1- وقتي سايس و پيکو در 1916 نقشه امپراطوري عثماني را گذاشتند جلوي خودشان تا با خطکش بخشهايي از آن را به سوريه، عراق، لبنان و... تقسيم کنند و اين کشورها را در حوزه نفوذ فرانسه يا انگليس قرار دهند قطعا هيچ اهميتي نميدادند که نقشهکشي هندسيشان در طول صد سال آينده چه بلايي بر سر ملتها خواهد آورد. خاورميانه همچنان تاوان اين خطکشي هندسي را ميدهد. خط کشي هندسي که براي کوچک کردن عثماني بزرگ به چند کشور انجام شد و حالا در قالب طرحهاي بروزتر مانند خاورميانه بزرگ در حال تکرار است. تجزيه کشورهاي بزرگ منطقه به چند کشور کوچک و اقليت نشين ( مشابه آنچه بر سر يوگسلاوي رفت و باعث شد تا از دل يک کشور چند جمهوري بيرون اقليت نشين يا جمهوريهاي مبتني بر نژاد يا مذهب بيرون بزند که سرنوشتي هم بهتر از جنگهاي مکرر با هم ندارند) ايده به روز شده حرکتي است که سايس و پيکو دقيقا صد سال قبل انجامش دادند.
2- تحولات عراق، فقر تحولات يک کشور نيست. آنچه در عراق در حال رخ دادن است، نقشه اي است براي منطقه خاورميانه. تشويق کردستان براي استقلال در حقيقت تشويق تمام قوميتهاي اين منطقه براي جدا شدن از کشور اصلي و کمک به ايده تجزيه دروني است. مهم نيست اين کشورهاي جديدالتاسيس از دل ايران بيرون بزنند يا ترکيه يا عراق. درست همانند بهار عربي، روند تجزيه طلبي خاورميانهاي نيز يک حرکت دومينويي خواهد بود. آنچه امروز در عراق در حال رخ دادن است، نه اتفاقي است و نه حاصل حرکت سيستم معيوب و هنوز ناکارآمد دولت مرکزي عراق. عراق به اين سمت سوق داده شد. به سمت روزي که داعش از راه برسد، تماميت سيستم مرکزي را زير سوال ببرد، به چند بخش تقسيمش کند ( بخش تحت تسلط دولت مرکزي، بخش تحت تسلط داعش و بخش خودمختاري مثل ايالت کردنشين) و بعد کشور را از درون تجزيه نمايد. اتفاقي که اگر ايران جلويش را نميگرفت شايد تا امروز رخ ميداد. اگر بغداد به دست داعش ميافتاد چه کسي ايالت خودمختار کردستان را براي جدايي کامل از وطن مادري شماتت ميکرد؟
3- عراق از درون به اصلاحات نياز دارد. اصلاحاتي که در دو ماهه گذشته تبديل شده به محل برخورد و اختلاف منافع. تلاش العبادي براي ترميم کابيه و برکناري وزراي نامطلوب و همچنين تحصن رخ داده در پارلمان و تنشهاي موجود بين نمايندگان و رييس مجلس از يک سو و ورود مقتدي صدر به قصه ترميم کابينه و دستور او به وزراي نامطلوب براي استعفا دادن و کنار رفتن هم البته نبايد از نظر دور بماند. به نظر ميرسد کار العبادي براي پيشبرد اصلاحات مد نظر دشوارتر از آنچه باشد که انتظارش ميرفت.هر چند مجلس به کابينه او راي اعتماد داد تا بخش اعظم جراحي کابينه انجام شود و فاز دوم ايجاد اصلاحات در کابينه رقم بخورد اما تنشهاي موجود در اين مدت نشان داد که عراق به اين زودي رنگ اصلاحات را به خود نخواهد ديد.
4- به چند نکته بايد به شدت و با دقت توجه کرد. اول سفر جو بايدن به عراق بدون اطلاع قبلي و دوم هشدار سنگين مقتدي صدر. ورود صدر و جريان نظامي وابسته به او به قصه تحصن در مجلس و همچنين ترميم کابينه، آنهم بعد از مدتي کم صدايي او در عرصه سياست اتفاق
طرح رسمي تجزيه عراق که در کنگره آمريکا مطرح شد و خشم عموميرا به دنبال داشت يکبار ديگر نشان داد که آمريکا براي عراق خوابهاي خوشي نديده است. شايد باراک اوباما يا حزب او نخواهند عراق اينگونه تجزيه شود. شايد ميخواهند و زورشان نميرسد و درست مثل ايران هستهاي، ناچارند به عراق تشيع محور رضا بدهند. با اين همه ابتکار عمل با هر حرکت تندروها در عربستان يا آمريکا بيش از هر زمان ديگري به سود ايران رقم ميخورد. ايران، همسايهاي که نه دنبال تجزيه عراق است، نه قصد فروپاشي دولت مرکزي را دارد و نه در قضايايي مثل داعش کنار مينشيند تا رنج بردن همسايه را ببيند. بازي آمريکا و عربستان از هر لحظه به سود ايران تمام ميشود
کوچکي نيست و قطعا براي العبادي و جريان وابسته به او دلگرمي به بار خواهد آورد.جوبايدن هم به عراق رفت تا حمايت تمام و کمال اوباما و آمريکا از دولت العبادي را به او اعلام کند. بايدن ملاقات مهم و پر معنايي با العبادي داشت و بعدا هم رسما اعلام شد اين ملاقات براي حمايت تمام و کمال از نخست وزير قانوني عراق صورت گرفته است. حمايت همزمان مقتدي صدر و معاون رييسجمهور آمريکا از العلاوي با در نظر گرفتن مواضع هميشگي و تزلزل ناپذير مقتدي صدر در مقابل آمريکاييها، بيش از آنکه طنز ريشخندآلوده تاريخ باشد حاصل بازي افتضاح عربستان در حوزه بينالملل است. هر چه عربستان تندرو تر ميشود داعش و گروههاي افراطي، راديکالتر عمل ميکنند. هرچه عربستان بيمحاباتر پيش ميرود خطر گروههاي تندروي تکفيري بيشتر ميشود. هرچه عربستان با کارتهايش بدتر بازي ميکند، از فاصله استراتژيک منافع عملي ايران و آمريکا در خاورميانه کاسته خواهد شد. هر چند ايران و آمريکا هيچ وقت متحد نخواهند بود و همواره بينشان تنش و درگيري وجود خواهد داشت اما بازيهاي خطرناک عربستان با سلاح اسلام تکفيري، به آمريکا و ديگر متحدان غربي خود – و در راس همه فرانسه – نشان داده که ايران با وجود همه مخالفتهايش با آمريکا و دنياي غرب، همنشين مناسب تري براي دنياي ناآرام امروزين است تا عربستان و متحدان تکفيرياش. هر چه عربستان بيشتر تلاش ميکند آمريکا از اين کشور بيشتر فاصله ميگيرد.
5- خاورميانه بزرگ سرابي بيش نيست تا زماني که ايران به استيلاي خود در منطقه ادامه دهد. عراق، سوريه و يمن، بيش از انکه صحنه رقابت نيابتي ايران و عربستان باشند ايستگاههاي استادگي در مقابل نقشه خاورميانه بزرگند. نقشه تجزيه کلي اين منطقه نبايد به سرانجام برسد. صد سال قبل شايد دنيا آنگونه بود که سايس و پيکو بنشينند و با خطکشي سرنوشت ملتها را وجب بگيرند. امروز اما دنيا ديگر آنگونه پيش نميرود. استعمار نو با همه زرق و برقها و ظاهر فريبنده اش، ديگر داراي آن قدرت نيست که بتواند اينگونه نقشهها را جراحي کند.
6- از نکته ديگري نبايد گذشت. طرح رسمي تجزيه عراق که در کنگره آمريکا مطرح شد و خشم عموميرا به دنبال داشت يکبار ديگر نشان داد که آمريکا براي عراق خوابهاي خوشي نديده است. شايد باراک اوباما يا حزب او نخواهند عراق اينگونه تجزيه شود. شايد ميخواهند و زورشان نميرسد و درست مثل ايران هستهاي، ناچارند به عراق تشيع محور رضا بدهند. با اين همه ابتکار عمل با هر حرکت تندروها در عربستان يا آمريکا بيش از هر زمان ديگري به سود ايران رقم ميخورد. ايران، همسايهاي که نه دنبال تجزيه عراق است، نه قصد فروپاشي دولت مرکزي را دارد و نه در قضايايي مثل داعش کنار مينشيند تا رنج بردن همسايه را ببيند. بازي آمريکا و عربستان از هر لحظه به سود ايران تمام ميشود. چه تندروهاي آمريکايي که بخواهند عراق را تجزيه کنند و چه ميانهروهايي که براي نخست وزير پيغام همکاري و حمايت ببرند. فرقي نميکند آمريکا از کدام در وارد شود. اين ايران است که کليد در را در دست دارد.