در مذهب شيعه بر زنده نگه داشتن ياد و خاطره کربلا و شهادت امام حسين(ع) روايات بسيار است. امّت شيعه نيز در سايه تعاليم بزرگان مکتب خود و به سبب خير و برکت تجربه شده از اين مراسم، پيوسته تمام تلاشش را مصروف داشته تا مبادا سالگشت اين واقعه معنوي کمرنگ شود. بديهي است که در کربلا، اسلام هزينه سنگيني را داد که همانا شهادت سيدالشهدا و 72 نفر از ياران و خاندان ايشان، در کنار اسارت باقي افراد خانواده بود. از اين مهم، ميتوان نتيجه گرفت که چه هدف بزرگي بر اين جنگ مترتّب بوده که شهادتي اين گونه و اسارتي آن چنان در بهايش بايد پرداخت ميشد. مسلماً براي امام حسين (ع) با ياران اندکش در برابر سپاه ظلم و جور يزيد لعنة الله عليه نه حکومتداري ميتوانست مطرح باشد و نه هيچ امري که وابسته به دنياي مادّي باشد. قيام ابا عبدالله (ع) و عدم تسليم و سازش با يزيديان هدفي بزرگ در راستاي کرامت انساني را هدف گرفته است. هدف اين قيام همان هدف اسلام است؛ دين آمده است تا بندگان در مسير آن به تقرّب الهي نائل آيند. امّا اموّيان (و وابستگان فکري آنها) تعبير ديگري را مدّ نظر دارند. يزيد خود را خليفه و جانشين پيامبر ميداند امّا اين جانشيني به اسم است و نه به رسم. در ميان جامعه اسلاميآن زمان اندک اندک تزريق ميشود که خليفه حتي اگر عامل به سنت رسول خدا(ص) هم نباشد اطاعتش واجب است و مايه قربت. آيا جهلي بالاتر از اين ميتوانست باشد تا جامعه اسلاميرا به انحراف از راه اسلام مبتلا سازد؟ گناه معاويه و يزيد تنها اين نبود که بر قشري از مردم در مقطع زماني خاصي ظلم ميکنند و يک نفر به عنوان منجي پيدا ميشود تا آن قوم را نجات دهد. گناه امويان انحراف ايجاد شده در دين بود که ظلم بر کل بشريت تا ابد را به همراه داشت. بزرگيِ انحراف آن چنان است که نه در يک نسل بلکه در همه نسلهاي امت اسلام ميتوانست باقي بماند و آنها (و حتّي کل بشريت) را از قرب الهي محروم سازد. بديهي است که امام شهيد براي به رخ کشيدن، برجسته نمودن و نهايتاً زايل کردن اين وارونگي، راهي جز شهادت را در پيش روي خود نميديد. انحرافي بدين بزرگي تنها با هزينه اي گزاف که جان امام (ع) و يارانش ميبود قابل برگشت ميتوانست باشد. اگر سيّد الشهدا (ع) تسليم ميشد، کنار ميآمد و يا بيعت مينمود مهر تأييدي ميزد بر انحراف ايجاد شده دستگاه اموي و پس از آن مسلمانان، وارث شکلي بر ساخته از اسلام ميشدند که هيچ هدفي از اسلام محمّدي در آن متصور نبود. با اين نگاه شايسته خواهد بود اگر تمام همه نسلهاي بشر تا ابد آن را زنده نگه دارند تاهيچ انحرافي، جامعه بشري را از نيل به قرب الهي باز ندارد.
هدف عزاداري محرم نيز نميتواند جدا و يا مغاير با هدف قيام امامحسين(ع) تعبير و تفسير شود. «هدف» در يک کلمه «کرامت انسان» است. اسلام آمد تا به بشر بياموزد با «خدايي شدن» سعادتمند است. سعادتي ابدي که در دنيا آرامش و طمأنينه ميدهد و در آخرت رضاي بي انتهاي خداوند. اگر امام شهيد (ع) در برابر آن انحراف عظيم ايستادگي تا پاي شهادت را تکليف خود قرار نميداد اکنون کدام روش ميتوانست جز اسلام حسيني اين آموزه را به ما منتقل نمايد؟ کار عزادار حسيني نميتواند جز انتقال اين آموزهها باشد. اگر اين همه در اسلام بر زنده نگه داشتن عاشورا تأکيد شده است، اگر به تعبير بنيانگذار انقلاب، امامخميني(ره) «اين محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.» تنها و تنها جلوگيري از انحراف بوده و هست. عاشورا تمريني است براي آنان که ميخواهند خدايي باشند تمريني که هر ساله ما را از عادت به گير و دار دنياي يکنواخت مادّي فارغ کند و طعم شيرين بالاترين معنويات را بچشاند. در اين صورت است که عزادار امامحسين(ع) شايسته «قرب الهي» به سبب عزاداريش ميگردد.
از همان ابتداي وجوب عزاداري حسيني و ذکر ثواب و برکتهاي مترتّب بر آن همواره دو نوع آسيب اين حرکت را تهديد ميکرده است. 1- بسندگي به ظواهر عزا و عدم درک صحيح قيام عاشورا 2- رخنه انحرافات به اين مراسم معنوي، انسان همواره دچار نوعي عادت به وقايع تکراري اطرافش ميشود. عادت، انسان را وا ميدارد تا کاري را بيتعقل و توجّه انجام دهد. کسي که همواره مسير خانه تا کار را طي ميکند واقعاً جز در روزهاي اوّل ديگر توجّهي به کارکرد خود در مسير ندارد. عادتها انسان را تکان نميدهند، متحول نميکنند و به تکامل نميرسانند. پس واي اگر عزاداري امامحسين(ع) عادت ما شود. واي اگر شأن سالگشت حماسهاي که ميخواست دنيا را با ضربهاي همچون شهادت فرزند پيامبر(ص) از عادتهاي بازگشت شده از جاهليت برهاند، براي ما در حد يک رفتار همگاني اجتماعي تنزّل پيداکند. عده اي شايد وقتي در کنار تعداد عظيمياز مردمِ هم مسلک خود به يک کار اجتماعي با يک هدف واحد ميپردازند از لحاظ معنوي مسرور شوند که البته اين از خصوصيات انساني همه ماست و نقدي هم بر آن نيست. ولي نقد آن جاست که مبادا همين مقدار اندک ما را اشباع کند. اگر در اسلام بر گريه در عزاداري امامحسين(ع) و برپايي مراسم سوگواري تأکيد شده و سرور معنوي و پاکي از گناهان به جهت آن وعده داده شده، نقلي نيست امّا آيا بايد شيعه اي که امامش خود را فداي احياي دين جدّش نمود، به همين بسنده نمايد؟ وجود عزاداري سيدالشهدا(ع) در شکل غالب کنوني مايه شکر گزاريست امّا اينها تنها وسيله هستند. عزاداري في النفسه هدف نيست. عزاداري هدفي جز «کرامت انساني» در سايه دستورات اسلام ندارد. بر سر اين سفره معنوي مسلماً هر کس به قدر استطاعت دروني اش بهره مند ميشود امّا چه سعادتمندند آنها که قناعت به پوسته سوگواريها نميکنند و با غوص در ژرفاي آن، راه را بر خود و ديگران ميگشايند. کارکردي که امام شهيد(ع) در اجراي آن تنها ماند و سختي کشيد و چه بسا که پيروان اباعبدالله (ع) نيز در ميان ظاهر گرايان امروزي همچنان تنها بمانند.
اگر قناعت سوگواراني که در ظواهر مراسم عاشورا ماندهاند قابل پذيرش نيست امّا حداقلهايي از تکامل معنوي بر آن متصوّر است. ولي گناه آناني که سالگشت بزرگترين حماسه ضد انحرافي اسلام را به انواع تحريفها آلوده ميکنند بدون شک قابل بخشش نخواهد بود. گاه کساني نادانسته در جهتي مخالف با مسير حسيني، مراسم سوگواريهاي محرم را به انواع خود ساخته انحرافات در شکل و ماهيت ميآلايند. درک آنها از باطن عاشورايي قيام ابا عبدالله (ع) در حدّ کشته شدن يک منجي اجتماعيِ شکست خورده که مظلوم واقع شده است ميماند. اين گروه در کل نگاهي فرقهگرايانه به مسلک و مفاهيم ابداعي خود دارند. در فرقهگرايي افراد به دو گروه خوبِ درون فرقه و افراد بدِ برون فرقه تقسيم ميشوند. در فرقهگرايي از خرافات به معنويت تعبير ميشود و پايبندي به آن خرافات تا حدّ تقدّسي فراتر از «کرامت انساني» پيش ميرود. افراد درون فرقه نسبت به افراد برون از آن نگاه تکفيري دارند و هميشه خود را دانا و آنان را در جهل مرکب ميدانند. دين امّا نگاهش به انسان است و کرامت اين مخلوق هدف غايي آن است. دين به همه افراد بشر دلسوزانه مينگرد و هدف غايي آن دستگيري از تمام انسانها و اتصالشان به خداست. دين انسان را از هر گونه ماديات و معنويات انحرافي که انسان را از تقرّب به خدا باز دارد، منع ميکند. انحراف در ماهيت واقعه عاشورا تا جايي پيش ميرود که بيتوجّه به تکامل دروني لازم براي پيروان حسيني، آنها را فراتر از ديگران ميداند و امام حسين (ع) را شهيدي ميداند که کشته شده تا شيعيان را - هر چند آلوده به بدترين گناهان- ببخشايد و يا شفاعت نمايد.
در ظاهرِ مراسم محرّم نيز گاه مداحان و سوگواران به سبب تعلّق زياد احساسي و عاطفي از اضافه نمودن هيچ زيور ناهماهنگي بر آن ابايي نداشته و ندارند. ايشان دروغ پردازيها و بزرگنماييهايي که نه مورد تأييد دين و نه مورد پذيرش عقل است را براي مخاطبان خود ذکر ميکنند غافل از اين که حماسه عاشورا في النفسه آن قدر عظمت دارد که نياز به آرايههاي نامتجانس نداشته باشد. ايشان بدعتهايي را بر پيروان خود تکليف ميکنند که بيش از اين که نشاني از دنباله روي از اهلبيت(ع) در آنها باشد نماد تقليد کورکورانه از جاهلان متنسک و يا دشمنان زيرک است. اين بدعتها گاه آن چنان قدرتمند ميشوند که حاشيه بر متن فائق ميآيد و گاه آن چنان ريشهدار ميگردند که مبارزه و پيرايش آنها شايد به سادگي امکانپذير نباشد. گرچه در اين مقال اندک، قصد بر بيان مصاديق بدعتهاي شکلي سوگواريها نيست ولي مسلماً هر آن چه باعث وهن اين مراسم گردد و اين حماسه بزرگ را آن گونه فاقد روح الهي نشان دهد که قدرت جذب آن را کاسته و يا آن را به دافعهاي براي انسانهاي حقطلب مبدّل سازد ميتواند در اين مجموعه قرار گيرد.