بسیار کوتهفکری است که دولتی اندیشه کند می تواند برای شهروندانش واژهگزینی و واژهآفرینی کند و برای آنها الگوهای حرف زدن و نوشتن بهصورت استاندارد، تعریف کند. زبان در تاریخ ریشه دارد، تاریخی که سرگذشتی دارد که مدام در روایتهای مختلف بیان می شود، روایتهایی که پایانناپذیرند.
قدرت چه نقشی در ساخت زبان دارد؟ در علم سیاست مظهر اصلی قدرت، دولت می¬باشد. آیا دولتها می¬توانند زبانی را ترویج، ایجاد، حذف یا اصلاح کنند؟ دولت به معنای اعمال قدرت مشروع یعنی حاکمیت بر شهروندان در قلمروی سرزمینی است. دولتها برای همبستگی معمولاً از دین و زبان رسمی حمایت می¬کنند و سعی می¬کنند تا حد ممکن از فرهنگ رسمی کشور که مبتنی بر زبان و دین رایج است، سیاستگذاریهای تشویقی انجام دهند.
ایران از جمله کشورهایی است که در طول تاریخ به علت گذرگاه بودن همیشه افکار، عقاید، قبیلهها، ادیان و حتی تمدنها از آن عبور کردهاند و در این راستا دارای عناصر تداومی و گسست در اندیشه، فرهنگ، دین و بهخصوص زبان بوده است. عناصر فرهنگی ایران بهخصوص زبان فارسی که شاکلهی هویتی ایران محسوب می¬شود، صورتی تداومی داشته است. بر اساس پژوهشهای صورتگرفته ایرانیان اغلب واژگان و گزارههای زبانی خود از باستان تاکنون را حفظ کردهاند. بزرگترین گسست مربوط به حملهی اعراب به ایران است که ایرانیان توانستند بسیاری از وجوه زبانی خود را در قالب زبان فارسی تداوم بخشند و حتی بر زبان و قواعد عربی نیز اثرگذاری داشته باشند. بعدها حملات مغول و تیمور و افکار و عقاید یونانی و هندی نیز نتوانست زبان فارسی را از گذشتهی خود جدا کند. در دورهی معاصر واژگان مدرنیته و پسامدرن در قالب دانش، فنون و علوم جدید وارد زبان فارسی شدهاند. بسیاری نیز قصد دارند زبانهای محلی و لهجهها را با توجه به امکانات زنده کردن عناصر فروملی عصر اطلاعات زنده گردانند.
پرسش این است که به لحاظ مبانی و اصول سیاستگذاری آیا دولتها می¬توانند در مورد زبان، سیاستگذاری کنند؟ آیا دولت ایران موظف است از زبان فارسی حمایت و در برابر واژگان غیرفارسی مقاومت کرده و برای آنها جایگزین انتخاب کند؟ آیا دولت این قدرت مؤثر و مشروع را دارد که زبان رایج و رسمی را گسترش دهد؟ آیا دولت ایران حق دارد وارد عرصهی زبانها و لهجههای فروملی شده و آنها را تقویت، اصلاح یا حذف کند؟ بر اساس این پیشفرضها و دغدغهها به مدلهای سیاستگذاری زبان اشاره می¬کنیم.
1-سیاستگذاری قراردادی: بر اساس این مدل، سیاستگذاران باید وارد قلمروی زبان شوند. زبان یعنی دالهایی که مردم به کار می¬گیرند تا به مدلولها ارجاع دهند. در این نوع نگرش دالها در صورتی درست و استاندارد هستند که به واقعیتها یا مدلولها بهصورت منطقی ارجح دهند. زبان آیینهی جهان بیرونی است. بر اساس این مدل جهان خارجی وجود دارد. انسانها عاقل هستند، انسانها می¬توانند جهان را نامگذاری کنند. نامگذاری جهان بیرونی وجه ممیز انسان و حیوان است و بر اساس تلاش محققان و متفکران شکل می¬گیرد. معیارهایی وجود دارد تا بر اساس آن مشخص شود که کدام گزارهها صدقپذیر است. زبان آنقدر اهمیت دارد که اگر انسانها شیوههای به کار گرفتن درست آن را بدانند بسیاری از تضادها و درگیریها از بین میرود حتی جنگها به خاطر استعمال نادرست واژگان و ایجاد سوءتفاهم شکل میگیرند. برای به کار بردن درست کلمات باید معیار اثباتپذیری در محتوا و منطق در شکل را رعایت کرد.
بنابراین، زبان کاملاً قراردادی است و قرارداد را عقل انسان تعیین می¬کند. زبان دارای اصالت و جوهر درونی نیست، بلکه این انسانها هستند که بر اساس خرد اثباتی و منطقی، زبان را شکل می¬دهند. زبان را میتوان ساخت، اصلاح کرد، تغییر داد و به هر سمتی که صلاح جامعه بود هدایت کرد.
بر اساس این مدل قراردادگرایانه، سیاستگذاری زبان رویکردی سوژهگرا و عاملمحور است. دولتها موظف هستند به عرصهی زبان وارد شوند و آن را پالایش و ویرایش کنند. زبان کاملاً قراردادی است و اگر دولتها بهصورت تخصصی به این عرصه وارد نشوند زبانها و لهجههای محلی شکل و فرم زبان رسمی را از بین می¬برند. از سوی دیگر هجوم واژگان خارجی کشور را از هویت می¬اندازد. قدرت در کاربرد واژگان نیست و اگر دولتی عرصهی زبان را از دست بدهد، شهروندان و دولتهای خارجی بدون هیچ ملاحظهای کلمات جدید را جایگزین خواهند کرد. زبان با قدرت ارتباط مستقیم دارد و بهخصوص در عصر اطلاعات رسانههای جدید زبان را از فرم خواهند انداخت. به باور قراردادگرایان اگر جلوی روند سریع هجوم لمپنیسم به زبان فارسی در عصر اطلاعات گرفته نشود، هویت ایرانی ضربه خواهد خورد.
2-سیاستگذاری سازهای: بسیاری از محققان و پژوهشگران بر این باورند که انسان آنقدر توانمند نیست که بتواند زبان را هدایت و کنترل کند. انسان موجودی ضعیف و غیرعقلانی است و اگر موردی را بتوان خرد نام نهاد بسیار محدود و مقطعی است. انسانها نمی¬توانند از موضوعات فاصله گرفته و در مورد آنها اظهارنظر کنند. به باور این دسته از پژوهشگران قدرت در دولت منحصر نمی¬شود، اصلیترین وجه قدرت در زبان نهفته است. بر این اساس هیچ انسان و هیچ دولتی نمی¬تواند زبان را اصلاح، حذف یا ویرایش نماید. زبان ریشه در عوامل سازهای و تداومی دارد که در گذشته روی داده است. قدرتهای فراوانی در شکلدهی زبان اثر داشتهاند، بر اساس نیازها و سطوح ارتباطات همهی شهروندان در جوامع مختلف، زبان شکل گرفته است.
بسیار کوتهفکری است که دولتی اندیشه کند می¬تواند برای شهروندانش واژهگزینی و واژهآفرینی کند و برای آنها الگوهای حرف زدن و نوشتن بهصورت استاندارد، تعریف کند. زبان در تاریخ ریشه دارد، تاریخی که سرگذشتی دارد که مدام در روایتهای مختلف بیان می¬شود، روایتهایی که پایانناپذیرند. زبان در سنتهایی ریشه دارد که به استواری¬شان از مرزهای جغرافیایی بسیار عمیقتر است. زبان در مذهب و آیینها نهفته است بهنحویکه با جان و دل مردم سروکار دارد. از همه مهمتر زبان در اسطورهها و ناخودآگاه شهروندان نهفته است که بسیار نامحسوس رفتارها و ارتباطات را شکل میدهد. سنت، تاریخ، مذهب و اسطورهها منابع زبانی یک ملت را تشکیل می¬دهند که در طول اعصار بهصورت تداومی و بر اساس منطق نیاز از پایین به بالا زبان را شکل داده و متحول ساختهاند. یک فرد، سازمان و دولت بسیار کوچکتر و ناتوانتر از آن می¬باشند که به قلمروی زبان وارد شوند.
زبان، سازهای جمعی و غیرقراردادی است که با رویکردهای سوژه¬ای و کارگزاری نمی¬توان آن را سیاستگذاری کرد. انسان در زبان قرار دارد و زبان خانهی او محسوب می¬شود. انسان می¬تواند با زبان همنوا شده و همانطور که شبان هستی است با زبان ارتباط برقرار کند، همانطور که پیامبران و شاعران چنین کردهاند. دولت نه میتواند و نه مشروع است که زبان یک اجتماع را اصلاح، حذف یا هدایت کند. هیچ عقل افلاطونی نمی¬تواند برای زبان سیاستگذاری انجام دهد. قدرت نهفته در زبان بیش از قدرت نهفته در دولت می¬باشد.
نتیجه و راهکار: سیاستگذاری جماعتگرا
بهتر است به سراغ راه میانهای رفت که نه قراردادی باشد و نه سازهگرا، بهنحویکه بتوان در مورد شرایط کنونی ایران کارآمد باشد. زبان فارسی در طول تاریخ علاوه بر همهی برخوردها تداوم داشته است. ذخائر تمدنی ایران بسیار ارزشمند هستند که از پس اغلب حوادث و رویدادها بر¬می¬آیند. از سوی دیگر ایرانیان ملتی متساهل و روادار در طول تاریخ بودهاند که حتی از دشمنان خود آموختهاند. ایرانیان معروف به تمدنی هستند که به دنبال آبادانی می¬باشند. با همهی این خصوصیات ایرانیان از همهی دگرهای اطراف خود آموختهاند و متعصبانه با کسی برخورد نکردهاند. به نظر میرسد در مورد شهروندان داخلی که زبانها و لهجههای محلی دارند و همینطور کشورهای اطراف و بهخصوص فرهنگ مدرن و پسامدرن دولت باید با سیاستگذاری میانه جماعتگرا به موضوع وارد شود. عامل زنده بودن و تداوم زبان ایرانی وجود ضربالمثلها، ادبیات، حکمتها و بهخصوص متفکران بزرگی است که در طول تاریخ خلاقانه دانش تولید کردهاند. دولت نباید بهطور مستقیم و دستوری با دید قراردادگرایانه زبان را هدایت کند، همچنین نباید زبان را بهصورت سازهای رها کند، بلکه باید برای محققان، پژوهشگران و متفکران جامعه فرصت فراهم کند تا در فضایی انتقادی و تفاهمی زبان راه خود را بیابد. هیچ ترسی از عصر اطلاعات نیست؛ زیرا زبان فارسی دارای ذخائر تمدنی فراوانی است که حتی غارتها، اشغال و درگیریهایی که قلمروی سرزمینی را از بین برد نیز نتوانست زبان فارسی را نابود کند.
بنابراین، راهحل در احترام به متنها و زبانهای بومی، رها کردن هدایت افلاطونی و فرصت ایجاد کردن برای محققان و پژوهشگران است که زبان راه خود را پیدا خواهد کرد. درگیری جهانزیستها و انتقاد فهمهای گوناگون باعث می¬شود، زبان پویایی خود را حفظ کند.