در نا آرامیهای اخیر در ایران برخی سلبریتیها و چهرههای برجسته ورزشی و سینمایی نقش برجستهای داشتند. تعداد هنرمندان و ستارههای سینما و ورزشکاران ملی که در فضای مجازی یا در رویدادهای مهم ورزشی در مقابل رسانهها با اعتراضها همراهی کردهاند بیش از فعالان و چهرهها و احزاب سیاسی است. بدین جهت بخش عمدهای از نخبگان که تحت تعقیب نهادهای امنیتی و قضایی قرار گرفته و احکام قضایی دریافت کردهاند عموما هنرمندان و ورزشکاران هستند. نمونه بارز این موضوع آقای علی دایی شخصیت برجسته ورزشی ملی و جهانی است که در این روزها پس از آنکه نهادهای امنیتی از سفر همسر و دختر ایشان به کشور امارات ممانعت کردند و در صداوسیما مورد تخریب قرار گرفت در شبکههای اجتماعی و رسانههای داخلی و خارجی مورد توجه قرار گرفته است. در واکنش به این رخداد موضوع سلبریتیها و کنشگری آنان در عرصه سیاست مورد نقد و بررسی اساتید و صاحبنظران قرار گرفته است. ابراهیم فیاض جامعه شناس و استاد دانشگاه، میدانداری سلبریتیها درحوزه سیاست و خالی شدن این عرصه از وجود فیلسوفان و اهل اندیشه را سقوط و ابتذال میداند و معتقد است عرصه سیاست در ایران و جهان سلبریتی زده شده است و با سلبریتیسم و تتلوئیسم روبه رو هستیم. وی معتقد است حوزه سیاسی بخشی تعیین کننده و اصلی در زندگی عصر کنونی است و باید با هدایت فیلسوفان و روشنفکران سامان یابد و سلبریتیها نمیتوانند در این حوزه تعیین کنندگی داشته باشند. سلبریتی میتواند فقط در حوزه تخصصی خود و امور عامالمنفعه به کمک جامعه بیاید و این انحراف و تغییر کارکرد عواقب نافرجامی در پی خواهد داشت. لذا از اندیشمندان، دانشگاهیان و علما و حوزههای علمیه خواسته است که به میدان آمده و در پی احیای عدالت جهانی باشند.
واقعیت غیر قابل انکار اینست که زندگی بشر امروزی در عصر پسامدرن با شرایط گذشته بسیار متفاوت است مولفههایی همچون تکثر ایدهها و جهانی شدن، شالودهشکنی و سنتگریزی، عینیتگرایی بجای ذهنیتگرایی، گرایش به لذت بیشتر و رهایی از رنج، تاثیرگذاری بازی و سرگرمی و رسانههای تصویری در حیات اجتماعی و از همه مهمتر نقش برجسته تلفنهای هوشمند و اوج گرفتن شبکههای اجتماعی، سبک جدیدی به زندگی مردم جهان داده است. این تنوع و تکثر انسان امروزی را در معرض دنیایی از جذابیتهای انضمامی و بصری قرار داده و به همان نسبت نقش اندیشهورزی و تعاملات ذهنی کاهش یافته است لذا چنانچه در قرون گذشته تقابل مکاتب سیاسی و منازعه اندیشههای چپ و لیبرالی بخشی از تعلقات و درگیری روزانه افراد جامعه بود و در این بین مفسران عقاید مارکس و هگل و کانت جایگاه ویژهای در بین مردم داشتند اکنون به سبب فضای پسامدرنیته و شکل متفاوت جهان پسا روایتها، شبکههای اجتماعی جای کتاب و مجله را گرفته است و به جای متفکرین و مفسرین، سلبریتیها و اینفلوئنسرها به عنوان ستارههای حیات اجتماعی میدرخشند. لذا نقش و اثرگذاری نخبگان اجتماعی را در فضای مجازی و میزان جذابیت آنان در تعداد حامیان و دنبال کنندگان مشخص میشود و این اثرگذاری به مدد اینترنت و تبادل اطلاعات فراملی ابعادی جهانی به خود گرفته است. به همین جهت دولتمردان و کمپانیهای بزرگ تجاری با این ستارههای اجتماعی در جهت اعتبار بخشیدن به خود وارد معامله میشوند. نمونه برجسته این پدیده در حضور رئیسجمهور فرانسه در کنار بازیکنان فوتبال در جام جهانی اخیر در قطر و قرارداد سنگین چند صد میلیون یورویی باشگاه النصر عربستان با رونالدو ستاره پرتغالی فوتبال است.
در تاريخ متاخر ايران علاوه بر وجود برخي از نيروهای سنتی، چهرههای برجستهای از روحانيون، روشنفكران و دانشگاهیان در جنبشهای اجتماعی نقشآفرینی کردند و به عنوان مرجعیت اجتماعی مطرح بودند. یقینا به سبب ارتباطات و جهانی شدن، تغییرات در حیات اجتماعی در ایران نیز از آنچه در جهان رخ داده است مستثنی نیست و نقش نیروهای اجتماعی ذکر شده کمرنگ شده و سلبریتیها اکنون مرجعیت اجتماعی جامعه را بر عهده دارند. در سالهای اخیر این تغییر را در فراخوان کمک به زلزلهزدگان کرمانشاه میتوان بخوبی مشاهده کرد. در آن سال آقای علی دایی بعنوان چهره محبوب ورزشی، بالاتر از شخصیتهای سیاسی و فرهنگی دیگر توانسته بود وجوهات مردمی را جذب کرده و در کمک به آسیبدیدگان نقشآفرینی کند. در دوره کنونی ایدئولوژی و تجویزهای یکتاانگارانه حاکمیت و مخالفت با تکثرگرایی تغییر پایگاه اجتماعی کنشگران اجتماعی را شدت بخشیده است. رویهای که اکنون دستگاههای تبلیغی و فرهنگی در پیش گرفتهاند تنها بها دادن به هنرمندان و ورزشکارانی است که مختصات و چارچوبهای خاص را میپذیرند و دیگرانی که در این قالب نمیگنجد غیر خودی و نیروی دشمن معرفی میشوند و باید کمرنگ و بیآبرو و حذف شوند. با این توصیف نه تنها دیگر در این وضعیت چهرههای برجستهای همانند شریعتی و مطهری و طالقانی و بازرگان که مرجعیت اجتماعی داشتند ظهور نمیکنند بلکه چهرههای ملی و نخبگانی که دغدغه ایران دارند منزوی و کمرنگ شده و در بزنگاهها تودهها در دام نا اهلان و بیگانگان گرفتار میشوند.