کنکور سال 95 برگزار شد، از 860 هزار نفر شرکت کننده حدود 520 هزار نفر رشته تجربی و 162 هزار نفر ریاضی و 161 هزار نفر شته انسانی و بقیه در رشته های هنر و زبان بودند. به عبارتی حدود 60 درصد داوطلب رشته تجربی و 18 درصد رشته ریاضی و 18 درصد رشته انسانی را انتخاب کرده بودند اگر جامعه خانوادههای داوطلبین را به عنوان جامعه آماری نمونه از کل جمعیت ایران بگیریم و با تکیه به این حقیقت که سودای داوطلبان تجربی، رشتههای کاردانی و کارشناسی نیست بلکه رشتههای گروه پزشکی است می توان نتیجه گرفت خانوادههای ایرانی علاقه سه برابری به رشتهپزشکی در مقایسه با رشتههای مهندسی یا انسانی دارند. به عبارت واضحتر 60 درصد جامعه ایرانی شغل ایدهآل برای فرزندشان را پزشکی میدانند. قبولی در کنکور پزشکی، تلاش مضاعف و همتی عظیم را میطلبد که شاید به چند سال پشت کنکور بودن هم منجر شود.
حال با هزار زحمت و قبولی در رشتهی پزشکی عمومی، دورانی که 8-7 سال از بهترین دوران سنی فرد را در بر میگیرد، مدتی که تلاش دو چندان را میطلبد بیش از 200 کشیک و دو مرحله آزمون جامع (علوم پایه و اینترنی) هر ماه امتحانات سنگین، حتی ماههایی که دانشگاهها در خواب تابستانی هستند، هزینههای دانشگاه، کتابهای گرانقیمت پزشکی، اینها گوشهای از زحمات یک پزشک عمومی است و حال که فارغمیشود باید به فکر تخصص و شاید به جرأت بتوان گفت سختترین آزمون جامع کشور، بابیش از دهها هزار منبع مطالعاتی که هر ساله تغییر میکند باشد رقابت با هزاران افراد نخبه برای قبولی در ظرفیتهای محدود بیشتر از یک سال زحمت و مطالعه شبانهروزی و حرام کردن خواب و خوراک در کنار طبابت و کار در مراکز درمانی و محرومیت از بسیاری از لذات زندگی چیزی نیست که به راحتی توسط اکثر مردم قابل درک باشد.
اثرات یک شب کشیک پراسترس و به راحتی دو یا سه روز از زندگی پرآشوب این قشر زحمت کش جامعه را درگیر کرده و بعضاً با آسیبهای جدی اجتماعی، خانوادگی مواجه میسازد و در صورت قبولی در رشتههای تخصصی آغاز ماراتن جدید که بین 3 تا 6 سال طول میکشد و معادل این مدت و یا دو برابر آن خدمت در مناطقی که دولت تعیین میکند. مشکلات بسیاری که یک رزیدنت در طول تحصیل با آن برخورد میکند بسیار تأسفانگیز است عدم وجود سرانه کافی آموزشی، دریافت بسیار پایین دستیاران (ماهانه یک میلیون و پنجاه هزارتومان) شرایط سخت خوابگاهها ـ کشیکهای سخت و طولانی و امتخانات سالانه و ماهانه شرایط را برای هر رزیدنت مشکلتر کرده است.
مشخص نبودن هویت شغلی یک دستیار، مشکلات وی را در بر خورد با مریضان دو چندان کرده است.
اگر رزیدنت نیروی کار است باید حقوق و مزایا، طبق قوانین وزارت کار و بیمه داشته باشد و در صورت قصور هم پاسخگو باشد . اما اگر محصل است و در قبال ادامه تحصیل کمک هزینه دریافت میکند چرا باید به مراجع قانونی پاسخگو باشد.
بار بیمارستانهای آموزشی بر دوش رزیدنتهاست، از معاینات و تشخیص اولیه در درمانگاه و رسیدگی در بخش تا مراحل اتاق عمل و پس از آن شکل معیشتی رزیدنتها سبب شده که علاوه بر تعداد کشیک زیاد در ماه دنبال شغل دومی نیز باشند.
در حالی که در کشورهای دیگر رزیدنت یعنی مقیم و نه تنها در فضای بیمارستان مسکنی به وی تعلق میگیرد بلکه غذای وی نیز تحت نظارت همان بیمارستان، تامین مهد کودک فرزندش و حتی استراحت و تفریحش در محیط پیشبینی شده در بیمارستان صورت میگیرد.
تجربه جهانی نشانی از اهمیت عدالت در سلامت است بیشک ارایه خدمات درمانی بایست با رعایت عدالت باشد در غیر این صورت شکاف طبقاتی را بیشتر کرده و تبعات اجتماعی بسیار نامطلوبی خواهد داشت ، برای رسیدن به این مهم باید آرامش و رفاه بیشتری را برای کادر درمانی در نظر بگیریم تا بتوان بر مشکلات درمان در جامع بیشتر غلبه کرد. دراین میان دستیاران تخصص جایگاه ویژهای را دارند با توجه به طرح تحول سلامت و چند برابر شدن مراجعه مردم به مراکز دولتی، مطمئناً حجم کار این قشر درمانی نیز خیلی بیشتر شده و لزوم رسیدگی بیشتر به مشکلات این عزیزان بخصوص معیشتی بیشتر جلوه میکند که همیاری دولت و مجلس را برای تخصیص بیشتری از بودجه حقوق و بیمه دستیاران را میطلبد.