اخبار رسانه ها حکایت از گسترش حضور شبه نظامیان اسلامگرای طالبان بر بخشهای وسیعی از خاک افغانستان دارد و با این سرعت نفوذ در آینده ای نزدیک احتمال دارد کابل و شهرهای دیگرسقوط کرده و این گروه افراطی مجددا پس از بیست سال قدرت را بدست بگیرد. تقویم و تاریخ خاورمیانه مملو از این حوادث تلخ قدرت طلبی و تهدید و حمله و خشونت است و نه تنها جهانداری و ثبات و تعامل و اجماع و گفتگو جایگاه شایسته خود را نیافته است بلکه اندیشه جهانگیری، تعصب و قومیت نگری و اشتیاق به فتوحات در اذهان نخبگان و حاکمان رسوب کرده است. به هر جهت افغانستان همسایه شرقی ایران است و نزدیک به هزار کیلومتر مرز خاکی با ایران دارد و سرنوشت آن برای ایران اهمیت دارد از سویی دیگر در افکار عمومی جهان شناخته شده است و افراد زیادی از سراسر جهان پیگیر اخبار افغانستان هستند. ایرانیان در زبان، فرهنگ و مذهب اشتراکات فراوانی با افغانستان نسبت به دیگر کشورها دارند و یقینا برقراری امنیت و رشد و توسعه در افغانستان به نفع دولت و مردم ایران خواهد بود و درمقابل بخشی از آثار و هزینه های جنگ و خشونت داخلی به خارج از مرزها سرایت میکند و ما از گزند تبعات شوم ناامنی و ویرانی آن در امان نیستیم.
تصمیم دولت بایدن به خروج نیروهای آمریکایی قطعی است و با آغاز خروج نیروهای نظامی آمریکا روز به روز حضور و نفوذ طالبان گسترش می یابد. سفر اشرف غنی و عبدالله عبدالله به واشنگتن و گفتگو با رهبران آمریکا برای ممانعت از این تصمیم به جایی نرسیده است. سیاستهای غلط ایالات متحده با حضور صرفا نظامی در کشورهای خاورمیانه و عدم تقویت و توسعه نیروهای بومی و ارتش محلی کشورهایی مانند افغانستان با هزینه های سنگین مادی و انسانی که در این سالها داشته است هیچ نتیجه ای در بر نداشته و پروژه توسعه و استقرار نیم بند دموکراسی با یک حرکت، در هم میشکند. لذا اولین و اصلی ترین مقصر این رخداد ایالات متحده آمریکا است که امنیتی موقتی در راستای سیاستهای اقتدارگرایانه خود به دولت و ملت افغانستان داده و با خروج خود آینده این کشور و منطقه را به چالش میکشد.
تصمیم دولت ایران در حمایت از گروه طالبان در جای خود قابل تامل است. جمهوری اسلامی در این تصمیم دولت سکولاری که پیرو غرب است و چالشهایی با آن در موضوعات مرزی و مسئله آب دارد را با قدرت یافتن گروه شبه نظامی افراطی با عقایدی ارتجاعی ترجیح میدهد. تجربه نشان داده است این گروهها گرچه در برخی موضوعات با دریافت مقداری سلاح و کمکهای مالی در راستای سیاستهای تجویزی حرکت میکنند ولی بعلت ذات توحش و افراطی گری و عدم پایبندی به عقلانیت و قانون، قابل اعتماد نیستند و در دراز مدت تداوم و توفق این گروهها به نفع هیچ یک از ملتهای ایران و افغانستان نیست. لذا در آینده احتمال تکرار گروگانگیری و کشتار دیپلماتهای ایرانی و خطر حمله به ایران وجود دارد. مهم تر اینکه خطر تهدید طالبان در مرزهای شرقی نباید به بهانه ای در دست اقتدارگرایان داخلی برای گسترش نظامیگری در ساختار داخلی تبدیل شود.
نکته دیگر اینکه شاید به باور برخی افراد گروه طالبان از خشونت طلبی کناره گیری کرده و متمدن شده و در کشورهای عربی دفتر سیاسی دایر کرده است و با یک گروه فهیم و دارای گفتمان روبه رو هستیم. حقیقت میدان نشان از هجوم و نفوذ گروههای مسلح متکثر و غیر یکپارچه دارد که به نام طالبان به شهر و روستا هجوم می برند و مناطق را بدون مقاومت دولت و مردم فتح میکنند و هر یک از گروهها مشی و قوانین مختص به خود را داشته و مشخص نیست به کدام خلیفه و رئیسی متصل هستند. طالبان نو ظهور که مخالف حضور داعش در افغانستان است خود چند چهره دارد و ثبات عقیدتی و گفتمانی ندارد چنانچه در عمل ساز و کار داعشی دارد و در میان گروههای مسلحانه آن افرادی از اتباع کشورهای مختلف نیز دیده میشود. لذا سلطه طالبان نه تنها به ثبات و امنیت کمک نخواهد کرد بلکه افزایش جنگ داخلی و در نهایت تجزیه افغانستان را به همراه خواهد داشت.
برخی از نظریات نوسازی چاره جوامع سنتی که تعصب و ارتجاع تاریخی در سیاست و جامعه مانع رشد و توسعه آن است را در گسترش شهرنشینی، صنعتی شدن، افزایش آگاهی و سواد و آزادی تدریجی می دانند. افغانستان با برنامه های دولت مستقر فعلی و حجم بزرگی از جوانان و نخبگانی که به کشورهای اسلامی یا اروپا مهاجرت کرده اند و در آینده با بازگشتن این نیروی انسانی ثروتمند و باتجربه میتواند به شرایط مطلوبی از پیشرفت و تعالی برسد. شوربختانه گسترش و نفوذ طالبان مانع این تحول تاریخی شده و جز ویرانه چیزی از این دیر کهن و تاریخی نمی ماند.