به نظر میرسد یکی از سوالاتی که این روزها باید رئیس جمهور محترم و سایر دولتیها از جمله رئیس بانک مرکزی در مورد آن پاسخ قانع کنندهای به افکار عمومی دهند مبحث گره خوردن یا نخوردن موضوع مذاکرات برجام و احیای توافق هستهای با مسئله معیشت مردم است.
به هرحال این زیبنده نیست که رئیس دولت در ایام تبلیغات مدام و مستمر اعلام کند که چه برجام باشد و چه نباشد وضعیت اقتصادی بهبود پیدا میکند اما از صدر تا ذیل دولت محترم دست روی دست گذاشته اند و منتظر نتایج مذاکرات هستند.
آری؛ آنان در لسان همین حالا هم مدعی هستند که چنین نیست اما چه کسی است که نداند دولت سیزدهم عملا شعار عدم گره خوردن معیشت مردم به برجام را پس گرفته و مشتاقانه به سمت توافق با آمریکا میرود.
البته یک موضوع را باید همین جا لحاظ و تاکید کرد و آن اینکه هیچ یک از عقلای قوم مخالف این موضوع نیستند.
از همان سال 1392 محرز بود کشور با ستیز کردن با جهان و غرب و ایضا بیان شعارهای هزینه ساز نمیتواند به سر منزل مقصود برسد و ناچاریم عضوی منطقی و معقول و اهل تعامل در این گیتی باشیم.
لیکن مشکل اصلی اینجاست که شعارها و قمپزهای دولت یک به یک رنگ میبازد و از بین میرود و هیچ مقام دولتی حاضر نیست قبول نماید و اعلام کند بازار وقتی آرام است که برجام دولت قبل جان میگیرد و بازار وقتی ناآرام است که برجام دولت قبل بی جان میشود. این یعنی گره خوردن معیشت مردم با مسائل سیاست خارجی از جمله توافق هستهای اظهر من الشمس است که قابل کتمان و رد نیست.
حتما دولتمردان از جمله رئیس جمهور محترم در خلوت خود به این موضوع باور دارند و طبعا انتظار عبثی است اگر تصور شود این دولت به این مهم اذعان میکند.
ولی حداقل آن است که دولت سیزدهم از جمله تصمیم گیران و تصمیم سازاناش هر چه سریعتر بازیهای رسانهای را به اتمام رسانده و در صدد احیای برجام باشند.
سالها بعد در کتابهای تاریخ چه بسا نوشته و درج شود که دولتی بر سرکار بود که با بدیهیات میجنگید. دولت احمدینژاد ثابت کرد هر سخن ناصوابی در عرصه سیاست خارجی سفره مردم را کوچک میکند و دولت روحانی تایید کرد هر اقدام تعاملی در سیاست خارجی سفره مردم را رنگی مینماید. حال این دولت در تکاپو برای از بین بردن یکی از اصول مهم دولتمداری و سیاستورزی است.