چهل سال پیش٬ در ۲۶ شهریور ۵۹ صدام حسین در کنگره ملی عراق٬ قرارداد الجزایر را پاره کرده٬ از آزادی شهرهای عربی عربستان «خوزستان» مانند محمره «خرمشهر»٬ عبادان «آبادان»٬ خفاجیه «سوسنگرد» و.... سخن گفت. ازاینرو در۳۱ شهریور همان سال جنگی نابهنگام و نابرابر را با ایران آغاز کرد.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین، اگرچه صدام سالها پیش به دار آویخته شده٬ اما همچنان به باور کسانی که خود را «هویت طلب» مینامند٬ نام های عربی پیوندی با صدام نداشته، میبایست به جغرافیای سیاسی ایران باز گردند. زیرا بازگوکننده شناسه (هویت) این شهرها هستند که در پی روشها و نگرشهای رضا شاه پهلوی دچار دگرگونی شدهاند. حتی به باور آنان٬ نام خوزستان پیشینهیی کمتر از یک سده داشته٬ دست ساختهی پهلوی اول است.
برخی دیگر نیز این نامها را در راستای سیاستهای قومی و نژادی عراق و انگلستان می دانند که از دیرباز در پی جدا کردن خوزستان بوده٬ جنگ هشت ساله نیز از پیامدهای آن بوده است.
به همین دلیل این نوشتار پیشینه نام این شهرها را برپایهی گزارشها و پژوهشهای تاریخی واکاوی میکند تا راستیهای تاریخی آشکار شود.
خوزستان «عربستان»
الف )پیش از اسلام
نام خوزستان ٬برای نخستین بار در سنگنبشته های تخت جمشید٬ بیستون و آپادانای شوش آمده است آنجا که داریوش اول هخامنشی در بند سوم سنگنبشتهی نقشرستم پس از ماد٬ خوزستان را دومین استان زیر فرمانش نام میبرد. همچنین فرزندش خشاریاشا نیز از خوزستان در سنگ نگاره دیوان در تختجمشید٬ یاد می کند. ترسایان سریانی که در دوره پارتیان و سپس ساسانیان از راه میانرودان به ایران آمدند٬ سرزمینی را که برای زندگی برگزیدند «بیت خوزیه» یا خوزستان میگفتند. شاپور اول ساسانی نیز در سنگنبشتهای که درکعبهی زرتشت به دست آمده از خوزستان به عنوان سومین استان زیر فرمانش یاد میکند.
ب)پس از اسلام
بسیاری از گیتاشناسان (جغرافیدانان) ایرانی و عرب از سده ۳ هجری تا سده ۱۰ در سفرنامهها و گزارشهای خود نام خوزستان را بکار بردهاند که از میان آنها میتوان از ابن حوقل در کتاب صوره الارض٬ ابناثیر در کتاب الکامل٬ ابن بطوطه در کتاب تحفه النظار فی غرائب الامطار٬ابن خلدون درکتاب العبر و دیوان المبتدا والخبر نام برد. چنانکه سدهی ۴ هجری استخری در رویه ۸۹ کتاب مسالک و ممالک مینویسد: «حد خوزستان سوی پارس وسپاهان و حدود جبال و واسط مخروط میشود».
یاقوت حموی پژوهشگر سدهی ۸ هجری نیز در رویهی ۷۸ کتاب، برگزیده مشترک٬ آورده است: « نام همه بلاد٬ خوزستان است و آن اقلیم پهناور است».
چکامهسرایان ایرانی نیز مانند فردوسی٬ اسعدیگرگانی٬ نزاری قهستانی٬ و..... همواره از نام خوزستان بهره بردهاند. نظامی سمرقندی در سدهی ۶ در چامهی خود میگوید:
زبس کز دامن لب شکر افشاند
شکردامن به خوزستان برافشاند
از سده ۱۱ هجری تا سده ۱۴ به دلیل سستی وناتوانی خاندانهای صفویه ٬افشاریه ٬زندیه و قاجاریه گاه به نامهای والی «عربستان قبان»٬«عربستان هویزه» و«عربستان محمره» برمیخوریم که با روی کارآمدن خزعل درجنوب خوزستان و پشتیبانی بریتانیا از وی کاربرد این نام نیز افزایش یافت.
با اینحال نام خوزستان نیز در این سالها در گزارشهای بیشماری مانند «شرفنامه» از میرشرف در سده ۱۱ «حقایق الاخبار ناصری» از میرزا سید جعفر خان در سده ۱۳ آمده است٬ چنانکه میرزامهدی خان استرآبادی سده در ۱۲ هجری در رویهی ۳۴۷ کتاب درهی نادره از نام خوزستان اینگونه یاد میکند: «آن ملک دلپذیر را که خوزستان بود». همچنین «ادیب الممالک» و «ملک الشعرابهار» چکامهسرایان دوره قاجاریه در چامههای خود نام خوزستان را بکار بردهاند.
این نشانههای تاریخی گواهی میدهند که اگر چه نام «عربستان» از ۴۰۰ صد سال پیش بر سر زبانها افتاد اما هیچگاه این واژه همه گیر و همگانی نبوده٬ خوزستان نیز همواره به کار میرفته است.
اهواز «الاحواز»
به گفتهی رخدادنویسان٬ این شهر در روزگار ساسانیان هرمزاردشیر نام داشت که با آمدن اعراب به خوزستان بخشی از این شهر به نام هرمشیر ویران شده و بخشی دیگر که هوجستانوازار خوانده میشد و ویژه بازرگانان، پیشهوران و بازاریان بود را اعراب سوقالاهواز «بازار هوزیها» و پس از اندکی همهی شهر را اهواز نامیدند. در چند دههی گذشته برخی با نگرش قومی٬ اهواز را الاحواز میدانند. زیرا به باور آنان چون در زبان فارسی (ح) نبوده واژهی اهواز جایگزین شده است. برخی دیگر٬ این نام را عربی شده هوز دانستهاند. از اینرو دو نکته را باید دراینباره یادآوری کرد:
۱-چامهی «جریر» چکامهسرای عرب در سدهی نخست اسلامی نشان میدهد اعراب از دیرباز اهواز را با «ه» مینوشتند: سیرو ابنی العم فالاهواز منزلکم
و نهر تیری فما تعرفکم المعرب
بسیاری از رویدادنویسان و گیتاشناسان مسلمان نیز مانند محمدبن جریرطبری سدهی ۳هجری در کتاب تاریخالرسل والملوک٬ ابودلف سده ۴ در کتاب الرسالهالثانیه٬ ابناثیر سدهی ۶ در کتاب الکامل فیالتاریخ اهواز را به «ه» نوشتهاند. در این زمینه ابنحوقل سدهی ۴ هجری در رویهی ۲۲ کتاب صورهالارض میگوید «اهواز شهری است معروف به هرمزشهر که ولایتی بزرگ و پهناور دارد». محمدبن خلفتبریزی هم سدهی ۱۱ هجری در رویه ۱۹۱ برهان قاطع آورده است: «اهواز بر وزن شهناز شهری است از ولایت خوزستان». بر پایهی آنچه گفته شد نام اهواز همیشه با «ه» نگارش مییافت واگر بپذیریم که ایرانیان در زبان خود «ح» نداشتند آن گاه باید پرسید که از سدههای گذشته چگونه «محمد»٬«حسن»٬ «حسین»٬ «حبشه» و....را بر زبان راندهاند؟
۲- اهواز با نامهای خوزستان٬ سوزیان٬ شوش٬ هوز٬ خوز٬ اوز ٬ هوج و اوز پیوندی تنگانگی داشته٬ از یک ریشه به شمار میآیند. به باور پژوهشگران نام اهواز برگردان و ریختی دیگر از واژهی اووج uvaja در سنگبشتههای هخامنشی است.
بنابراین اهواز و هوز هیچ ریشه عربی نداشته٬ واژگانی ایرانی هستند٬ زیرا در زبان پهلوی وپارسی نامهای بسیاری مانند «اباختر، باختر»٬« اسوار، سوار»٬ « آفریدون، فریدون»٬ «اسپاهان، سپاهان» هستند که با حرف (الف) در اول خود و یا بدون حرف ( الف) بکار میروند.
همچنین گاه حرف (الف) میان کلمه گنجانده شده و گاه کنار گذاشته شده است. مانند:«آرمیدن، آرامیدن»٬ «آگه، آگاه»٬ « کوته، کوتاه»
خرمشهر«محمره»
ایلامیها نخستین مردمانی بودند که در پیوستنگاه کارون به اروندرود٬ شهری به نام «ناژیتو» ساختند. پس ازگذشت سدهها، هخامنشیها«آگنیس»٬سلوکیها «آنتیوش» و ساسانیان شهر ٬«استراباد اردشیر»٬«بارما» و سپس «پیان» را پایه گذاری کردند. به گفته ابوزید بلخی٬ پس از آمدن اعراب مسلمان به خوزستان٬ عمر خلیفه دوم فرمان داد این شهر را «بیان» بخوانند٬ که می تواند عربی شده همان پیان باشد٬ که در زبان خوزی به چم (معنای) مردان است. در سده سوم هجری٬ این شهر را«محرزه یا محرزی» می گفتند تا این که در سدهی ۱۳ یعنی نزدیک به دویست سال پپش در سال ۱۲۴۲ هجری غبثبنآلکعب محرزه را «محمره یا کوت محمره» نامید. درباره دلیل نامگذاری «محمره» سخن بسیار گفته شده که هیچ یک ریشهی عربی ندارند.
آبادان«عبادان»
به باور بطلمیوس و ابنحوقل در دوازه اروند به دریای پارس شهری برای پاسداری از این آبراهه به نام اُپادان یا اُپاتان به معنی پائیدن و نگهبانی از آب ساخته شد. بهمن اردشیر٬ خاراکس٬ عبادان و جزیره الخضر از نامهای دیگر این شهر است. بلاذری نام عبادان را برگرفته از عبادین الحصین سردار حجاج یوسف ثقفی فرمانروای اموی عراق می داند.
سوسنگرد «خفاجیه»
بنی خفاجه تیرهیی از هوازن یا بنیعامر عربستان بودند که در سده ۶ قمری میان بصره و بغداد جای گرفتندآنان در سده ۱۲ به روزگار شاه عباس اول به خوزستان آمده در پیرامون هویزه نشیمن یافتند. یاقوت حموی از شهری به نام تیری یا تیرا در روزگار ساسانیان یاد می کند که از کوره دشتمیشان به شمار آمده٬ تا سدهی ۶ قمری خرم و آباد بوده است اما با گذشت روزگار رو به نابودی نهاد. از این رو شاید قوم خفاجه هنگام آمدن به ایران بر ویرانه های شهر تیری٬ روستای خفاجیه را ساخته باشند
عراق و نام شهرها
درسال ۱۳۳۸ خورشیدی عبدالکریم قاسم نخست وزیر و رهبر شورای انقلاب عراق خواهان بازگرداندن سرزمین عربستان «خوزستان» به عراق شد و برای نخستین بار از نام های محمره٬ عبادان٬ سوسنگرد و....در جهان عرب سخن گفت.
درسال ۱۳۴۲ اتحادیه عرب با پافشاری عراق ومصر٬ نام عربی شهرهای خوزستان را به رسمیت شناخته٬ عربستان را بخش جداییناپذیر سرزمین اعراب دانست. در همان سال جبهه التحریره الاحواز(سازمان ازادی بخش خوزستان) با پشتیبانی عراق ٬کویت٬ لیبی و مصر با انگیزه جدایی خوزستان پایه گذاری شد. جایگاه این گروه را در درگیریهای قومی و مسلحانه دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی با همراهی عراق می توان آشکارا دید.
ازسوی دیگر برجستهترین سیاست خاورمیانهیی عراق از عبدالکریم قاسم تا صدام حسین نیز جدایی خوزستان بوده است٬ چنانکه درسال ۱۳۵۵ صالح مهدی عماش جانشین نخست وزیر و وزیر کشور عراق می گوید:«محمره٬ عبادان٬ خفاجیه و...بخشی از خاک عراق هستند که دردوره قیمومیت خارجی ضمیمیه ایران شده است». صدام حسین نیز در خرداد۱۳۵۹ میگوید: «ما آه و ناله زنان عرب درعربستان (خوزستان) را از یاد نبرده و به خلق مبارز عربستان در راه ازادی کمک میکنیم».
بیگمان نام عربی شهرهای خوزستان٬ در دورههایی به کار میرفته است اما برای نخستین بار عراق با نگرش پان عربیستی برای رسیدن به اندیشههای خود به این نامها آرمان و آرزوی عربی بخشیده٬ برای فشار به ایران خواهان دگرگونی و جابجایی با نامهای کنونی گردید.
پهلوی اول و نام شهرها
فرهنگستان زبان فارسی درسال۱۳۱۴ خورشیدی نامهای تازه یی را برای بسیاری از شهرهای کشور پیشنهاد کرد و دو سال بعد هیئت وزیران نیز این نام ها پذیرفت. همواره گروهی به رضاشاه خرده گرفتهاند که با نگرش باستانگرایانه و عربستیزانه نام برخی از شهرهای خوزستان را از میان برده است.
فراموش نکنیم دگرگونی نام شهرها در همه جای کشور و نه فقط خوزستان آن هم در یک فرایند قانونی انجام گرفت٬ درحالی که پیش از پهلوی اول٬ عمر٬ عبادبن حصین٬ غبث بن کعب و بسیاری دیگر نیز همین کار را به اراده خویش و با کمک شمشیر انجام داده بودند.
از سویی یادمان باشد نام های کنونی پس از انقلاب نیز این پذیرفته شدند چنان که امام خمینی«ره» این نامها را بارها درسخنان خود به کاربرده است، آنجا که می گوید: «خوزستان دین خود را به اسلام اداکرد» ٬«حصرسوسنگرتا فردا باید شکسته شود» و«خرمشهر را خدا آزاد کرد. »
سخن آخر
به گواه تاریخ٬ خوزستان، نامی کهن و دیرینه است که پیشینه آن را نباید تنها در ۴۰۰ سال گذشته جستجو کرد. شهرهای آن نیز در گذر روزگار هر یک نامهای بیشماری داشتهاند که هیچ کدام را بر دیگری برتری نیست و اگر سخن از دگرگونی باشد٬ می بایست همه نامهای گذشته پیش رو باشند.
جای شگفتی و پرسش دارد در حالی که نامهای عربی چون محرزه٬ جزیرهالخضر٬ پیش از نامهای محمره٬ عبادان٬ و....به کار میرفته است٬ چرا برخی فقط خواهان بازگشت نامهای پیش گفته که اتحادیهی عرب در سال ۱۳۴۲ خورشیدی بخش جدایی ناپذیر جهان عرب دانست٬ شدهاند و آنها را شناسه (هویت) خوزستان میدانند؟ نام آبها٬ شهرها و استانها همواره بخشی از«تمامیت ارضی» و شناسه ملی کشورها به شمار میآیند چنانکه با یورش ارتش عراق به خوزستان بسیاری از فرزندان برومند این سرزمین جان خویش را برای آن که نام خوزستان٬ عربستان نشود از دست دادند بنابراین هویت را نه در چارچوب قبیله و عشیره که باید در ساختار بزرگی به نام «ایران» جستجو کرد. از اینرو بایسته است همگان با نگرش راستین به تاریخ ایران٬ بر پایه قانون اساسی و حقوق شهروندی به ایران بیندیشیم.
نویسنده: اشکان زارعی
یاری نامه
*زکریای قزوینی٬اثارالبلاد
*حمدالله مسوفی٬نزهه القلوب
*ابوزید بلخی٬صورالاقالیم
*احمدکسروی٬تاریخ پانصدساله خوزستان
*تاریخ ایران ٬جلد پنچ تاریخ کمبریج٬
ترجمه حسن انوشه
*پژوهش دانشگاه کمبریج٬ ترجمه یعقوب آژند٬تاریخ ایران دوره تیوریان
*ایرج افشارسیستانی ٬نگاهی به تاریخ خوزستان
*ایرج افشارسیستانی٬دریای پارس وبندرها وجزایر ایرانی
*محمدباقرنجفی ٬خوزستان در متن های کهن
*عبدالرحمان عمادی ٬ خوزستان و نامواژههای آن
*بهرام فرهوشی، فرهنگ فارسی به پهلوی
*عباس میریان٬جغرافیای تاریخی
سرزمین خوزستان
*سیدمحمدعلی امام ٬تاریخ خوزستان
*مرکزمطالعات وتحقیقات جنگ٬
خرمشهر درجنگ طولانی
*معاونت سیاسی ستاد کل سپاه پاسداران٬ازخرمشهر تا فاو