مدت نه چندان کوتاهی است که اصطلاحات و ناهنجاریهایی به نام «کودکان کار مجازی» و «مادران اینستاگرامی» باب شده و بهزیستی نیز آن را پذیرفته است. والدینی که زندگی روزمره کودکانشان را به همراه نقشهایی که خود به آنها میدهند، در فضای مجازی منتشر میکنند و باعث شده صفحههای مجازیشان بسیار محبوب شود و با گرفتن تبلیغات، به درآمد بالا و باد آوردهای برسند و یک بازی «دو سر سود» برایشان باشد. اما این فقط نمای بیرونی کوه یخ عظیمی است که میتواند تمام کشتیهای مقابلش را غرق کند.
متاسفانه در کشورمان، «وجهه و آبرو» مهمتر از شخصیت و نیازهای ضروریمان است و سبب شده شخصیتهای خشک و رسمی بسیاری شکل گیرد که عاطفه لازم را در کودکی نگرفتهاند؛ و میخواهند به تعبیر فروید «زندگی زیست نشده» خود را در کودکانشان جستجو کنند و این یکی از دلایلی است که کودکانشان را در معرض عواطف قرار میدهند، اما عواطفی که نه در ظاهر و نه در باطن هیچ خیریتی برای کودکان ندارد. راهکار درمانی ساده برای این والدین آن است که در کنار خریدن لوازم مورد نیاز کودکان، به خواستههای کودک درون خود نیز توجه کنند و برای خود نیز وسیلهای بخرند یا مانند آنها به پارک بروند اما این راهکار هم به دلیل فضای خشک و ترس از بیآبرو شدن ممکن است برای عده زیادی عملی نشود.
تغییر بازار از حالت کلاسیک خود به صفحات موبایل و کامپیوتر، علاوه بر ایجاد کسب و کارهای حلال؛ سودجویان را هم به این بازار کشانده است و والدینی که کودک زیبا و سرزندهای دارند یا اینکه خودشان آنقدر در فریبکاری مهارت دارند که مانند یک کارگردان، نقشهای مختلفی از کودک بگیرند، او را تبدیل به کالای تجاری خود کردهاند. وضعیت اقتصادی اسفناک سالهای گذشته و استقبال بسیار بالا از چنین محتوایی و سوددهی بالای آن، باعث ترویج چنین کاسباییهایی میشود و یک الگوی کسب درآمد مبتذل در هر موردی ایجاد میکند و باعث ورود کسانی به این صحنه میشود که هر چقدر هم به کودکشان اهمیت بدهند اما نمیتوانند منکر درآمد بالای این کار هم شوند.
بازنده دائمی تمام این بحثها کودکان و در ادامه، جامعه است. کودکی که همواره توسط والدین بزک شود، از سن کم دچار بیماریهای پوستی و کمخونی میشود. کودک اینستاگرامی دچار «اختلال شخصیت نمایشی» میشود و باعث جلب توجه او به دیگران و انجام کاری میشود که تایید و حمایت آنها را داشتهباشد. این اختلال باعث نهادینه شدن صفت تملق، دروغگویی و جذب افراد مهم شدن میشود و این شخص در درون خود چیزی که باعث جلب توجه انسانی از سوی بقیه شود نمیبیند و هر دفعه یک نقاب به صورت میزند.
از بین بردن عزت نفس و ایجاد اعتماد به نفس کاذب هم از عوارض توجهات و عواطف مجازی است. کودکی که صرفا به دلیل زیبایی و چنین مواردی از سوی دیگران پذیرفته شود و اعتماد به نفسش به این علت رشد کند، با اولین حضور در دنیا و اجتماع واقعی، دچار مشکل میشود. زیرا در محیطی مثل مدرسه، رقص و آواز برای شخص قابلیت محسوب نمیشود و تلاش برای بهتر شدن و همچنین ارتباط صحیح با همکلاسیها و معلمان ملاک است و کودکی که همواره طنازی کرده، خود را بیارزش و ناتوان حساب میکند و از محیط طرد میشود یا اینکه شخصیت نمایشی نمایان میشود و تن به هر عملی میدهد که توجه بقیه را جلب کند اما در نظرشان فردی خودشیفته هم قلمداد میشود.
در دوران نوجوانی این مشکلات رنگ دیگری به خود میگیرد و مخصوصا در دختران، باعث انجام هر کاری و حتی بهره گیری از جاذبه های جنسی برای جلب جنس مخالف میشود و پیامدهای ناگوار، اجتنابناپذیر خواهد بود. همچنین این مشکلات و کمبودهای روحی باعث سوق داده شدن به اعتیاد به الکل و مواد مخدر میشود و نقطه حاد این وضعیت خصوصا در نوجوانی، خودکشی است اما در جوانی و میانسالی هم این معضلات و اعتیاد در صورت عدم درمان ادامه پیدا میکند. این کودکان چون تنها اشخاص و الگوی زندگیشان والدینشان است، شخصیتشان والدگرایانه میشود و همه چیز را سیاه و سفید میبینند و در مسائل مختلف، نواقص این تفکر مشخص میشود و تصمیم صحیحی گرفته نمیشود.
این نمایشات پر زرق و برق مجازی، چشمان آلوده منحرفین جنسی را هم به خود جلب میکند. افراد دچار اختلال پدوفیل ( تمایل به رابطه جنسی با کودکان) با مشاهده چنین محتوایی، ممکن است از کسب لذت از طریق فیلمهای پورن و خود ارضایی به مرحله بالاتری برسند و اقدام به لذت جنسی در قالب لمس کودکان و در نقطه حاد آن، به کودکان تجاوز کنند و حتی در مواردی، به دنبال کودکی که در فضای مجازی دیده است بروند و از طریق او به لذت برسند. این نظر شاید بدبینانه و مخصوص فیلمها باشد اما فیلمها نیز از زندگی عادی الگو برداری شدهاند و « مجرمین جنسی، منحرف جنسی بودهاند».
سرقت کودکان و باجگیری از والدین هم روشی است که در سراسر جهان اجرا میشود. در سال 1996 در آمریکا، « جان بنت رامسی» دختر بچه شش سالهای که ستاره تلویزیون و سینما بود، ربوده شد و آدم ربایان خواستار 118 هزار دلار برای آزاد کردن او بودند و در نهایت هم او را کشتند.
خانه، محل آرامش و رشد است. والدین اینچنینی آرامش و امنیت جسمی و روحی لازم را از کودکانشان دریغ میکنند و با تمام قوا به حریم شخصی او تجاوز میکنند. چنین مواردی نشان می دهد باید اقدامات بیشتری در خصوص ارتقا سلامت روانی جامعه انجام شود و مهمتر اینکه مردم به گونه ای از لحاظ فرهنگی، آموزش ببینند که سراغ چنین محتواهایی نروند.