یکی از دستاوردهای نامیمون دولت احمدی نژاد در این سال ها آن بوده است که هیچ تقدس ، انگاره و آموزه ای ، هر چند مورد احترام جامعه بوده باشد از گزند سیاسی شدن در امان نماند . در سال های نخستین انقلاب که جامعه ناگهان در یک چرخش همگانی از جوی کاملا ناسیونالیستی به جوی کاملا مذهبی گذر کرد، ناخواسته شرایط نامناسبی ایجاد شد که میهن دوستی و بالیدن به گذشتۀ سر افرازانۀ این کشور به جرمی نانوشته بدل شد ؛ در چنین شرایطی بود که گروهی سوار بر موج احساس گرایی و خرد گریزی بر آن شدند تا حتا اثر بی همتای تخت جمشید را در حرکتی که می توانست چهرۀ انقلاب را ضد میهنی نمود دهد و خدشه دار سازد با خاک یکسان کنند. خوشبختانه سران انقلاب بزودی دریافتند که حساب میهن دوستی و تاریخ پر افتخار این سرزمین را نمی بایست با تسویه حساب های احساسی گذرا درهم آمیخت و جلوی ویرانی تخت جمشید و بسیاری از آثار باستانی کشور توسط خردمندان نظام گرفته شد. پس از آن سال ها کوشیده شد تا میان تمایلات مذهبی و شور میهن خواهی ایرانیان گونه ای توازن و تعادل برقرار شود. اگر چه کفۀ ترازو همواره به سود مذهب سنگینی کرده و طبیعتا این باره به سبب ماهیت اسلامی انقلاب و نظام ما بوده است، اما تا پیش از دولت احمدی نژاد هرگز میانۀ ایرانیت و اسلامیت مردم ایران این چنین به اغراض سیاسی آلوده نگشته بود ؛ در این دوره ما تقریبا نگرندۀ گونه ای رویارویی در این میان بوده ایم. طرح شعار مکتب ایرانی که در دولت دهم و توسط پیرامونیان رئیس جمهور مطرح شد در تاریخ ایران بدون پیشینه نبوده است. بی تردید نقش ایرانیان در فرازمندی و ریشه
تا پیش از دولت احمدی نژاد هرگز میانۀ ایرانیت و اسلامیت مردم ایران این چنین به اغراض سیاسی آلوده نگشته بود ؛ در این دوره ما تقریبا نگرندۀ گونه ای رویارویی در این میان بوده ایم
دوانیدن اسلام غیر قابل انکار است. این شعوبیان بودند که برای نخستین بار در تاریخ، چهرۀ اسلام را از غبار عربیت زدودند و میان ایرانیت و اسلامیت ایرانیان دست به ایجاد تعادل زدند و این خود خدمت بزرگی به اسلام بود. اما شعوبیان برعکس گروه آقای احمدی نژاد بی برنامه و شعار زده نبوده اند؛ آن ها برای زدودن غبار سوء تفاهم از ذهن ایرانیان برنامه های خود را تدوین و در معرض داوری قرار دادند. آن ها زبان پارسی را از نابودی و ایران را از عربی شدن نجات دادند. آن ها مبارزات سیاسی گسترده ای را علیه اموی ها و عباسی ها که به سبب انگیزه های نژادی، ایرانیان را به شدت می آزردند انجام دادند و بدین سان آیینۀ اسلام را از زنگار عربیت زدودند و اثبات کردند که اسلام یک دین آسمانی فرا ملیتی و فراز تر از درگیری های پست قومی و نژادی است . در کنار زدودن چهرۀ اسلام از غبار عربیت ، ایرانیان خدمات بسیار ارزنده ای را در راستای اعتلا و ریشه دوانیدن اسلام به کار بستند که از آن جمله می توان به رشد و تدوین علوم دینی، اعتلای زبان عربی، پرورش بسیاری از دانشمندان، بنیانگذاری فلسفۀ اسلامی و هدایت حکام وقت در راستای اجرای عدالت اسلامی اشاره نمود و از آن جا که همۀ این امور در آغاز توسط ایرانیان روایی یافت در روندی طبیعی خود تبدیل به مکتبی شد که از آن به عنوان مکتب ایرانی یاد می شود . واژۀ عربی (مکتب) خود به معنای جایی است که در آن کار نگارش و نوشتن کتب و علوم انجام می شود و براستی نیز ایران جایی بوده است که علوم اسلامی در آن جا تدوین شده و به نگارش در آمده و این خدمتی بس بزرگ از سوی ایرانیان به اسلام
این بازی های شوم سیاسی سبب شده تا در چند سال اخیر در رخدادی نادر نگرندۀ تخریب آثار باستانی و بویژه سنگ نگاره های ایران باستان توسط گروه های مخفی متحجر در جای جای این سرزمین کهن باشیم ، متحجرانی که به جای رویارویی با سیاسی بازی های افراطی دولت ، زور و قدرت شان را به رخ چند اثر بی دفاع باستانی در دل رها شدۀ بیابان کشیده اند
بوده است. اما چرا باید امروز چنین واژه ای دستمایۀ بازی ها و تخریب های سیاسی گردد؟! در آغاز گفتیم که در این چند سال اخیر هیچ واژه ای از گزند سیاسی شدن در امان نمانده است. اهداف وسیله ها را توجیه کرده اند ، واژۀ به حق مکتب ایرانی در میدان سیاست، دستمایۀ جذب آراء ایرانیانی شده است که دل هاشان برای اعتلای نام میهن شان همواره می تپد و از آن سو مخالفان دولت نیز در همین کارزار سیاسی بدون توجه به پیامدهای دراز مدت آن، طرح این گونه شعارهای هدفمند از سوی دولت را با جهت دهی منفی به چشم اسفندیار دولت و نقطۀ یورش به آن تبدیل کرده اند. این بازی های شوم سیاسی سبب شده تا در چند سال اخیر در رخدادی نادر نگرندۀ تخریب آثار باستانی و بویژه سنگ نگاره های ایران باستان توسط گروه های مخفی متحجر در جای جای این سرزمین کهن باشیم ، متحجرانی که به جای رویارویی با سیاسی بازی های افراطی دولت ، زور و قدرت شان را به رخ چند اثر بی دفاع باستانی در دل رها شدۀ بیابان کشیده اند و شگفتا که در این سال ها هیچ یک از عاملان این تخریب های عمدی توسط دستگاه های انتظامی و اطلاعاتی شناسایی و به دستگاه قضایی معرفی نشده اند . در هیچ دوره ای پس از دوران تخریب های مادام دیولافوآی فرانسوی همچون دوران احمدی نژاد حجم تخریب عمدی و غیر عمدی آثار باستانی در ایران این چنین بالا نبوده است . دولتی که دم از ایرانیت و مکتب ایرانی می زند بهتر بود تا در این سال ها به جای سیاست زدگی و بازی با واژگان و اذهان مردم ، حفاظت از اثرهای باستانی رها شده را شدت می بخشید ، بهتر بود با گوشه ای از آن میلیاردها دلار نفتی چند موزۀ
دولتی که دم از ایرانیت و مکتب ایرانی می زند بهتر بود تا در این سال ها به جای سیاست زدگی و بازی با واژگان و اذهان مردم ، حفاظت از اثرهای باستانی رها شده را شدت می بخشید ، بهتر بود با گوشه ای از آن میلیاردها دلار نفتی چند موزۀ مدرن می ساخت تا اشیاء باستانی در انبارهای موزۀ ملی زیر غبار زمانه به فراموشی سپرده نشوند
مدرن می ساخت تا اشیاء باستانی در انبارهای موزۀ ملی زیر غبار زمانه به فراموشی سپرده نشوند ، بهتر بود در برابر سرقت هویت دانشمندان و مفاخر ایرانی گروهی را برای پیگیری بین المللی این موضوع تشکیل می داد ، بهتر بود فرهنگستان زبان پارسی را قدرت می بخشید تا واژه های پارسی توسط مجریان صدا و سیما به بی محلی و ریشخند گرفته نشوند ، بهتر بود در سیاست خارجی شعار ایرانیت را در گوش افغان ها و تاجیک ها زمزمه می کردند تا اکنون در این ژئوپلتیک حساس دارای نفوذ مناسب تری می بودیم ، بهتر بود در نشست اعراب زیر تابلوی خلیج عربی نمی نشستند و فیلم و عکس به یادگار نمی گرفتند. آری، ایرانیت یعنی همین ها، یعنی فرازمندی فرهنگ، تاریخ و هویت ایرانی در عمل و بدور از هیاهوهای سیاسی؛ نه آن که در بازی های گذرای پهنۀ سیاست آن را خرج اهداف سیاسی خویش کنیم یا فراتر آن که آن را رویاروی دین و مذهبمان انگاریم . شعار زدگی نشانۀ بارز یک دولت سخن گراست نه عمل گرا . به یاد آورید که در آغازین سال های ریاست جمهوری سید محمد خاتمی در لابلای برنامه های صدا و سیما تبلیغی را پخش می کردند با این مضمون که چگونه زبان پارسی را پاس بداریم ، ایرانیت یعنی عمل گرایی ها ، آن کار یک شعار پرهیاهوی سیاسی برای جذب آراء مردم نبود بلکه یک کار فرهنگی و عمل گرایانه در راستای اعتلای فرهنگ ایرانی بود. چهارده سده تاریخ این سرزمین نشان داده است که ایرانیت و اسلامیت این مردم هر یک جایگاه ویژه خود را داشته و دارند و درونی نمودن هریک از این واژگان به شعارها و بازی های سیاسی نتیجه ای جز شکست برای طراحان آن ها در پی نداشته است.