در ماجرای سفر بن فرحان، وزیر خارجه سعودی به کشورمان و دیدار با مقامات عالیرتبه حاشیهای رخ داد که به نوعی اصل موضوع را به محاق برد. ماجرا از این قرار است که وقتی وزرای خارجه ایران و عربستان در حال آماده شدن برای برگزاری کنفرانس خبری بودند خبرنگاری عکسی را توئیت میکند که همان آغاز حاشیههاست. در این تصویر خبرنگار العربیه جنب قاب عکس حاج قاسم نمایش داده میشود تا به نوعی نشان داده شود در نهایت این ریاض و رسانههای طرفدار وی بودند که مجبور شدند تن به خواستههای تهران دهند. این توئیت بلافاصله با واکنش هیات سعودی همراه میشود. گویا همان خبرنگار سعودی از توئیت و متن آن مطلع میشود و آن را به مقامات سعودی نشان میدهد و عربستانیها نیز به میزبان اعلام میکنند حاضر نیستند در این سالن نشست خبری برگزار کنند و وزارت خارجه نیز ناچار درخواست سعودیها را پذیرفته و نشست در مکان دیگری برگزار میشود. از حجم واکنشها میتوان فهمید که همین جابهجایی مکان برگزاری هزینه سنگینی برای دستگاه سیاست خارجی داشته است. هرچند وزارت خارجه تلاش کرد ماجرا را به طور کل تکذیب کند اما در چنین موقعیتهایی این تکذیبها به نوعی حکم تایید را دارد!
اما در این باره چند نکته را میخواهم ذکر کنم:
اول: در آن موقعیت خاص وزارت خارجه در برابر دو تصمیم قرار داشته است. یا جا به جایی محل برگزاری یا کنسل کردن نشست. حتما گزینه نخست انتخاب بد نسبت به بدتر بوده است. پس این تصمیم قابل دفاع است.
دوم: این ضعف وزارت خارجه بوده که عطف به حساسیتهای سعودی محل برگزاری نشست خبری را از ابتدا مهیا نکرده بوده است. اگر چنین بود دیگر نیازی به این جا به جایی نبود و حواشی رخ نمیداد.
سوم: تمام تلاش تندروها آن است که حواشی را گردن یک خبرنگار بیندازند و بگویند چون آن خبرنگار اصلاحطلب بوده، قصد داشته به وزارت خارجه این دولت ضربه بزند. حتی من در برخی مطالب خواندم که مدعی بودند او از طرف ظریف ماموریت داشته است که ادعایی بسیار مضحک است. باید گفت در ایران همواره دیوار خبرنگاران کوتاه بوده و در همین مورد هم سعی میشود تمام کاسه و کوزهها بر سر خبرنگار شکسته شود که خلاف عدالت است. اصل مشکل نبود تدبیر وزارت خارجه و تیم تشریفات بوده است.
چهارم: به نظر میرسد در بطن موضوع اتفاق مهمی رخ داده و آن اینکه تندروها در همین فقره متوجه شدند عرصه سیاست خارجی عرصه شعر و شعار نیست و باید تن به حقیقت دهند. هرچند آنان برای فرار از این واقعیت به دنبال متهم کردن دیگران هستند ولی حداقل در خلوت خود متوجه خواهند شد سران کشورهای دیگر مثل مردم مان نیستند که بتوان با شعرخوانی بیتدبیریها را جبران کرد.
پنجم: این اتفاق باید باعث شود اصولگرایان فکری به حال تناقضهای خود کنند. به قول معروف شترسواری دولا دولا نمیشود و باید تکلیف خود را با یکسری بدیهیات دنیا مشخص کنند. اگر بناست یکسره شعار دهند وضعیت همین میشود؛ تناقض پشت تناقض! بنابراین باید به واقعیات دیپلماسی روی آورده و براساس آن سخنرانی کنند.
*حقوقدان