در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ در یادداشتی عرض شد که ما با خطر نوعی «تاکسیدرمی سیاسی» در بسیاری از عرصه ها مواجه هستیم. از این رو گرچه انتخابات برگزار می شود، اما بسیاری از نتایج یک انتخابات جامع را به د نبال نخواهد داشت، چرا که انتخابات، وقتی انتخابات است که مردم تعیین کننده اصلی در همه ی مراحل باشند و کسی خود را بالاتر از تصمیم مردم نداند. انتخابات واقعی، علاوه بر مواهب بسیار، نقش متوازن کننده ی جریانات و نیروها منطبق بر خواست عمومی را ایفا خواهد کرد و این همان چیزی است که فقدان آن ریشه ی بسیاری از عدم توازن ها و قطبی سازی ها و تنش ها است. وقتی عناصر تغییر و متوازن کننده ها کارکرد واقعی خود را نداشته باشند، آن گاه افتادن در هر تنش کوچک سیاسی یا اجتماعی، موجب وارد شدن رعشه های بزرگ به کلیت جامعه و ساختار حاکمیت گشته و به اصطلاح چاله ها به سیاه چاله تبدیل خواهند شد.
از تاسف های جدی و جاری کشورعزیزمان این است که عده ای کم اطلاع از مراتب حکمرانی مدرن و حقوق ملت، صبح تا شام مشغول حذف متوازن کننده ها یا از بین بردن کارکردهای واقعی نهادها و روند های تغییر مردم سالار هستند. آنها، انتخابات که المپیک سیاسی ملت هاست را در انحصار خود می خواهند و کوشیده اند تمام تیم ها و داوران و قواعد بازی را خود تعیین کنند و بعد برای خود جشن پیروزی بگیرند. از این روست که می بینیم در شطرنج سیاست، مهره های حریف را قورت می دهند و نامش را نظارت می گذارند. این ظلم به مفاهیم و واژه ها و ظلم به حقوق ملت است. شیر بی یال و دم و اشکم که دید؟
به عینه می بینیم که مراتب مهمی از حاکمیت، خود را بی نیاز از مردم بلکه ولی نعمت مردم می دانند و نعمت مشارکت واقعی ایشان را کفران می کنند و تجمیع قدرت، موجب استیلا طلبی ایشان آن هم با تنقیص دیگران شده است. جماعتی صبح تا شام به نام های مختلف از جمله نظام صلاحیت یابی، مشغول عیب یابی و استهزاء و مثله سازی شخصیت دیگران و حذف های فله ای هستند. در فقدان یا ضعف رسانه های مستقل، تریبون های «قدرت محور» با غلط رسانی و ابهام آفرینی اجازه دریافت واقعیت را به مردم نمی دهند. سیستم های دیده بانی کشور را منهدم یا منحل و در نتیجه آمار را نیز دستکاری یا کور می کنند، تا اساسا معلوم نباشد که چه می کنند و منابع چه شده و واقعیت ها چیست تا جایی که رتبه ی فساد در کشور عزیزمان به بالاترین سطح می رسد. این جماعت، با بالا رفتن از سر و کول مردم و تجمیع قدرت و ثروت، در گمان تسلسل هستند و خود را حاکم بر جان و مال و سرنوشت مردم می دانند، حال آن که چنین نیست. آنها سخت در اشتباهند و تنها لطمه ی بزرگی به دین و میهن و اعتماد ملت و حتی به مدعیات و بقای خود وارد می سازند.
آنچه اخیرا در صحنه ی انتخابات کشور از جریان رد صلاحیت ها در خبرگان و مجلس مشهود است، خطری فراتر از صحنه آرایی و «تاکسی درمی» انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را گواهی می دهد و می توان از آن به «تاکسی درمی مثلهانه» تعبیر کرد. «تاکسی درمی مثله» آن گاه واقع می شود که دیگر به تهی سازی درون و حجم های تو خالی اکتفا نکرده و گویی اصراری وجود دارد که حتی حفظ ظاهر هم نشود و حتما چشم یا گوش و یا دست و پای موجود بیچاره را نیز مثله کنند و به ریش همه چیز بخندند تا این سُخره، عبرت و تحقیری باشد برای هر کس که می نگرد و بیش از آن مطالبه می کند! طرفه آنکه، برخی از ایشان، به گمان خود اقدامی مصلحانه انجام می دهند و چون دچار فقر مبانی هستند، ناچار به انکار و تحریف مبانی بنیادی مورد توافق ملت می شوند و مبنا و رهبران فکری جدید برای انقلاب می تراشند، و در واقع در حال مثله سازی مفاهیم، روند ها و قوانین اساسی ملک و ملت هستند.
آنچه انتخابات را انتخابات می کند، ماهیت و قدرت تحول آن است. انتخابات باید فصل ابراز نظر ملت ها و تغییر در حاکمیت ها باشد. چنین انتخاباتی موجب وفاق و افزایش قدرت ملی خواهد شد و اگر چنین نباشد، دیگر درصد مشارکت هم تاثیر چندانی نداشته و شاخص مهمی تلقی نخواهد شد، چرا که در ذات خود تغییری به همراه ندارد و همان خواهد شد که چیده اند. کما این که جهان هرگز انتخابات پی در پی و با مشارکت بالا در کشورهای اروپای شرقی در دوران جهان دو قطبی را به مثابه عرصه ی تعیین سرنوشت واقعی مردم به رسمیت نشناخت و آثار واقعی هم بر آن گونه انتخابات مترتب نبود و دیدیم که چه بر سر آن کشورها آمد. یا همین روزها، انتخابات آقای الهام علی اف در انتخابات مهره چینی شده ی جمهوری آذربایجان را کسی انتخابات واقعی تلقی نخواهد کرد. هر چه رایش بیش، شرمش بیشتر!
از مصائب کشور عزیزمان این است که جریان رد صلاحیت ها، و جریان مداخله گر و مهندس انتخابات، چه بسا از ماهیت و پیامدهای عمل خود که همانا خراب کردن صندوق رای است، بی خبر باشد. آنها نمی دانند که خراب کردن نهاد انتخابات و صندوق رای، بدین معنا هست که به تدریج گروه های مختلف مردم به دلیل فقدان راه حل یا مکانیسمی برای تعیین و اختیار راه جمعی یا هدف مشترکی که اکثریت بر آن اجماع داشته باشند، راه حل ها، استراتژی ها و تاکتیک های متباین اختیار خواهند کرد. آنها نمی دانند که در جهان مدرن صندوق رای تنها انتخاب یا تثبیت یک فرد یا حزب برای تصمیم گیری نیست، بلکه صندوق رای راهی برای نزدیک کردن ایده ها، اشتراکات و مکانیسم های جمعی یک ملت است. انتخابات راهی است که اطمینان می دهد، آحاد ملت علیرغم همه تفاوت ها و اختلاف ها، از مجاری مورد وفاقی به نام صندوق های رای برخوردار است که می تواند تضادها را حل، و هدف جمعی خلق کند و به سمت آن حرکت نماید. بلااثر کردن صندوق رای، در حقیقت از بین بردن امکانی غیر قابل جایگزین برای تقویت تصویری مشترک از ملت و تصویری مشترک از «ما» ی جمعی است. صندوق رای همان جایی است که وجود موثر و حقیقی اش سبب خواهد شد، هر گروهی از ملت، تصویری مجزا از خود، از مفهوم ملت و از آینده ی کشور نداشته باشد، تصویرهایی که ممکن است با هم در تضاد حقیقی قرار بگیرند، بدون آنکه بتوان راهی برای گفتگوهای سازنده تصور کرد.
با این مقدمه، و نظر به موانعی که در مسیر صندوق رای و تاثیرگذاری آن رقم زده اند، طبیعی است که در انتخابات جاری، متاسفانه بسیاری از ملت فضای چندان موسعی پیش روی خود نمی بیند و به دلایل فراوان تاریخی، سیاسی و عقیدتی برای ابراز دیدگاه خود، در دو راهی تردید و شکاف قرار می گیرند و لذا شاهد خواهیم بود که هر یک راهی متفاوت برای تعیین سرنوشت بر می گزینند. علاوه، شکستگی قلوب نخبگان و اقشار وسیعی از مردم، شکستگی صفوف را بدنبال خواهد داشت. لذا از هم اکنون می دانیم، که میلیونها تن به رغم میل باطنی خود، در انتخابات شرکت نخواهند کرد تا اعتراض و نارضایتی خود را به این شیوه ابراز نمایند و میلیون ها تن نیز در انتخابات شرکت خواهند کرد، به این امید که روزنه ای برای تغییر و ابراز نظر داشته باشند.
با این واقعیت، آنچه یادآوری آن در این فرصت خطاب به یکدیگر مغتنم دانسته می شود، این است که به یاد داشته باشیم، ملت، ملت است و هیچکدام از این ملت شریف چه تصمیم به حضور و چه عدم حضور بگیرند، اشتباهی مرتکب نشده اند و باید همه محترم شمرده شوند. می توان گفت و گو کرد اما احدی حق ندارد کسی را برای شرکت یا عدم شرکت مورد پرسش قرار دهد. ملت ما آگاه است اما، هر کدام شیوه ی مطلوب خود را برای ابراز نظر برمی گزینند و تنها می خواهند شنیده شوند. اشتباه اصلی را حاکمیتی مرتکب شده و می شود که نه به آنان که شرکت نمی کنند و نه به آنان که شرکت می کنند، و نه حتی به آنان که از طریق همین فیلترها انتخاب می شوند، گوش فرا نداده و نمی دهد و بارها نشان داده است، از فردای انتخابات، در همان است و پاشنه همان.
چنان که عرض شد بسیاری از دست اندکاران، درک درستی نه از مشارکت و نه از عدم مشارکت مردم ندارند. آنها خفه کردن شعله سرزندگی و مشارکت جویی یک ملت را که حداقل ظرف صد سال دو انقلاب و چندین جنبش اجتماعی بزرگ را برای مقابله با دیکتاتوری و دستیابی به حق تعیین سرنوشت خود در حافظه دارد، با کشورهایی با درصد رای کمتر از ۴۰ و ۵۰ در صد مقایسه میکنند. در حالی که در آن جوامع احزاب و نهادهای مدنی کارکرد مشارکتی خود را دارند، و لذا بخشی از جامعه جز شرایط خاص، اصلا تمایلی به حضور ندارند در حالیکه در جامعه ما که اکثر احزاب و نهادهای مدنی تعطیل یا محدود شده اند، تنها راه باقی مانده برای مشارکت همین انتخابات بوده است.
به همین دلیل است که مردم شریف به رغم سیاست های انقباضی و سپس استصوابی بحث برانگیز شورای نگهبان، در بسیاری از انتخابات دهه های شصت و هفتاد و هشتاد رکوردهای بزرگی ثبت کرده اند. اما افسوس که همین اشتیاق را هم با سیاست انقباضی حداکثری و هدفمند علیه بسیاری از جریانات و شخصیت های سیاسی نشانه گرفتند، تا به نفع خود مصادره کنند.
این کشور از آن این ملت است و حفظ ملت و حقوق ملت از اوجب واجبات. باید با همه ی توان کوشید، این آقایان به سر عقل بیایند و انتخابات که عدم وجود واقعی آن در رژيم گذشته، از دلایل اصلی انقلاب اسلامی ۵۷ در کشورمان بوده است، به تراز واقعی خود بازگردد. اگر فریادی هست باید بر سر این ظلم و استیلا طلبی و تبعیض کشید و دراین حال باید مراقبت داشت که این ظلم، عرصه ی شکاف و تجزیه و دو قطبی شدن ملت یا دو قطبی شدن نخبگان قرار نگیرد، که مطلوب بدخواهان و طراحان نفی حقوق ملت خواهد بود. اگر عملکرد نهادهای حاکمیتی انتخابات، با حذف جریاناتی اصیل وشخصیت هایی قوی از صحنه ی انتخابات و بازی با عدد تایید صلاحیت شدگان، آزادی انتخاب مردم را بسیار محدود کرده، و قانون اساسی را گروگان گرفته است، جریانات و نخبگان سیاسی تایید شده و تایید نشده، نباید خدایی ناکرده با فشار و نفی یکدیگر و یا فشار به مردم، عرصه را برای مردم تنگ تر کنند و با سلب آزادی در سطحی دیگر، ظلم مضاعفی اتفاق بیافتد. می توان شرایط را برای یکدیگر توضیح داد و گفت و گو کرد. اما، باور داشته باشیم هر کس آزاد است هر شیوه ای را برگزیند. خواه مشارکت، خواه عدم مشارکت، باید به تشخیص ملت و نخبگان ملت در هر سو احترام گذاشت و باید دست همه ملت را بوسید. شکاف دولت – ملت، نباید به شکاف ملت – ملت تبدیل شود و یا خدایی ناکرده به خانواده ها کشیده شود. تجزیه ی ملت، کم تر از تجزیه ی خاک و سرزمین نیست. حساب فرصت سوزی های حکمرانی در ایران، از ملت شریف جداست. باید برای این درد، فکری مجزا کرد.