سناریوهای ضعیف در ژانرهای کمدی و بازگویی فاقد خلاقیت در ژانرهای اجتماعی، سینمای کشور را مبتلا به تکرار و کاهش عمق در محتوا کرده و چرخه فیلم های گیشه را مداومت بخشیده است.
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری، سینما تاریخی 120 ساله دارد که شروعش (آخرین سالهای قرن 19) با تصاویر متحرک کاروانهای شادی، با پیشرفت و جایگاه امروزین آن (یکی از مهمترین ابزار ارتباطات و تفریحات و رسانه) هیچ شباهتی ندارد.
هدف اصلی سینما و فلسفۀ فیلم از آغاز پیدایش عمدتا چیزی جز سرگرمی و فراغت ذهن نبوده است. اگرچه که این رسالت تنها نقطۀ سرآغازی بود که به موازات گسترش دانش و پیشرفت فناوری، صنعت سینما و فیلمسازی را به سرعت جلو برد و دگرگون ساخت.
میزان مصرف و نوع مصرف فیلم و پیشرفت فناورانۀ سینما رابطۀ مستقیمی با فرهنگ مادی و غیرمادی هر جامعه دارد. به طور نمونه در جوامعی چون ایالات متحده به دلیل داشتن کانون های فیلمساز چون هالیوود، داعیه دار تولید و صادرات گستردهی فیلم هستند و سینمای صنعتی و تجاری در بالاترین شکل خود وجود دارد.
یکی از مباحث جامعه شناختی که در تولید و مصرف فیلمها مورد توجه قرار میگیرد ذائقه و ایدهآل فرهنگی مردمی است که آن فیلم از، یا برای آنان ساخته شده است. به همین دلیل است که فیلمهای کشورهای (و حتی شهرهای یک کشور) مختلف که بازتاب دهندۀ شرایط فرهنگی و فضای بومی خاص خود هستند، حاوی مؤلفههای متفاوتی از جنبههای مختلف زندگی و تعاریف متفاوتی از معیارهایی چون: شجاعت، زیبایی، شانس، تلاش، فردیت، جمع گرایی و... هستند.
اصولا فیلمها به دو دلیل عمده ، برای مخاطبن جذابیت دارند: یکی این که با به تصویر کشیدن آنچه هست، امکان همزادپنداری و درک عمیق موضوع و محتوی را برای مخاطب و بینندۀ فیلم فراهم میسازند و دیگر این که با به تصویر کشیدن شرایط جذاب و دوستداشتنی - اما دست نیافتنی - امکان فراغت فکری و ذهنی برای بیننده را -به این صورت که او را از تنش های فعلیِ احتمالی دور کرده و وی را به سمت سرخوشی (هرچند موقت) میبرند- فراهم می سازند.
سینمای ایران که تاریخچه آن به فیلم بلند سینمایی (فیلم صامت) به نام آبی و رابی در سال 1309 و فیلم دختر لر ( نخستین فیلم ناطق ) در سال 1312 باز می گردد، چندسالی است (صرف نظر از برخی کارهای سینمایی)، به دو دستۀ کلی تقسیم شده است. دستهای که صرفآ و مشخصآ فروش گیشه را هدف گرفته و در راستای آن تلاش میکند و دستهای دیگر که با رویکرد توجه عمومی و بینالمللی به دنبال مطرح ساختن مشکلات و مسایل و آسیبهای اجتماعی است.
دستهی اول در راستای فروش با رویکرد سود بیشتر با ساخت فیلمهای کمدی ــ که به دلیل مشکلات عدیدۀ اقتصادی، اجتماعی و ...، و نیاز مردم به فرار موقت از این مشکلات جلوه میکند ــ هر روز بیش از پیش به کاهش کیفیت، تنزل و عاری از محتوی شدنِ سینمای ایران خدمت میکند. و دستۀ دوم نیز به همین صورت با تکرار دائمی و یکسان سوژههایی ثابت ــ به دلایلی چون محدودیتهایی که سینمای ایران در ارائۀ مسائل دارد ــ به درجازدن و یکجا ماندن سینمای ایران منجر گردیده است.
علت این که چرا مردم به رغم تکرار موضوع و تِمهای یکسان همچنان در پشت گیشه ها صف می بندند و از چنین فیلم هایی استقبال میکنند و به تماشای آنان مینشینند ساده است.
به گفته برخی از منتقدین و صاحبنظران، در فیلمهای کمدی و عاری از محتوی، مردم نیاز دارند که ساعتی فارغ از مشکلات و سختیهای روزمرۀ زندگی فقط شاد باشند و فقط بخندند، بدون این که نیازی داشته باشند تا فکر کنند یا بیاندیشند. براین اساس به موازات سختیها و مشکلات اجتماعی نیاز به وجود این فیلمها و همچنین تغییر نگرش و ذائقۀ مردم، در افزایش عرضه و تقاضای این بازار مؤثر بوده است.
سید رضا صائمی در مقاله ای با عنوان «چرا فیلم های کمدی می فروشد؟» توضیح می دهد که: اینکه چرا فیلم های کمدی فارغ از کیفیت ساختاری و محتوایی آن مورد استقبال مردم قرار می گیرد نیازمند واکاوی پژوهش گرانه است که صرفا مربوط به مطالعات سینمایی نیست و باید از دانش های دیگر به ویژه دانش های میان رشته ای مثل مطالعات فرهنگی و ارتباطات و جامعه شناسی برای فهم و رمزگشایی آن بهره برد: به عبارت دیگر اگر گرایش مخاطبان سینما را به ژانر کمدی به عنوان یک رفتار و کنش اجتماعی تعریف کنیم بدون شک عوامل فرامتنی سینما از جمله فرهنگ، نظام اجتماعی، طبقه، نژاد، جنسیت و بسیاری از عوامل اجتماعی دیگر در شکل گیری رفتار مخاطبان و انتخاب های آنها در تماشای فیلم موثر است. اینکه چرا در یکی، دو دهه اخیر با وجود بحران مخاطبی که در سینمای ایران داشتیم، فیلم های کمدی از گیشه نسبتا پررونقی برخوردار بوده صرفا به ساختار سینمایی و کیفی این فیلم ها برنمی گردد و نقش عوامل فرهنگی_اجتماعی را نیز باید در تحلیل این گرایش لحاظ کرد.
منوچهر محمدی کارگردان فیلم کمدی «اکسیدان»، در مصاحبه ای در توضیح نیاز و دلیل وجودیِ ساخت و تماشای فیلمهای کمدی گفته است: بدیهی است که زندگی در کلانشهرهایی چون تهران آنچنان خستهکننده و ملالآور است و آنچنان روح و جسم شهروندان را دربر میگیرد که آنها نیازمند آرامش و تمدد اعصاب و سرگرمی و خندیدن هستند. فشارهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اساساً چیدمان خستهکننده شهری ازیکطرف، کمبود امکانات تفریحی مشابه از سوی دیگر در شهرهای ما سبب شده که مردم در این مهرومومها رغبت بیشتری به فیلمهای کمدی داشته باشند.»
از طرف دیگر اقبال فیلم های آسیب شناختی و مسائل اجتماعی را از دو منظر میتوان مورد بررسی قرار داد: 1) از منظر مخاطبان و بینندگان و 2) از منظر تولیدکنندگان و سازندگان.
** از منظر مخاطبان و بینندگان
مردم نیاز دارند مشکلات و سختیهایی که با آن درگیر هستند را ببینند تا بدانند که تنها نیستند و از این طریق آن را هضم و جذب کنند. به طور مثال درصد خانوادههایی که در ایران به نوعی با اعتیاد درگیر هستند کم نیست و برخلاف سایر مؤلفههای طبقاتی، تنها شامل طبقه متوسط و پایین نمیشود (البته که نوع مواد و شکل مصرف آن تفاوت عمدهای بین طبقات دارد).
این میزان از درگیری افراد با مواد مخدر، دلیل ارتباط نزدیک خانوادههای ایرانی با مقولۀ اعتیاد را مشخص میسازد. در نتیجه وقتی فیلمی ساخته میشود که زندگی من یا کسانی از خانواده یا آشنایانی که میشناسم را روایت میکند بالطبع جذابیت بیشتری نسبت به فیلم یا ژانری که هیچگونه برخورد یا آشناییای با آنها نداشتهام را بهمراه دارد.
براین اساس شاهد هستیم که چگونه در طی کمتر از یک دهه فیلمهایی با سوژههایی یکسان (شمعی در باد1382، خون بازی1385، سنتوری1385، به خاطر پونه1391، ابدویک روز1394، شعلهور1395 و دارکوب 1396) و حتی بازیگرانی ثابت (بهرام رادان، نویدمحمدزاده، امین حیایی، مهناز افشار) مورد اقبال تماشاگران واقع میشوند.
کوروش تهامی بازیگر سینما و تلویزیون می گوید: «ما به طور کلی کمبود ژانر در کشور داریم. خیلی ها می گویند در حوزه طنز فیلم های فراوانی ساخته شده است، اما من می گویم که در سینمای کمدی هم کمبود سوژه داریم. آنقدر همه سوژه هایمان کهنه شده است که فقط آن را تکرار می کنیم. فکر می کنم ما بیش از هر چیز در سینما، نیاز به فکر کردن داریم. باید همه چیز را در فضای باز موجود بررسی و پردازش کنیم. به نظرم می توانیم در زمینه هنر از بالا دستی هایمان یاد بگیریم».
** از منظر تولیدکنندگان و سازندگان
سینمای ایران به دلایل وجود باورها و ارزش های مذهبی محدودیتها و خط قرمزهای خاص خودش را دارد که بر این اساس، نه حوزههایی گسترده و بیپروا که زمینههایی مشخص و چهارچوب بندی شده را دربرمیگیرد. یکی از حوزههای کم حساسیت که ورود به آن به دلیل جذابیت شرایط اگزوتیک و فرهنگی ایران شانس دیده شدن در سینمای جهان را دارد، ژانر بررسی مسائل اجتماعی و فیلمهای آسیبشناسانه است. این حوزه به خصوص به دلیل اقبال جهانی، برای فیلمسازان و تهیهکنندگان به عنوان کلیدی برای راهیابی به انواع و اقسام فستیوالها و فرشقرمزها ( با اهداف متنوعی چون شناخته شدن و بهبود جایگاه شغلی، پیداکردن تهیهکنندگان و اسپانسرهایی برای کارهای آتی و... ) شناخته میشود. بر این اساس شاهد افزایش تعداد فیلمسازان و تهیه کنندگان (و حتی بازیگران) به این ژانر هستیم.
البته متأسفانه شرایط اجتماعی و اقتصادی به تبدیل شدن این ژانر به عنوان ژانری در دسترس همگان بدل شده است. طوریکه بهروز شعیبی (کارگردان فیلم روی پردۀ دارکوب) در گفت وگویی، دسترسی، تعامل و شناخت جامعۀ آسیبدیده و زنان معتاد را فرایندی هموار ارزیابی کرده است.
در نتیجۀ این امر شناسایی، تحلیل و کار تخصصی در این زمینه هر روز کمرنگتر شده و افراد متفاوت با انگیزه های گوناگون نسبت به ورود و عرض اندام در این حوزه اقدام می کنند.