۰
سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۰۳

به افتخار تيمي ‌که سزاوار افتخار بود

هومن جعفري
استقلال خوزستان تيمي‌بود که از اين هرج و مرج ليگ استفاده کرد. استقلال خوزستان کاري را کرد که تيم‌هاي ديگر قادر به انجامش نبودند. با اين حال فصل آينده ليگ اينگونه به آنها چشمک نخواهد زد. فصل بعد نوبت تيم ديگري خواهد رسيد. تيمي‌که شايد درگير سه جام نباشد. تيمي‌که درگير دعواي درون تيمي‌نشود ، در فصل نقل و انتقالات شايسته‌ها را جذب کند ، راهش را آهسته و پيوسته برود و روي نيمکتش مردي بنشيند که به اصول اوليه مربيگري يعني شايسته سالاري متعهد مانده باشد
به افتخار تيمي ‌که سزاوار افتخار بود

 

1- قهرماني استقلال خوزستان براي فوتبال ايران بيشتر از آنکه يک مسئله ورزشي باشد يا از بعد ورزش تحليل شود، انگار يک مسئله احساسي است! انگار چون مردم جنوب مشکل دارند و گرد و غبار دارند، حقشان است قهرمان ليگ برتر شوند! با اين دست تحليل‌هاي بسيار آبکي و بي منطق، قهرماني بعدي را بايد بدهيم به زاهدان و قهرماني بعدش را بايد بدهيم به کردستان يا ايلام يا کهکيلويه! استقلال خوزستان قهرمان شد چون براي قهرماني جنگيد. چون همه اداهايي را که تيم‌هاي به اصطلاح مدعي قهرماني در مي‌آورند درنياورد. چون دروازه‌بانش واقعا براي دروازه‌باني آمده بود نه براي کري خواندن با اين و آن و يا کم کردن روي مربي قبلي يا پوشيدن شلوار باب اسفنجي! نه با کسي دعوا داشت، نه با فردي کري مي‌خواند و نه اينکه علاقه‌اي به حضور در مجالس بالماسکه از خودش نشان مي‌داد! اين کارها را يا گذاشته بود براي جواني گذشته‌اش يا گذاشته بود براي تعطيلات در کشور خودش! مدافعان استقلال خوزستان دنبال هوا زدن توپ بودند نه زمين زدن سرمربي!‌هافبک قديمي‌استقلال خوزستان وسط فصل دلش هواي برکنار کردن سرمربي را پيدا نمي‌کرد! مهاجم گلزن تيم در بازي دربي، گراي مسير پنالتي را به دروازه‌بان حريف نمي‌داد!

 

استقلال خوزستان قهرمان شد چون سرمربي اش دو فصل وقت داشت با اين تيم کار کند. چون وقتي به پلي آف رفت و ماندگار شد مربي اش را برکنار نکردند! چون استقلال خوزستان تماشاگر داشت. چون استقلال خوزستان مثل تيم‌هاي بي رگ و ريشه صنعتي نبود که تماشاگر نداشته باشد! استقلال خوزستان قهرمان شد به هزار و يک دليل. بيهوده نکوشيم تا با دادن بعد احساس، حق آنها براي قهرمان شدن را به صدقه تبديل کنيم. چنان مي‌گوييم بالاخره نوبت آنها بود انگار قهرماني دست ما بوده و ما تصميم گرفته ايم به آنها ببخشيم. نخير! استقلال خوزستان در شايسته ترين فصل ورزشي خودش قهرمان شد. هر کس فکر مي‌کند ورزش جنوب توان قهرماني ندارد يکبار ديگر به جنوب کشور نگاه کند و فهرست موفقيت‌هاي باشگاهي آنها را رقم بزند. دو قهرماني بندر امام در بسکتبال و تنيس روي ميز و يک قهرماني استقلال خوزستان در ليگ برتر و يک صعود نفت آبادان به ليگ برتر هم هست. در چندين رشته گروهي قهرماني از آن خوزستاني‌ها شد. تکروترين بازيکنان ورزش ايران در کار گروهي شاهکار کردند. آيا اينها اتفاقي است؟

 

2- مانند قهرماني همه تيم‌هاي ديگر در هر ليگي از اين دنياي پهناور، مي‌تواند اينگونه بررسي شود که استقلال خوزستان قهرمان شد چون خودش قوي بود يا قهرمان شد چون تيم‌هاي ديگر ضعيف بودند؟ دقيقا مي‌شود همين سوال را در مورد لسترسيتي هم پرسيد. وقتي يوونتوس در ايتاليا قهرمان مي‌شود احتمالا اين سوال خيلي جدي گرفته نمي‌شود ولي وقتي لسترسيتي قهرمان مي‌شود، يادمان مي‌آيد چلسي و منچستر يونايتد بدترين افت‌هاي ممکن را تجربه کردند، آرسنال که انگار تا ونگر هست خيال قهرمان شدن ندارد و در بهترين حالت به يک نايب قهرماني شانسي روز آخر دست پيدا کند. منچستر سيتي که از وقت اعلام حضور گوارديولا در فصل بعد با مغز زمين خورد! تاتنهام هم همين راه را رفت و ديديم که در هفته آخر هم آنها ناباورانه مقابل يک تيم کوچک درهم کوبيده شدند تا نايب قهرماني را هم از کف بدهند. بحث افت تيم‌هاي ديگر بحث کاملي نيست. بحث استفاده يک تيم منسجم از افت تيم‌هاي ديگر در ميان است.

 

در فوتبال خودمان هم مي‌شود اين را ديد. سپاهان فصل را با فرکي پيش برد، با استيماچ ادامه داد و با قاسم زاغي‌نژاد تمام کرد. سپاهان از همان روزي که در همان آغاز، اختلاف نويدکيا و فرکي آتش زيرخاکستر را خاموش نکرد، در ورطه سقوط و نتيجه نگرفتن قرار گرفت. استقلال از يک سو تيمش را دير به مظلومي‌تحويل داد و از سوي ديگر جسارت قهرمان شدن را در سيماي تيم خود ايجاد نکرد. حرف زدن البته راحت است اما پرويز مظلومي‌ذاتا از آن دسته مربياني است که اگر تيم ملي برزيل را هم دستش بدهند قول قهرماني نخواهد داد. پرسپوليس براي قهرمان نشدن يک بهانه بسيار بزرگ و قانع کننده داشت به نام سوشا مکاني. در حقيقت سوشا مکاني بهانه‌اي بود که همه بتوانند پشتش پنهان شوند چون بي انصافي است تمام تقصيرها را گردن يک نفر بيندازيم.اصلا سوشا بد بود. چرا در نيم فصل گلر بهتر از او جذب نشد؟ برانکو يک و نيم سال است در پرسپوليس حضور دارد و در همان نيم فصل نخست حضورش عيار گلري سوشا دستش آمد!چرا در اول فصل سوشا را در کنار گزينه بهتر قرار نداد؟ چرا در نيم فصل دوم لوبانوفي جذب شد که در گلري از سوشا بهتر نبود! پرسپوليس هم مانند استقلال از نيم فصل ضربه خورد جايي که بايد بهترين‌ها جذب مي‌شدند و نشدند.اين درد مشترکي بود که دو تيم را زمين زد.

 

تراکتورسازي هم وضعش بهتر نبود. توني اوليورياي محبوب از همان ابتداي فصل نشان داد که نمي‌تواند از ماجراي عجيب و غريب بازي فينال گونه فصل قبلش با سپاهان کمر راست کند. او نتوانست در فصل جديد تيمش را از شوک اتفاق روز آخر ليگ بيرون بکشد و در نيم فصل نتيجه نگرفت.فشارهاي حاشيه ساز يک مربي بومي‌براي جانشيني او هم البته کم به تيم ضربه نزد. امير قلعه‌نويي البته در نيم فصل کوشيد تيم را زنده کند و بد هم نتيجه نگرفت اما درگير بودن تراکتور در مسابقات آسيايي رمق اين تيم را در ليگ هم گرفت. دو سه تساوي نااميد کننده سبب شد تا تراکتور در کورس قهرماني قرار نگيرد و به کسب سهميه آسيايي دل خوش کند.

 

از ذوب آهن چه بنويسيم؟ اين تيم با وجود همه بضاعتش توان درخشش در سه جام را ندارد.در حقيقت در ايران هيچ تيمي‌توان درخشش در سه جام را ندارد. ذوب آهن هم در آسيا و در جام حذفي درگير شد و ليگ را از اولويت اولي خود خارج کرد. از نفت و فصل فاجعه بار مالي اش و اثرات ويرانگري که روي تيم گذاشت اصلا حرف نزنيم.

 

سايپايي که قرار بود براي قهرماني بجنگد در گير و دار اختلافات بي پايان مدير و سرمربي به هيچ جا راه نبرد.استقلال خوزستان از کجا مي‌توانست چنين فرصت طلايي و خيره کننده‌اي را به دست بياورد؟ خوزستاني‌ها فرقشان با تيم‌هاي ديگر در اين بود که آن ضعف‌هاي عمومي‌را ديدند و از همان روز‌هاي نخست در مسير بالانشيني آهسته و پيوسته حرکت کردند. گسترش فولاد هم مي‌توانست از اين وضع استفاده کند اما فرجام بهتر از نهمي‌نيافت. فولاد که اصلا از همان روز اول داشت براي سقوط نکردن مي‌جنگيد و از صبا هم نمي‌شد انتظاري جز ميانه نشيني داشت.

 

3- استقلال خوزستان تيمي‌بود که از اين هرج و مرج ليگ استفاده کرد. استقلال خوزستان کاري را کرد که تيم‌هاي ديگر قادر به انجامش نبودند. با اين حال فصل آينده ليگ اينگونه به آنها چشمک نخواهد زد. فصل بعد نوبت تيم ديگري خواهد رسيد. تيمي‌که شايد درگير سه جام نباشد. تيمي‌که درگير دعواي درون تيمي‌نشود ، در فصل نقل و انتقالات شايسته‌ها را جذب کند ، راهش را آهسته و پيوسته برود و روي نيمکتش مردي بنشيند که به اصول اوليه مربيگري يعني شايسته سالاري متعهد مانده باشد.

 

4- کسي مديرعامل استقلال خوزستان را مي‌شناسد؟ کسي اصلا تا به امروز مصاحبه اي از او خوانده؟ اين را به مديران ليگ بگوييد. کمتر حرف بزنند. کمتر ديده شوند. کمتر خودشان را عقل کل نشان دهند. هر چه ساکت‌تر و سربه زير‌تر، براي موفقيت خوش‌اقبال‌تر.

کد مطلب: 56047
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *