چند سال قبل محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه وقت در گفتوگویی در برنامه تلویزیونی «حالا خورشید» در مقابل سوال مجری برنامه که میپرسد چرا ما هم مثل سایر کشورهای دنیا نمیتوانیم هم روابط دیپلماتیک خودمان را داشته باشیم و هم روی مردممان فشار نباشد؟ پاسخ میدهد: ما خودمان انتخاب کردیم که جور دیگری زندگی کنیم. در آن زمان نقدهای تند و صریح به سخنان وزیر خارجه وارد شد و منتقدان اظهارات ایشان را تحریف واقعیات و سرپوش گذاشتن بر مشکلات و ماله کشی پنداشتند. اکنون معمای این سخن تعبیر و آشکار شده است. انتخاب مردم در آن دوره و دوره بعد شرایط را سختتر کرد و عیان گشت که وقتی مردم از تعیین کنندگی کنار گذاشته شدهاند و از ناکارآمدی دولت و فشارهای اقتصادی خسته شده و امیدی به آینده ندارند دست به انتخابی دیگر میزنند. اینک مردم حق خود میدانند تصمیم جدیدی بگیرند و شرایط دیگری را انتخاب کنند و حکومت موظف است در این تصمیم ملی با مردم همکاری و همراهی کند.
در این روزها رسانهها تحلیلهای متفاوتی درخصوص ابعاد مختلف اعتراضات اخیر و شرایط ایران گزارش میدهند. برخی بر مولفههای اقتصادی و تبعیض و بیعدالتی تاکید دارند و جراحی اخیر دولت رئیسی و آزادسازی قیمتها و عدم توجه به جوانب سیاسی اجتماعی آن را علت اصلی نا آرامی میدانند. برخی دیگر بر مولفههای فرهنگی و بهرهگیری از ابزار خشونت با مقوله فرهنگ به ویژه سختگیریهای پلیس در فضای عمومی و تحقیر و خشونت علیه زنان را مسبب چنین رخداد بزرگی قلمداد میکنند که جنبشی با شعار «زن زندگی آزادی» رقم زده است. در کنار این تحلیل افرادی از منظر اجتماعی به شکاف بین نسلی اشاره دارند و جنبش اعتراضی را به خواستههای نسل نو که به دهه هشتادی شهرت یافته اند خلاصه میکنند. از این منظر جوانان و نوجوانان تحت تاثیر رسانهها و سبک زندگی مدرن با عبور از گذشته و ارزشهای پدران خود به شالوده شکنی و هنجارشکنی دست زدهاند و شیوه زیست اجتماعی نوین که سکولار و مدرن است را مطالبه میکنند. در تحلیل جامعه شناسانه برخی اساتید علوم اجتماعی به نوشدگی انسان ایرانی اشاره شده است. از این دیدگاه انسان ایرانی چنانچه در زندگی سنتی خود و قبل از دوره مشروطه «رعیت» به شمار میآید در دورههای بعد با توجه به اجرای مدرنیزاسیون و شکل گیری دو انقلاب و پررنگ شدن مدرنیته در زندگی اجتماعی به «رعیت مدرن» تبدیل شده است. انسان رعیت مدرن از برخی جهات وابسته، سرسپرده، منفعل و سرخورده است و کنشگری ندارد. این رویکرد معتقد است در جریان گذر از سنت به مدرنیته انسان ایرانی بر اثر دسترسی به اطلاعات و افزایش آگاهی صیرورتی داشته به شرایط کنشگری رسیده است و اکنون میتواند به عنوان «شهروند» خطاب شود و نقش شهروندی خود را ایفا کند. جامعه شناس معتقد است در دورههای گذشته میل به اطاعت در جامعه با تفوق رابطه تقلید در جامعه دینی مقوم گشته و این میل موجب شده فرمانروایان اقتدارگرایی ظهور کنند ولی در شرایط جدید که افراد جامعه به لحاظ ذهنی و عینی قوی و ثروتمند شدهاند هدایت و کنترل جامعه براساس خرد جمعی، تعاون و زندگی انجمنی بسط مییابد.
از سویی دیگر جهانی شدن، دسترسی آسان به اطلاعات و ابزارهای ارتباطی موجب کم رنگ شدن مرزهای ملی است و این وضعیت آگاهی شهروندان را نسبت به شیوه زندگی در کشورهای دیگر و سطح رفاه و تامین آزادیهای فردی و اجتماعی دیگر ممالک بالا برده است. مقایسه مزیتها در نقاط دیگر جهان و عقب افتادگی و فقر و فلاکت در درون موجب تحقیر و سرخوردگی است و مجددا یادآور آن عقب افتادگی تاریخی است که در جنگهای ایران و روس ایرانیان را سرخورده و منکوب کرد و نهایتا به جنبش مشروطه خواهی منجر شد.
همه ابعاد ذکر شده جنبش اعتراضی مردم ایران در سطور فوق قابل اعتناست و برخلاف اظهارات نماینده کرج که به مردم توصیه کرده است انتظارات خود را کاهش دهید و خود را بالادستیها مقایسه نکنید اکنون دهها میلیون شهروند ایرانی داریم که زیر خط فقر زندگی میکنند و در کشوری که منابع طبیعی و ثروتهای عظیم انرژی در آن نهفته است انتظار تغییر وضعیت دارند و خواستار خروج از انزوا و فلاکت و نقش آفرینی در عرصه بینالمللی و دسترسی به امنیت همه جانبه، ثبات و تحقق یک زندگی معمولی هستند.