برای طی کردن هر مسیری همراه با کسب موفقیت و رسیدن به هدف مدنظر، نیاز به راهنما و نقشه راهی است تا بتوان با شناخت کامل از آن و پیچ و خمهای موجود، تامین تجهیزات و ضروریات کرد و در مسیر حرکت پیش رفت. علاوه بر نقشه گاها راه بلد مسیر نیز، بسیار ميتواند در تضمین رسیدن به مقصد نقشی موثری ایفا کند. حدود 10 سال قبل نظام آموزشی به این باور رسید که باید به تحولاتی در سیستم خود بیندیشد و از اینرو گروهی از متخصصان علوم تربیتی گرد هم آمدند و در شورای عالی انقلاب فرهنگی سندی به نام سند تحول بنیادین آموزش و پرورش حاصل هم اندیشی و نشستهای همفکری آنان شد. در حال حاضر اجرایی شدن این سند مطالبه دولت از آموزش و پرورش در تعلیم و تربیت دانش آموزان است. اما موضوع این است که اولا؛ گذشت 10 سال برای بازنویسی و اصلاح هر سندی کافی است چه برسد به سند تحول بنیادین که 10 سال است هر طور نگاه شده، نتوانستند آن را اجرایی کنند. ثانیا؛ هر سال اردیبهشت ماه که از راه ميرسد وزرای وقت آموزش و پرورش برای ارائه گزارش در دیدار با مقام معظم رهبری تمام تلاش خود را ميکنند تا اجرا شدن سند را یکی از محورهای مهم جلوه دهند و هر سال هم در گزارش روندهای اجرایی سازی، این سند با هم و غم فراوان در دست اقدام است که این شود و آن شود. آنقدر این گزارشها تکراری و عدم اجرایی سازی به چشم آمد که بالاخره رهبری در دیدار با معلمان (اردیبهشت ماه1401) تذکر دادند که «اگر معتقدند ایرادی در این سند هست، سند را به روز و کامل کنند و مشکلش را برطرف کنند». با توجه به اینکه اصلاح و سنجش پذیری سند تحول، مطالبهای است که رهبری آن را از متولیان نظام آموزشی داشتند وقت آن، چه به لحاظ قانونی و چه به لحاظ کارآمدی رسیده است که نقشه راه آموزش و پرورش قبل از آنکه در تحول مدارس نقش داشته باشد، خودش تغییرات و اصلاحیاتی داشته باشد. اما درخواست ميشود این نوبت که برای نظام آموزشی تصمیمگیری ميشود، نیازسنجی خوبی برای اعمال تغییرات انجام گیرد و از طرف دیگر صاحبنظرانی گرد هم آیند که توانمندی ایجاد تحول در آموزش و پرورش را داشته باشند.در این 10سال که همه جوره در دوران مدیریتهای مختلف در آموزش و پرورش تلاش بر اجرای سند تحول بود و نشد، برخی از نظامهای آموزشی در دیگر کشورها (حتی همین کشورهای خاورمیانه در منطقه) به موفقیتهای جهانی چشمگیری دست پیدا کردند. 10 سال فرصت خوبی برای تغییر و پایهریزی تحول در زمینههای مختلف است. به عنوان مثال؛ پیشرفت غیرمترقبهی نظام آموزشی فنلاند حاصل برنامهریزیهای صحیح اواخر قرن بیستم (دههی1980 و 1990) است، اما زمان آشکار شدن این پیشرفت برای جهانیان و حتی خود فنلاندیها، به سال 2000 باز میگردد؛ در آن سال، دانشآموزان فنلاندی در آزمون بینالمللی پیزا بهترین رتبه را در «سواد خواندن» بهدست آوردند و در آزمونهای بعد، در درسهای «ریاضی» و «علوم» نیز صاحب بهترین رتبه شدند. سند تحول بنیادین که برای اجرا در نظام آموزشی مصوب شد ميتوانست در این آزمونهای بینالمللی مورد سنجش قرار گیرد که آیا با توجه به نتایج کسب شده توان تحول را دارد یا خیر. در 10 سال اخیر ایران در آزمونهای تیمز و پرلز جایگاه خوبی نداشته و قابل کتمان هم نیست. این آزمونها با هدف محک ارزیابی نظامهای آموزشی در کشورهای مختلف و میزان موفقیت نظام آموزشی و عملکرد آنها برگزار ميشود. شاید این اندیشه باشد که یک دهه مدت زمان کافی برای مشاهده پیشرفتها و موفقیتهای برنامهای نیست اما باید گفت یک دهه ميتواند بارقههای این پیشرفت را نشان دهد، همان چیزی که در 10سال اخیر دیده نشده است.
در بخش دیگری از مطالبات رهبری از آموزش و پرورش، به امور رفاهی و معیشت معلمان اشاره شده، مطالبهای که خواسته هر روزه معلمان از مسئولان است و باتوجه به شرایط اقتصادی کشور، اهتمام ویژه و فوری برای اجرایی شدن آن نیاز است. برای یک بار هم که شده مسئولان سازمانهای اقتصادی کشور به نحوی معلمان را در نظر بگیرند که اردیبهشت ماه سال آینده در چنین روزهایی این دغدغه برطرف شده باشد و معلمان از رفاهیات اقتصادی نسبی و قابل دفاعی برخوردار باشند. در كنار بحث و بررسیهاي كارشناسانه و غير كارشناسانه موجود در نظام اقتصادي و آموزشي كشور، سياستگذاران امر با برخورداري از نظرات صاحبان انديشه و اساتيد حوزههاي مذكور، به تدوين طرحها و برنامههايي بپردازند كه ضمن بررسي پيامدها، در آنها ابعاد اجرايي و آيندهنگري موفقيتها و شكستها نيز در نظر گرفته شده باشد. البته نه از آن دست برنامههايي كه يك روز با غوغاسالاري و حاشيههاي فراوان رونمايي مي شوند و پس از مدت كوتاهي با توجه به سليقهاي عمل كردن عدهاي، به كنار گذاشته و مهره سوختهاي در نظام برنامهاي كشور مي شوند. باتوجه به سرعت تحولات آموزشي و اقتصادي در كشورهاي پيشرفته و پديده جهاني شدن، براي عقب نماندن از چارچوب رقابتي جوامع و ماندن در ميان كشورهاي صاحب سبك و انديشه، ضروري است برنامه اي استراتژيك با محوريت دانايي محوري وآثاري ملموس در كوتاه مدت، براي اقتصاد آموزش و پرورش تدوين گردد تا بستر مناسبي براي توسعه ظرفيتها فراهم شود.
باتوجه به محورهای گفت و گوی رهبری در دیدار معلمان، به روز آوری متون آموزشی نیز مورد مداقه قرار گرفته است. در نظام آموزشي نوين، توسعه دهندگان برنامه درسی (و همچنین معلمان) در جستجوی راههایی برای اطمینان از این هستند که فارغ التحصیلانِ مدارس خود را با پایهای از دانش، مهارتها، نگرشها، باورها و ارزشهایی که آنها را قادر ميسازد تا در نقشهای مختلفی که در طول زندگی شان دارند، به خوبي عمل نمايند، تربيت كنند. بنابراین در سالهاي تحصيل در مدرسه، تاکید بیشتری بر استفاده از دانش در موقعیتهای مختلف وجود دارد تا درک عمیقتر از طریق اتصال دانشهای مختلف، تصور کردن راههای مختلف انجام کارها و حل مشکلات در هر دو راه منطقی و خلاق - به عبارت دیگر صلاحیت - به دانش آموزان افزون گردد. بنابراین بدون تردید کتابهای درسی ظرفیت عظیمی در شکلگیری تحول در نظام آموزشی را دارند. زمانی که در متن آنها مولفههای تعلیم و تربیت دانشآموز متعهد، دانا، توانا، کارآفرین، خلاق، دارای هویت ملی و ارزشهای اخلاقی گنجانده شود.
امید است در گزارش هفته معلم اردیبهشت ماه سال 1402، بخش عظیمی از تحولات منطقی و شایسته دانشآموز و معلم ایرانی رخ داده باشد و آموزش و پرورش تکانی به خودش در مسیر تحول داده باشد. به این باور برسیم که از حال و احوال امروز نظام آموزشی ميتوان فردای کشور را حدس زد. فردای کشور را دانشی و مهارتی بسازیم.