افرادی که با مشاغل آکادمیک سر و کار دارند مفهوم عبارت «To Whom It May Concern» را بخوبی متوجه میشوند و اگر نامهای با این عنوان نگارش شود و به دست هرکسی که در آن زمینه مسئولیتی دارد برسد به سهم خود درصدد پاسخگویی خواهد بود تا مسئولیتپذیری خود را در جایگاه یک مقام مسئول نشان دهد. متاسفانه در کشور ما حتی نامههای مکرری که به مسئولین با ذکر نام و موقعیت و رونوشتهای متعدد هم نوشته میشود بدون پاسخ باقی میماند. ظاهرا اکثر مدیران و روسا و دیگر مناصب حکومتی فقط جایگاه مسئولیت را با شرط عدم مسئولیت پذیری و پاسخگو بودن اشغال کردهاند. پیشرفت هر جامعهای براساس نیروهای انسانی آن جامعه تحقق پیدا میکند. وقتی میگوییم سرنوشت یک جامعه از دانشگاه تعیین میشود، منظور همان نقش تعلیم و تربیت در دانشگاههاست که احترام ویژه مردم را نیز در پی دارد.
استادان بهدنبال منافع مالی نیستند، بلکه بهدنبال ارزشهایی هستند که خلق میکنند. رشد توسعه دورههای تحصیلات تکمیلی دکتری بایستی بر اساس الگوی مشخص و متناسب با نیازها و شاخصهای توسعه و متاثر از نرم جهانی و بینالمللی باشد تا از یک طرف صیانت دانشگاه به عنوان محل تربیت فارغالتحصیلانی کارآمد و مفید برای جامعه حفظ شده و از طرف دیگر فرصتی برای جوانان شایسته و مستعد فراهم نماید تا ذخیره اصلیترین سرمایه هر کشور تامین شده و نیروی انسانی متخصص و شایسته به درستی تربیت یافته تا باعث پیشرفت کشور شوند. متاسفانه طی سالیان اخیر برگزاری کنکورهای کارشناسی ارشد و دکتری به صورت سراسری و بدون در نظر گرفتن صلاحیتهای لازم علمی و انگیزه و توانمندی داوطلبان این موضوع را تحت الشعاع قرار داده است. بگونهای که تصویب رشتههای بیاهمیت و گسترش بی رویه دورههای تحصیلات تکمیلی در هر دانشگاهی بدون در نظر گرفتن توان علمی آن دانشگاه و امکانات آموزشی و پژوهشی لازم و کافی منجر به تولید سیاهی لشکر فارغ التحصیلان دارای مدرک Ph.D شده است که تعداد زیادی از آنها علیرغم هزینههای تحصیلی و حقوق دوره دستیاری که از بیت المال گرفتهاند به جمع بیکاران اضافه میشوند.
تعداد محدودی که شایسته هستند نیز فرصت استخدام نداشته و مهاجرت میکنند تا با آموزش صحیح و تلاش بی وقفه شانس اضافه شدن به جمع متخصصین برجسته آنها را داشته باشند. عده بسیار محدودی نیز در خلاء چنین نیروهای با استعدادی وارد مناصب هیات علمی شده و به مثابه
copy-paste مشابه خود را تولید میکنند و این چرخه معیوب گرفتن دانشجو و تاسیس رشته و گرفتن هیات علمی و اضافه کردن دانشگاه در هر شهر و روستا و کوی و برزن بدون آنکه کارکرد موثری در جامعه داشته باشد تکرار میشود.
نگاهی به تعداد بسیار زیاد رشتههای مصوب دکترای تخصصی علوم پایه پزشکی وزارت بهداشت نشان میدهد که هم اکنون بسیاری از این رشتهها غیر ضروری بوده و صرفا بواسطه رانت و فشار گروههای ذینفع مصوب شدهاند که حتی مانع تصویب و راهاندازی رشتههای مهم و پیشرفته نیز میشوند. در مواردی مجوز این رشتهها علیرغم نداشتن متقاضی یا اشباع شدن فارغ التحصیلان همچنان تمدید میشود. شاید وضعیت فعلی را بتوان با گسترش بیرویه موسسات اعتباری و اقتصادی که قارچ وار در همه جا پراکنده شده و اقتصاد مملکت را به ورطه نابودی کشیده بودند تشبیه کنیم. لذا بسیار ضروری است که هر چه سریعتر نسبت به این معضل اقدامات عاجل صورت گیرد تا وضعیت تحصیلات تکمیلی سر و سامان گرفته و علاوه بر کنترل هزینهها صرفا شایستگان چه از بعد داوطلبان و چه از بعد گروههای آموزشی واجد شرایط در کل کشور محدود و مشخص باشند. از یک طرف مسئولین به دنبال حذف مافیای کنکور سراسری دیپلم به دانشگاه هستند ولی از طرف دیگر غافلند از اینکه این مافیا در کنکورهای فوق لیسانس و دکتری بسیار فعال تر هستند. برگزاری آزمون دکتری به صورت متمرکز این ایراد اساسی را دارد که داوطلبین هیچ نیازی به دانش علمی و آموختههای دروس تخصصی مقطع کارشناسی ارشد ندارند.
تقریبا اکثر دانشجویانی که هر سال در دوره فوق لیسانس و دکتری پذیرفته میشوند با شرکت در کلاسهای کنکور میتوانند در امتحانات ورودی قبول شوند. این موسسات علاوه بر برگزاری کلاسهای آزمون کتبی حتی نحوه افزایش تعداد مقالات و تهیه سابقه پژوهشی، نحوه تدریس، نحوه انجام مصاحبه و سوالات آن را نیز آموزش میدهند. به تجربه برای همگان مشخص شده است که اکثر پذیرفتهشدگان دورههای اخیر از حداقلهای لازم برای تحصیل در دوره دکتری برخوردار نیستند و صرفا انگیزههای مادی و تامین معیشت، آنها را به این مسیر میکشاند. متاسفانه طی این سالها مشروطیهای متعدد و آزمونهای جامع چند باره یک رویه معمول است.
هر چقدر هم که بر مبنای کتابهای تکست عمومی، سوالات غیر تخصصی و بی کیفیت برای دورههای دکتری طراحی شود، مدرسین کلاس کنکورها بسیار قویتر و بهتر این سوالات را از قبل به مخاطبینشان عرضه کردهاند. در این حالت است که فارغ التحصیلهای آموزشگاههای کنکور در مقابل آموزشهایی که ما به دانشجویان خودمان آموختهایم دست بالا را دارند و اگر داوطلبی صرفا با آموختههای فرا گرفته در مقطع کارشناسی ارشد هر کدام از دانشگاههای علوم پزشکی در آزمون دکتری شرکت کند احتمالا شانس کمتری خواهد داشت. بسیار دردناک است که ما در حقیقت فارغ التحصیلان آموزشگاههای کنکور را در دانشگاههای خودمان پذیرش میکنیم نه فارغ التحصیلان خودمان را! که البته در این صورت چنین موسساتی اگر با موسسات تولید مقاله ادغام شوند برای صدور مدرک دکترای تخصصی شاید لایق تر از دانشگاهها باشند! کلام آخر آنکه برای مدیریت صحیح آموزش لازم است که از الگوهای کشورهای پیشرفته و تجربه آنها استفاده کرد. یادآوری میشود که از بیش از 3000 موسسه و دانشگاه آموزش عالی آمریکا فقط حدود 200 موسسه درگیر امر پژوهش واقعی و دورههای تحصیلات تکمیلی هستند.
لذا نمیتوان با گسترش بی رویه این رشتهها از هر هیات علمی و هر دانشجویی انتظار کار پژوهشی دستوری داشت. پیدا کردن افراد مستعد، با لیاقت، با استعداد و مشتاق برای دوره دکترای تخصصی که با آموزش صحیح تبدیل به افراد مثمرثمری برای جامعه و کشور باشند کاری تخصصی است که برای انجام آن فقط باید از تجربه افرادی که خود این راه را با سخت کوشی طی کردهاند بهره گرفت. چنین روند بوروکراتیک و مهملی را مقایسه کنید با این واقعیت که اگر فارغالتحصیل با استعداد و سختکوش و علاقهمندی داشته باشیم به راحتی با چندین مکاتبه میتواند از یک استاد در یکی از دانشگاههای معتبر دنیا پذیرش بگیرد. جوانان فکر میکنند با پر کردن صندلیهای خالی تحصیلات تکمیلی (ظاهرا از نظر مسئولین آموزش عالی دانشگاه عبارت است از قرار دادن تعدادی صندلی خالی در یک اتاق و چسباندن یک وایت بورد به دیوار آن!) میتوانند آینده خود را از نظر شغلی تضمین کنند.
ولی با نگاهی به آمار منتشر شده رسمی سراب بودن این موضوع بدیهی است. جدای از صرف هزینههای هنگفت، حقیقتا وقتی میبینیم که در مواردی میوه دسترنج سالها تلاش خود در تربیت و آموزش دانشجوی دکتری به صورت افرادی بیکار یا اسنپ کار بروز میکند عرق شرم بر پیشانی من هیات علمی مینشیند.
حتی یک کشاورز که شاید سواد چندانی نداشته باشد ولی فهیم و باتجربه و سرد و گرم چشیده روزگار باشد میداند که نمیتوان بهترین دانه را در کویر به بار نشاند یا بی کیفیتترین دانه را در بهترین خاک و آب به خوشههای پربار تبدیل کرد. ای کاش مسئولین در مورد تصمیمهای خلق الساعه کمی بیشتر تامل میکردند تا با چنین مصوبههایی کشور و ملت و حتی خود دولت را نیز درگیر گرههای کوری که شاید دهها سال اثرات مضر خود را بر جامعه تحمیل کند نمیکردند!