تغییرات امروزین در بافت اجتماعی جامعه ایران، به نسبت چندین دهه پیش، امری کاملا محسوس و قابل تشخیص است. این امر تحت تاثیر تغییرات عمده، هم در سطح نظام جهانی، و هم در عرصه ارتباطات انسانی و نیز در بطن جامعه داخلی بروز و ظهور نموده است. اما در این بین بسط و گسترش راههای نوین ارتباطی، فصل جدیدی از مراودات و تعاملات روزافزون را رقم زده که شکل و فرم مناسبات انسانی را دستخوش تغییر و تحول نموده است.
اما در این بین، شاید تغییرات صورت گرفته در وضعیت جامعه زنان امروز، از اهمیت فوق العادهای برخوردار باشد. در جامعه پیشا صنعتی و پیشا سرمایهداری، زنان مقهور ارادهِ مردانه بودند و نظام پدرسالاری، سایه سنگین خود را بر مناسبات اجتماعی جامعه به شکلی محسوس گسترانیده بود. در چنین وضعیتی، بازتولید خشونت و امر برتریجویی مردانه در کنار در انزوا قرار گرفتن زنان و نادیده گرفتن بخش عمدهای از جامعه، به امری طبیعی، معمول و پذیرفته شدنی مبدّل شده بود. جالب توجه آنکه همین مناسبات نهادینه شده در سطح جامعه، از سوی بخش عمدهای از خود جامعه زنان هم پذیرفته شده بود. اما نکته حائز اهمیت آنکه این نظام برساختگی و تحمیل فرهنگ مردانه، خود را در حصار تنگ خانه و خانواده محصور ننموده بود و بازتولید آن تا هرم قدرت و نهاد سیاست هم رسوخ نموده بود. بنابراین آنچه که با مطالعه تاریخ جوامع پیرامونی و به خصوص جهان سوم به عینه مشاهده مینماییم، نظامی متشکل از ساختارهای متصلب قدرت طلبی، مردانه و یکهتازی بود که به هیچ وجه حضور زنان در لایههای بالاتر عرصه مشارکت و اجتماع را برنمیتابید.
اما با گذر تاریخی و تغییرات عمده صورت گرفته در مناسبات اجتماعی، لایههای پیشین شکل گرفته، جای خود را به مناسبات جدیدتری داد. زنان از اندرونی و پستوهای خانهها، به عرصه اجتماع، سیاست و اقتصاد ورود نمودند. این پدیده که خود معلول صنعتی شدن و رشد و گسترش اهمیت مقولات اقتصادی بود، ضرورت هرچه بیشتر حضور زنان در عرصههای گوناگون را میطلبید. به همین منظور درهای کارخانهها، شرکتها، مدارس و دانشگاهها به روی نسلی از دختران و زنانی باز شد که تا پیش از این، هیچ علاقهای به دیده شدن آنها از سوی نهاد قدرت و سیاست مشاهده نمیشد. در واقع حضور این بخش از جامعه خود معلول دو رویداد مهم بود: اول، اهمیت یافتن مقولات اقتصادی و لزوم بکارگیری از پتانسیل، دانش و توان زنان در امر اقتصادی و دوم شکل گیری موج جدیدی از اعتراضات به حقوق نادیده گرفته شده جامعه زنان.
با ورود زنان به عرصه اجتماع، شاهد و ناظر شکل گیری سطحی از انتظارات در بین این بخش از جامعه بودهایم که دیگر به مانند گذشته، نقش پیرامونی نداشته و دوشادوش مردان، امر توسعه را به پیش میبردند. استقلال و تمکن مالی، حضور در عرصههای گوناگون زیست اجتماعی و بهره گیری از توانمندیهای زنان، آنها را هرچه بیشتر با نیازهای روز خود آشنا نموده و بر همین اساس، خواست و مطالبات این جامعه هر روز سر و شکل اصولیتری به خود میگرفت.
به هر ترتیب با گذار از این مراحل تاریخی، آنچه که امروز و در بطن جنبشهای اعتراضی شکل گرفته در جامعه کنونی ایران شاهد و ناظر آن هستیم، لزوم توجه به تبیینی چند علیتی را به ما گوشزد مینماید. طبیعتاً نمیتوان همه علل را در قالب یک موضوع خاص تبیین نمود و دچار تقلیلگرایی کاذب گردید. اما آنچه که توجه به آن ضرورت این یادداشت را به خود اختصاص داده اینکه حضور چشمگیر، فعال و دغدغهمند زنان در جنبشهای اعتراضی، معلول همان تغییراتی است که در مناسبات اجتماعی جامعه ایرانی رخ داده است. زنانی که از دیرباز حضور فعال، منسجم و پویایی در عرصههای گوناگون جامعه داشته و دارند، خواهان دیده شدن و به رسمیت شناخته شدن مجموعهای از خواستههای گوناگون خود هستند.
نتیجه آنکه نمیتوان تحت تاثیر تغییرات صورت گرفته از چند دهه قبل که ضرورت حضور فعالانه زنان در عرصه اجتماع، سیاست، اقتصاد و فرهنگ را میطلبید، انتظار آن را داشته باشیم که این جامعه، همچنان مقهور و مطیع امر مردانه و برساخته قدرت و سیاست باشد. بالارفتن سطح آگاهی، حضور و مشارکت فعالانه و دیده شدن زنان در جامعه ایران امروز، به ما یادآور میشود که چنانچه در نوع نگاهمان به این بخش ارزشمند از جامعه، تغییرات لازم را صورت ندهیم، همبستگی اجتماعی و فرهنگ مطالبهگری زنان، دیر یا زود ما را مجبور خواهد نمود که در سیاستها و ساختارهای متصلب گذشته خود تغییرات اساسی را اعمال کنیم. بنابراین دریافت پیامهای قوی و مشخص زنان در جنبش اعتراضی کنونی، تلاش در جهت احقاق حقوق برحق آنها و ایجاد تغییرات لازم در ساختار قوانین، مناسب با تغییرات صورت گرفته در مناسبات اجتماعی، فضای کنونی جامعه را از التهاب و تشویق تهی نموده و میتواند آرامش را یکبار دیگر بر عرصه اجتماع و سیاست حاکم کند.