«مرکز مطالعات ایرانی آنکارا» (İran Araştırmaları Merkezi) با نام کوتاه (ایرام)، (İRAM) نهادی به ظاهر پژوهشی-فرهنگی در ترکیه است که در سال 2016، با حمایت مادی و معنوی دولت «رجب طیب اردوغان» و با هدف «پژوهش دربارۀ ایران و مسایل مربوط به آن پایهگذاری شده است». با وجودی که ایرام در معرفی خود ادعا کرده که «در صدد است با فعالیتهای خود، در جهت کاهش اختلافات و کمک به ایجاد بستر مناسب برای افزایش همکاری [میان ترکیه و ایران] گام بردارد»؛ اما آنچه تاکنون بیشتر مشاهده شده، اقدامات ضد ایرانی و حساسیتبرانگیز این موسسه بوده است. در تازهترین مورد (چهارشنبه 6 اردیبهشت 1399)، «حقی اویغور»، نایبرئیس مرکز مطالعات ایرام، طی یادداشتی با عنوان «تصمیم تهران برای مسکونی کردن جزایر خلیج [فارس]: دلایل و پیامدها» در وبسایت «ت.ر.ت فارسی» با ادبیاتی بسیار زننده و هتاکانه -که حتی از معاندان شاغل در شبکههای تلویزیونی کشورهای عربی حاشیۀ خلیج فارس هم کمتر دیده میشود- دستور اخیر رهبر انقلاب مبنی بر «لزوم مسکونی کردن جزایر ایرانی در خلیج فارس» را مورد نقد هتاکانهای قرار داده است.
شروع یادداشت اویغور با عبارتی آغاز میشود که به تنهایی برای تحریک احساسات میهندوستانۀ عموم «ملت ایران» -که حساسیت فوقالعادهای بر روی نام «خلیج فارس» دارند- کافی است: «روز 29 آوریل که در ایران به عنوان "روز ملی خلیج فارس" نامگذاری شده در رسانههای این کشور اخبار و تفاسیر بسیاری در خصوص جایگاه و اهمیت خلیج بصره (!) درج و پخش شد». گستاخی این نویسندۀ ساکن در «آسیای صغیر» در سطور بعد یادداشت نیز ادامه پیدا میکند تا اینکه در جملۀ پایانی آن، به بالاترین حد خود میرسد و از مالکیت قانونی و تاریخی ایران بر جزایر سهگانۀ خلیج فارس با عنوان «تسخیر» یاد میکند: «اتخاذ این تصمیم 50 سال پس از تسخیر و تملک جزایر مورد مناقشه را می توان از یک سو به هشداری جدی به امارات متحده عربی، از سوی دیگر نیز به عنوان نشانه توجه حاکمان ایران حتی به بدترین سناریوهای ممکن تعبیر کرد».
آنچه در بالا آورده شد، تنها یاوهگویی و فتنهانگیزیِ نایبرئیس موسسۀ ایرام نیست؛ بلکه صرفاً آخرینِ آن تا لحظۀ نگارشِ این سطور است! وی در نوامبر سال 2018 نیز طی سخنانی که در کنفرانس «مرکز پژوهشهای شرقیات» در شهر آنکارا -موسوم به «کردستان ترکیه»- برگزار شد، ادعاهای پانترکیستی در مورد مناسبات قومی در ایران را مطرح کرده بود. شوربختانه در این نشست، «کوروش مقتدری»، وابستۀ فرهنگی ایران در استانبول نیز حضور داشت و چه بسا اگر او در آن روز واکنشی مبتنی بر «مصالح ملی ایران» به فتنهانگیزی قومیتی اویغور داده بود، امروز وی تا این حد گستاخ نمیشد که مقالهای سراسر تحریکآمیز علیه مصالح ملی ایران بنویسد.
برخی شاید بگویند «مرکز مطالعات ایرانی آنکارا» یک نهاد پژوهشی است و مواضع آن را نباید به دولت ترکیه ارتباط داد. در پاسخ به این گزاره باید گفت: اولاً به خاطر داریم که به دلیل تیتر یک روزنامۀ غیر دولتی در ایران -که در مخالفت با تجاوز نظامی دولت ترکیه به سوریه بود- اردوغان رسماً ناراحتیاش را ابراز کرد و در اظهار نظری غیر دیپلماتیک از «حسن روحانی» خواست که «صداهای مخالف با تجاوز نظامی ترکیه به سوریه را در ایران خاموش کند!». ثانیاً از شواهد و قرائن برمیآید که تشکیلات ایرام، رسماً یک نهاد دولتی است و برخی از اعضای آن در ردههای بالای اجرایی و مشاورهای در دولت اردوغان حضور دارند. بر این اساس حتی برخی از ناظران، ایرام را موسسهای وابسته به «سازمان اطلاعات و امنیت ملی» (میت) میدانند که در پوشش کارهای پژوهشی، هدایت فعالیتهای جاسوسی و تجزیهطلبانه در ایران را بر عهده دارد. چنانچه «احمد اویسال»، رئیس ایرام -که در گذشته کارشناس میت در زمینۀ جهان عرب و وابستۀ اطلاعاتی ترکیه در مصر بود که پس از کودتای «عبدالفتاح سیسی» از این کشور اخراج شد- اخیراً در یکی از ارائههای خود از نقشهای استفاده کرد که در آن، در تحریفی آشکار، «آذربایجان غربی» بخشی از سرزمین موهومِ «کردستان»ِ مورد نظر «پ.ک.ک» -که از تشکیلات سیاسی ترکیهای است- معرفی شده است. امری که گزارۀ تاییدیِ دیگری بر ادعای «روابط پشتپردۀ دولت ترکیه با تشکیلات تروریستی پ.ک.ک» نیز میتواند باشد که نگارندۀ این سطور پیشتر به آن نیز پرداخته بود. (
اینجا)
نکتۀ قابل توجهی که در مورد «مرکز مطالعات ایرانی آنکارا» وجود دارد این است که علیرغم اینکه مدتزمان زیادی از تاسیس این موسسه نمیگذرد، در انجام اقدامات ضد ایرانی اما، سابقۀ قابل توجهی دارد. ارتباط ایرام در انحاء گوناگون با جریانهای ضد ایرانی و افراد تجزیهطلب و همچنین همکاری با اپوزیسیون ایران از جملۀ رویکردهای آشکار ایرام است. برای نمونه در آذرماه 1395، این موسسه از «عارف کسکین»، تجزیهطلب فراری از ایران که به اتهام جاسوسى تحت تعقیب نهادهای امنیتی و قضایی کشور است، دعوت به سخنرانی کرد.
شاید برخی بگویند یک موسسۀ مطالعاتی هر چه باشد نباید اینقدر موجب نگرانیهای امنیتی ما در ایران شود. در پاسخ باید گفت امروز دیگر بر کمتر کسی پوشیده است که معاندان ایران، خاصّه رژیم صهیونیستی، رسماً و بیپرده سیاست ایجاد تنشهای قومیتی در ایران را دنبال میکنند. بر همین اساس است که سال گذشته در «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری»، اساتید و پژوهشگران بنام مطالعات سیاسی-اجتماعی هشدار دادند که «منازعات محلی در کشور در حال رشد است». پس نمیتوان و نباید تحرکات کشورهای همسایه در زمینۀ مسائل قومیتی را نادیده گرفت؛ خاصّه بازیگرانی که آشکار و نهان میخواهند تنشهای قومیتی خود را به درون کشور ما که در تاریخ چند هزار سالهاش کمتر نشانی از این مساله دیده میشود نیز هدایت کنند تا در رقابتهای مختلف در مسائل منطقهای با تهران، اهرم فشار مهمی در دست داشته باشند.
این امر زمانی اهمیت دو چندانی مییابد که بدانیم موسسۀ ایرام، در میان حدود 70 نهاد مطالعاتی مشابه در ترکیه، تنها نهادی است که به طور مشخص و مجزا تنها بر روی یک کشور کار میکند! بررسی اجمالیِ خروجی فعالیتهای چند سال اخیرِ گردانندگان این موسسه نیز به وضوح بیانگر این امر خواهد بود که در داخل ترکیه، تلاش شده تا افکار عمومی مردم این کشور علیه ایران و ایرانیان هدایت شود و در ایران نیز طرح و بسط بحثهای قومیتی تنشزا در دستور کارشان قرار داشته است. با این حال آیا باز هم دلیلی وجود دارد که به خاطر آن، فعالیتهای چنین موسسهای نادیده گرفته شود و مقامات دیپلماسی کشور نه تنها برخوردی با طرف تُرک نکنند بلکه به انحاء گوناگون، از جمله بازدید رسمی سفرا از این مرکز، به فعالیتهای این نهاد ضد ایرانی رسمیت ببخشند؟! آیا عاقلانه است که تحرکات کشوری که بنا بر اعتراف اخیر «روحالله زم»، «قرار بوده یکی از جاسوسان و رابطان کانال «آمدنیوز» در پوشش خبرنگار، با 50 هزار سند برای ترکیه کار کند»؛ نادیده گرفته شود؟! آیا نباید دستگاههای امنیتی و ضدجاسوسی کشور به این مساله به شکل جدیتری ورود کنند تا مشخص شود این فرد آیا با نهادهایی مانند ایرام نیز در ارتباط بوده است یا خیر؟!
به این سیاهه میتوان گزارههای دیگری از اقدامات ضد ایرانیِ تشکیلات به ظاهر مطالعاتی-پژوهشی و در عمل جاسوسی-امنیتی ایرام افزود؛ اما نگارنده به جهت پرهیز از اطالۀ کلام به همین چند مورد بسنده میکند. حال باید به این سوال پاسخ داد که در مقابل چنین نهاد ضد ایرانی، «ما» به عنوان دولت ایران، و «ما» به عنوان جامعۀ مدنیِ برخاسته از ملت ایران، چه باید بکنیم؟! در بخش «وظایف دولت» باید گفت شوربختانه به دلایل گوناگونی -که در این مقاله مجال گفتگو دربارۀ آن نیست و میطلبد در گزارشی مبسوط به آن پرداخت- ضرورت تجدید نظر جدی در تبیین مناسبات با ترکیه وجود دارد. چراکه به نظر میرسد به دلیل بحث تقابل ایران با آمریکا، دولتهای فرصتطلب همچون ترکیه نهایت بهره از فضای کنونی را میبرند و دستگاه دیپلماسی ما نیز به همین دلیل، به نوعی با مماشات و سازشکارانه با آنکارا برخورد میکند.
فعالیتهای گستاخانه و ضد ایرانی نهادهایی مانند ایرام، دستگاه دیپلماسی ما را باید با این پرسش روبرو کند که آیا مماشات با آنکارا به خاطر کمک اندک این کشور در بحث تحریمها -که قطع به یقیین مبتنی بر منافع اقتصادی خودش است نه ایران- میارزد که بهایش با کمتوجهی و حتی در مواردی بیتوجهی نسبت به رویکردهای ضد ایرانی ترکیه پرداخته شود؟! دستکم این انتظار میرود وقتی موسسۀ ایرام آشکارا اقدام به برگزاری نشستهای ضد ایرانی میکند، سفیر ایران از این موسسه بازدید نکند و با متولیان آن عکس یادگاری نگیرد! چراکه این امر علاوه بر اینکه نشانۀ ضعف دستگاه دیپلماسى در شناخت مکانیسمهاى اطلاعاتى کشورهای منطقه تلقى میگردد، بلکه میتواند، هم موجب گستاختر شدن چنین نهادهایی شود، و هم غرور ملی ایرانیان را خدشهدار کند.
بازدید «ابراهیم طاهریان» سفیر جمهورى اسلامى ایران در ترکیه از مرکز مطالعات ایران در آنکارا رفت و گرفتن عکس یادگاری با گردانندگان این مرکز که در پروندۀ کاری اغلب آنها تولید محتوای ضد ایرانی به چشم میخورد.
حال که دستگاه دیپلماسی دولت به هر دلیلی، واکنش معتنابهی به رویکردهای ضد ایرانی نهادهای ترکیهای نشان نمیدهد، دلیلی نمیشود که بخشهای گوناگون جامعۀ مدنی ایران نیز نسبت به آن بیتفاوت باشند. قطع به یقین نگارندۀ این سطور مانند یکایک ملت ایران، خواستار رابطهای مبتنی بر «حُسن همجواری» با همسایگان و روابط حسنه با تمام کشورهای جهان است؛ اما این امر نباید سبب شود نسبت به مسائل و موضوعات حیثیتی کشور ذرهای بیتفاوتی از خود نشان دهیم. نمیشود ما صد قدم برای حفظ روابط دوستانه با همسایهای برداریم که نه تنها در این راه حتی یک قدم بر نمیدارد، بلکه مدام بر گستاخی خود میافزاید!
جامعۀ مدنی ایران دستکم در تحولات تاریخ معاصر منطقه ثابت کرده نه تنها جنگطلب نیست بلکه اساسِ کنشهای خود را بر محور ترویج صلح و دوستی میان ملتهای منطقه بنا نهاده است. اما «جنگطلب نبودن» و «صلحطلب بودن»ِ ما به معنای تعطیل کردنِ پاسداری و دفاع از مام میهن نیز نباید باشد! ضمن اینکه ما نمیگوییم اگر در رسانههای دولتی ترکیه نسبت به مولفههای ملی و حیثیتی ما -همچون خلیج فارس و تمامیت ارضی کشور- هتک حرمتی میشود، با حملۀ نظامی به آنها پاسخ دهیم! آنچه خواست و کنش جامعۀ مدنیِ میهندوست کشور است، «اقدام متقابل» است: «قاعدهای در حقوق بینالملل عمومی که موضوع آن، اقدامات تلافیجویانهای است که ارتباطی با توسل به زور یا مخاصمات مسلحانه ندارد». ضمن اینکه با توجه به این امر که «هدف از اقدام متقابل، واداشتن طرف متخلّف به رعایت تعهداتش است، بنابراین، اقدام تلافیجویانه، برگشتپذیر خواهد بود».
حال که در برخی از رسانهها و نهادهای دولتی ترکیه مانند ایرام، تمامیت ارضی ایران و موضوعات حیثیتی برای ایرانیان، همچون نام خلیج فارس، مورد هتک حرمت قرار میگیرد، ما نیز باید «اقدام متقابل» انجام دهیم: بر این اساس، از آنجاییکه ترکیه در بخشهای قابل توجهی از سرزمینش با کشورهای همسایۀ خود، هم تقابلهای ارضی و مرزی دارد و هم در مورد نام برخی از آنها تنش و درگیری وجود دارد؛ میتوانیم بر روی این موضوع دست بگذاریم. مثلاً در رسانههایمان برای نام بردن از مناطق شرقی و کُردنشین این کشور، از عناوین مورد ادعای جریانهای سیاسی مخالف دولت ترکیه استفاده کنیم. به عنوان نمونه، به جای استفاده از واژه «دیاربکر» از واژه «آمَد» استفاده کنیم که دولت ترکیه به شدت روی آن حساسیت دارند؛ تا جاییکه رجب طیب اردوغان چندین بار در سخنرانیهایش نسبت به استفاده از نام «آمِد» هشدارهای جدی داده است.
از موارد بالا در ترکیه در اَشکال ارمنی، یونانی، رومی و ... فراوان است. حتی نام خود کشور ترکیه نیز بنا بر برخی از متون تاریخی میتواند مورد عنایت ما قرار گیرد! خاصّه آنکه گردانندگان ایرام، دامنۀ گستاخی خود را در حد هتک حرمت به نامِ نامیّ ایران نیز کشاندهاند. چنانچه در همین روزِ نگارش این سطور (پنجشنبه 18 اردیبهشت 1399)، «اوموت باشار» -کارشناس ارشد گروه جامعه و فرهنگ» ایرام، در توئیتی بسیار گستاخانه، نام تاریخی و چند هزار سالۀ ایران را زیر سوال میبرد و در انتقاد از انتشار کتابی در ترکیه با عنوان «روابط سیاسی ایران و عثمانی از 1795 تا 1925) مینویسد: «چرا در ترکیه هنوز از عنوان عثمانی و ایران استفاده میشود؟ یا باید از نام جغرافیایی استفاده کنیم یا بگوییم روابط عثمانی و قاجار»! در واقع وی با این توئیت میخواهد بگوید در دوران قاجار، نام کشور ما، ایران نبوده، بلکه قاجار بوده است! اینکه میبینیم در یکی دو سال اخیر در ایران، افراد و جریانهای قومیتگرا، این ادعای واهی را مبنی بر اینکه «نام ایران از زمان رضا شاه بر کشور ما گذاشته شده» مطرح میکنند، ریشه در همین فتنهانگیزی دوالت ترکیه در موسسات ضد ایرانی فعال در «آسیای صغیر» دارد!
در پایان یک نکته نیز قابل تذکر است و آن اینکه، اقدامات متقابل مورد اشاره در بالا، چنانچه گفته شد به این دلیل که اقدامی مبتنی بر قواعد حقوق بینالملل نیز هست، جنبۀ بازگشتپذیر دارد؛ یعنی هرگاه دولت ترکیه به رسانهها و نهادهای به ظاهر فرهنگی-پژوهشی تحت امر خود یاد داد که از نامهای جعلی برای موارد حیثیتیای همچون «خلیج فارس» استفاده نکنند و مالکیت حقوقی و تاریخی ایران بر مناطق گوناگون خود همچون جزایر سهگانه را «تسخیر» ننامند، در ایران نیز متقابلاً حساسیتهای ترکیه مورد احترام ما قرار خواهند گرفت!
خلاصۀ کلام اینکه، این کنش میهندوستانۀ ما، اقدامی در جهت دفاع است، نه حمله؛ که به قول این بیتِ حکیمانۀ حکیم نظامی، شاعر پرآوازۀ ایران زمین: «به خود گفتا جواب است این نه جنگ است / کلوخ انداز را پاداش سنگ است»!
* کارشناس ارشد علوم سیاسی و پژوهشگر مطالعات قومی.
برگرفته از: «
انتخاب».