپ پس از اولین دیدار با اوباما، زمانی که روی صندلی کنار رئیس جمهور و پشت به شومینه اتاق بیضی کاخ سفید نشسته بود گفت: «قرار بود این دیدار 10 یا 15 دقیقه طول بکشد و ما هم یکدیگر را ببینیم و با هم گفتگوی کوتاهی داشته باشیم». و با شوق ادامه داد: «اما این دیدار یک ساعت و نیم طول کشید».
عجیب ولی واقعی که این کار اوباما یک جورهایی جواب داد. چنانکه ترامپ در اولین مصاحبه بعد از انتخابات، به روزنامه وال استریت ژونال گفت که علی رغم قول هایش در انتخابات مبنی بر الغای قانون خدمات درمانی- معروف به خدمات درمانی اوباما - دوست دارد قسمت هایی از این قانون را حفظ کند. بخصوص آن قسمتی که به افراد زیر 26 سال اجازه می دهد تحت پوشش بیمه والدین خود بمانند و قسمتی که از حقوق افراد در برابر امتناع شرکت های بیمه گذار از ارائه خدمات [به دلیل مشکلات جسمانی پیش از بیمه شدن] دفاع می کند.
ترامپ به وال استریت ژورنال گفت: «به او گفتم که توصیه های او را در نظر می گیرم و در واقع از روی احترام این کار را خواهم کرد».
البته این دو بند از قانون خدمات درمانی اوباما، بخودی خود محبوب بودند و جمهوری خواهان هم به فکر الغای آنها نبودند. با این همه شخصیت و نزاکت اوباما اثری عمیق داشت. با این همه چه چیز می تواند از توئیت ها شبانه ترامپ ترامپ در امان باشد؟
ترامپ در مصاحبه اش با ژورنال گفت که مملکتی می خواهد که مردمش یکدیگر را دوست داشته باشند. خصوصاً روی این دوست داشتن تأکید مضاعف گذاشت.
هری رید، رهبر اقلیت سنا، که از قضا چنان در این باره خوش بین نبود ترامپ را «متجاوزی جنسی» خواند که «رأی مردم را هم به دست نیاورده» و با آراء الکترال انتخاب شده.
در میان توفان وقایع نامفهوم این هفته، یکی بیش از همه به چشمم آمد: چطور شد که در آخر، اوباما مفهوم انقلاب خود را درنیافت؟
او سرمستی 2008 را پشت سر گذاشت، غافل از اینکه مردم به او پناه بردند تا از کلینتون دور شوند. به فکر هیچ کس، حتی کلینتون ها خطور نمی کرد که اوباما کسی باشد که تمام مخالفت ها و کدورت ها را کنار بزند تا همه را به دامان کلینتون بیندازد.
آن زمان ها پیش از 2008، مردم برای شنیدن سخنان اوباما ساعتها به انتظار می نشستند چرا که تشنه تغییر بودند. آنها تازه واردی می خواستند که مثل قبلی ها نباشد، کسی که لاک سفت نظام حاکم را بشکند و چیزی را عرضه کند که زیرعکس هایش نوشته شده بود: امید.
اوباما، اما، رخت انقلابی خود را آویخت و ردای روشنفکری نخبه گرا را به تن کرد؛ با مشاهیر معاشرت می کرد و به ایراد سخنرانی در کنگره مشغول شد و اغواگری سیاسی را مذموم شمرد.
چنان شد که با مدیران صنایع الکترونیک و ساکنان سیلیکون ولی گرم می گرفت و با مردم عادی که نگران جهانی شدن بودند، سرد: «امروز ما جزئی از اقتصاد در هم تنیده جهانی هستیم که راه بازگشتی از آن نیست». حتی بعد از حملات تروریستی پاریس، نگرانی بسیاری در مورد حملات مشابه را کم اهمیت شمرد: «احتمال اینکه از لیز خوردن در وان حمام بلایی سر کسی بیاید بیشتر است تا اینکه در حملات تروریستی جان خود را از دست بدهد».
او نسبت به برنی سندرز و طرفدارانش بی توجه بود. چنان با برنی رفتار کرد که بیل کلینتون در 2008 با او. آن زمان ها، کلینتون اوباما او را داستان شاه پریان خواند؛ اوباما، سناتوری کم سابقه را که لشکری از حامیانی داشت که از جان مایه می گذاشتند تا طرحی نو دربساط سیاست فاسد در اندازند.
او به روزنامه ی دانشجویی دانشگاه راتگرز گفت:«ما باید تا می توانیم گامهای کوچک برداریم و گاه فرصتی پیش می آید که می تواند راه گشا باشد و آنجا گامی بزرگ می تواند برداشته شود». حضور هیلاری کلینتون هم در همین قالب معنا می گرفت. با ترغیب جو بایدن، معاون رئیس جمهور، به عدم شرکت و بی توجهی به برنی، اوباما خود را به جایگاه نخبه گرایی محض ارتقا داد.
شگفت اینجا که کسی که با عصیانی پرهیاهو به کاخ سفید راه یافت، به طغیان در هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه بی توجه بود. اینطور، به چنین نتیجه ای رسید که روشن فکری نخبه گرا که با مشاهیر نشست و برخاست می کند، بهترین فرد برای حافظت از میراث اوست.
حتی میشل که بیشتر از همسر خود به اهمیت درونمایه و سرشت یک سیساتمدار اهمیت می دهد، همان کسی که در سال 2007 گفته بود «روح و جان ماست که با قدرت گرفتن هیلاری در جنگ است»، امید را به کناری گذاشت و به جمعیت حاظر در دانشگاه لا ساله گفت: «مسئله، رأی دادن به کاملترین کاندیدا نیست، همچین کسی وجود ندارد».
ایمیل های لو رفته جان پدستا، مدیر کارزار انتخاباتی هیلاری، نشان می دهد که کارزار تا کجا در مورد روحیه سرکش رأی دهندگان خام و بی اطلاع بوده.
در ژانویه 2015، جنیفر پالمیری که مدیر ارتباطات کارزار هیلاری بود به جان پدستا اینطور نوشته بود: «مدت طولانی خدمت هیلاری مزیت اوست. آن را پررنگ کن. هر چیز راجع به کلینتون را به صحنه بیاور؛ هم چهل سال فعالیت سیاسی را و هم چند دهه حضور در مجامع بین المللی را».
در فوریه، جوئل بنن، استراتژیست ارشد کارزار، از اینکه هیلاری در مقایسه با سندرز هیچ دیدی از آینده و یا هیچ پیام روشن ارائه نمی کند، ابراز نگرانی کرده بود: «اصلاً ما می دانیم هیلاری به چه چیزی اعتقاد دارد یا پیامش چیست؟».
هر چه هیلاری با وال استریت بیشتر انس می گرفت، نگاه او از مردان و زنان فراموش شده ی آمریکا بیشتر دور می شد. بیل کلینتون، زمانی زبان به انتقاد از رابی موک، مدیر کارزار انتخاباتی همسرش، گشود. انتقاد او به نادیده گرفتن رأی دهندگان سفیدپوست طبقه کارگر، توسط کارزار بود. اما حرفهای او، گلایه های «سیاستمداری باهوش اما پا به سن گذاشته ای » قلمداد شد که «توان درک توزیع نوین آرای حزب دموکراتیک را ندارد».
باید اما، به حرف او گوش می دادند. بیل، با تمرکز بر "شما" و نه "من" توانست جورج بوش پدر را از قدرت خارج کند؛ آن روزها او خوب فهمید که چیزی که رأی دهندگان می خواهند جز این است. پیام کارزار هیلاری اما ختم می شد به اینکه «این بار دیگر نوبت من است».
رئیس جمهورهم، تمام توان خود را به کار بست تا هیلاری را به سمت خط پایان هل دهد. در این راه، هم از خود مایه گذاشت: «اگر جامعه سیاهپوستان به هیلاری رأی ندهد، این توهین به من است» و هم با گفتن اینکه جنسیت گرایی مردان را از رأی دادن به هیلاری باز می دارد، دست به اتهام زنی برد.
در سپتامبر، درمراسم جمع آوری پول برای کارزار انتخاباتی کلینتون که توسط بزرگان وال استریت در یکی از هتل های مجلل منهتن برگزار شده بود، هیلاری در اشتباهی ناشیانه، نیمی از حامیان ترامپ را «منزجر کننده» خواند. در چنین جو متکبرانه ای می توان به قیمت خنده های حضار چنین حرفی را زد و رضایت خرید. اما نهایت کار نشان داد که هیلاری باید کمتر خود را با جمع کردن پول سرگرم می کرد و بیشتر در ایالت دموکرات مسلک و ترامپ پیشه ای چون ویسکانسین به جمع کردن رأی می پرداخت. 

*برنده جایزه پلیتزر
منبع : نیویورک تایمز - ترجمه : علیرضا کیانی
کد مطلب: 63764
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *