نمایش «اسموکینگ روم» به نویسندگی مهدی زندیه و کارگردانی سعید زارعی، در بخش رقابتی سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر به نمایش درآمد. در مرکز نمایش فنسی فلزی قرار دارد و اجرای سه سویهای آن تماشا را در سه سمت اجرا میسر می کند. فنس فلزی که با توجه به نام نمایش اتاق سیگار در فرودگاه آتاتورک است، بیشتر شبیه زندان یا اقامتگاهی موقتی است که آنچه بیش از هر چیز در آن نقش ایفا می کند، نبود آزادی و انتخاب برای رسیدن به آگاهی یا هویتی مستقل است. افراد به شکل ابزاری در خدمت یک ابر رایانهای هستند که بالای سر آنها به دیکته کردن شیوه زندگی و ویژگیهایی از خصوصیات آنها می پردازد و حتی اسم واقعی آنها به اسامی سیگارهای مختلف از برندهای معروف تغییر یافته است. صدای کارگردان نمایش در برقراری ارتباطش با ابررایانه، نقطه اتصال ما و شخصیتها به جهان نمایش است. اعمال قدرت ابررایانه، از ابتدای نمایش، مسافران حاضر در اتاق سیگار را تبدیل به موجودات تحت سلطهای می کند که در مورد نام، نوع گویش یا سرنوشت آنها از پیش تصمیمگیری شده است. تا میانه داستان، پرده های مختلفی از عبور و مرور این فراد در اتاق سیگار و بحث و گفتگو میان آنها میگذرد که روند نمایش را از ریتم انداخته و کسل کننده میکند. آنها با زبانهای مختلف صحبت می کنند و هیچ ارتباطی میان آنها و مخاطب برقرار نمی شود، ضمن اینکه این روند طولانی مدت بوده و تقریبا چهل دقیقه نمایش را به خود اختصاص می دهد. اما پس از این موقعیت طولانی، درام آغاز شده و تلاقی و تضادهای میان کارگردان و ابررایانه شکل می گیرد. وقتی که در اتاق سیگار فرودگاه آتاتورک انفجاری رخ می دهد و در این انفجار چهل و پنج تن از مسافران کشته می شوند. از این پس صدای پیش برنده داستان که صحبتهای ابر رایانه را برای مسافران دیکته می کند قصد روشنگری برای مسافران را دارد اما ابررایانه اجازه این کار را به او نمی دهد.
ضمن اینکه فنس فلزی که حائلی میان تماشاگران و بازیگران نمایش ایجاد کرده است، آنها را در حصاری قرار می دهد که امکان فرار کردن و قدم گذاشتن در مسیر دیگری را از آنها سلب کرده و آنها زندانیانی هستند تحت سلطه نظام رسانهای حاکم که حتی هنگام روبرو شدن با واقعیت واقعی نیز از قبول آن امتناع کرده و قصد ذره ای تشکیک به اخبار درست را به ذهن ندارند.
و قتی در انتهای نمایش، ابر رایانه تاکید دارد که در تاریخ هشتم تیر سال نود و پنج هیچ اتفاقی نیفتاده است، مخاطب به یاد عنوان کتاب «جنگ خلیج فارس رخ نداده است » نوشته ژان بودریار می افتد. مفهوم واقعیت حاد یا فراواقعیت را به ذهن متبادر می سازد. عدم توانایی انسان در افتراق واقعیت از خیال در فلسفه مدرن را میتوان به مفهوم فراواقعیت نسبت داد. راهی که آگاهی انسانی، واقعیت را در دنیایی که انبوه رسانهها قادرند به هر اتفاق یا تجربه اصیل شکل دهند یا آن را فیلتر کنند درک می کند. در حاد واقعیت امری به غایت شبیه امر واقعی، تسخیر کننده جایگاه واقعیت میشود و آن را در خود فرو میبرد، به گونهای که با واقعیت واقعی اشتباه گرفته شده و جایگزین آن میگردد. بنابراین حاد واقعیت، غیاب و نبود امر واقعی را پنهان می سازد. کسی متوجه این جا به جایی و پنهان کاری نیست. در چنین حالتی، بدل جایگزین واقعیت می شود. و این امر نتیجه کاربرد تکنولوژیهای پیشرفته و رمزگذاری هاست. رمزها امکان بازتولید پدیدهها را همزمان با نادیده گرفتن واقعیت فراهم میکنند.
بحث سلطه رسانهها و نقش سیاستمداران در جریان نشر یا جعل یا بایکوت اخبار را بر عهده دارند. در اینجا ابررایانه واقعیت رخ داده را کاملا جعل کرده و واقعیت را از محتوای خاص خود تهی می کند. این مفهوم بارها در لحظات پایانی نمایش مطرح می شود و درواقع دیالکتیکی میان واقعیت و جهان ساختگی تبدیل به درام می شود. درامی که بسیار دیر شکل گرفته و قصد روشنگری دارد اما این محتوا نمی تواند با کلیت خود هم راستا باشد و به نوعی نمایش به دو بخش قبل از وقوع انفجار و پس از آن تقسیم می شود. این منفک بودن میان دو شق نمایش بیشترین ضربه را به کلیت اثر می زد. ضمن اینکه پس از طرح این محتوا نیز نمی تواند مسیر درست درام را در پیش بگیرد و تنها در قالب دیالوگی که کارگردان روی صحنه مطرح می کند، ناامیدی و خنثی بودن اثر در برابر این محتوا را صراحتا اعلام میدارد و از تماشاگران عذرخواهی میکند که نمی تواند مسیر درست روشنگری را در شناساندن این واقعیت به مخاطب عرضه کند. مسئله انفجار در فرودگاه آتاتورک، تنها با صدای انفجار و دیکته کردن خبر آن بالای صحنه ترسیم میشود و عنصر نمایشی برای به تصویر کشیدن واقعه وجود ندارد و هنگامی که پس از اظهار تاسف، مسافران با فندکهایی در دست شمایل هواپیمایی در حال سقوط را ترسیم میکنند که نسبتی با واقعه رخ داده و موضوع مطرح شده برقرار نمی کند و کل منسجمی از اثر به مخاطب منتقل نمی شود.
«اسموکینگ روم» قصد دارد نقش سلطه رسانه ای و واقعیت وانموده را در فاجعه ای تروریستی به نمایش بگذارد اما ایدههای نمایشی آن نه تنها در راستای بیان مفهوم مورد نظر خود نیست، بلکه وقایع دیگری را به ذهن متبادر می سازد که عملا ربطی به کلیت این نمایش ندارد. ضمن اینکه اگر در مورد کلیت واقعیت وانموده در رسانه ها و مقاومت مخاطبان در مورد عدم فهم درست نسبت به واقعیت های رخ داده پیرامونی را مد نظر قرار داده است، هیچ ایده و تمهید نمایشی برای تعمیم دادن این مفهموم به کلیتی که قرار بوده ارائه دهد در نظر گرفته نشده است.
رویا سلیمی