سی و هفتمین سالگرد فاجعه هفتم تیر به دو دلیل متفاوت است. یکی به خاطر توییت اخیر مشاور رییس جمهوری درباره برخی تحرکات و تحریکات و دیگری به دلیل طرح موضوع کشته شدن محمد رضا کلاهی که در رسانه های هلند نیز انعکاس داشت و تکذیب نشده است...
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز هفتم تیر 1397 خورشیدی سی و هفتمین سالروز انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی- تروریستی ترین اتفاق تاریخ ایران -است که در آن عالی ترین مقام قضایی و دبیر کل حزب حاکم و مهم ترین گزینه جانشینی امام خمینی (آیت الله سید محمد حسینی بهشتی) به اتفاق 4 وزیر ( عباس پور، قندی، فیاض بخش و کلانتری) و 27 نماینده اولین دوره مجلس شورای اسلامی و جمعی از مدیران در حالی که جنگ جریان داشت و اولین رییس جمهوری ایران برکنار شده بود به شهادت رسیدند و با این اتفاق یک دوره به پایان رسید و مرحله جدیدی شروع شد.
امسال اما به دو دلیل هفتم تیر خاص تر و متفاوت تر است. یکی همان توییتی که مشاور رییس جمهور چندی پیش منتشر کرد و در آن نوشت:
«میگویند کلاهی در کشمیری گمشده و چه بسا زوجه هم در این شلوغی زوجه المرحوم را در دیار باقی پیدا کند. آنها که به دنبال تابستانی داغ هستند ماجرای نیمروز را هم فراموش نکنند. آنها که مشاور امنیت ملی را نمکگیر کردهاند، وزیر انرژی که نمکدان را شکسته هم به یاد داشته باشند.»
او عادت دارد با ایما و اشاره سخن بگوید اما منظورش این بود: «کلاهی» عامل انفجار 7 تیر 60 است و کشمیری عامل انفجار 8 شهریور 60 و منظور از «زوجهالمرحوم» نیز مسعود رجوی است که به گفته ترکی فیصل زنده نیست و طبعا زوجه او مریم است و آقای آشنا هشدار میدهد که مجاهدین خلق با منافقین که به حمایتهای جان بولتون مشاور امنیت ملی ترامپ و متحد دیروز خودشان دلخوش کردهاند نگاهی هم به ماجرای وزیر انرژی بیندازند و منظور او همان وزیر اسراییلی است که با اتهام جاسوسی برای ایران در رسانههای اسراییلی سوژه روز است. با این وصف، یکی از شروط ایران برای مذاکره احتمالی با ترامپ میتواند این باشد که تکلیف «جان بولتون» و حمایتهای او از مجاهدین خلق یا منافقین روشن شود.
دلیل دوم اما این است که چندی پیش اعلام شد محمد رضا کلاهی عامل اصلی انفجار 7 تیر کشته شده است. در همین خرداد ماه بود که روزنامه «سازندگی» از کشته شدن محمدرضا کلاهی عامل انفجار ساختمان حزب خبر داد و در پی آن پایگاه خبری «آلمیره» هلند اعلام کرد:
«مرد ایرانی که در سال ۲۰۱۵ در این شهر کشته شده قریب به یقین مسؤول بزرگترین حمله تروریستی تاریخ ایران بوده است. مردم شهر در شوکاند که بیش از ۳۰ سال یک تروریست در کنار آنها زندگی میکرده و کسی اسم واقعی او را -محمدرضا کلاهی صمدی- نمیدانسته. او مسوول بمبگذاری سال ۱۹۸۱ در حزب جمهوری اسلامی در تهران بود که ۷۳ نفر کشته شدند. این مرد با نام علی معتمد در شهر زندگی میکرد و متخصص برق بود.»
این پایگاه در ادامه آورده است: «وقتی در دهه ۸۰ وارد هلند شد، دولت هلند او را به عنوان یک پناهنده سیاسی پذیرفت و بلافاصله به او وسایل اولیه زندگی داد. هفته گذشته نیز اولین جلسه دادگاه دو متهم این پرونده برگزار شد. «آنوار ایبی» و «مورئام» از نظر دادگاه متهم به قتل محمدرضا کلاهی هستند.»
ایرج مصداقی از اعضای پیشین سازمان مجاهدین خلق نیز روز پنجم خرداد با تائید خبر کشته شدن محمدرضا کلاهی در سال ۲۰۱۵ در هلند گفته است: «با توجه به تحقیقاتی که از اعضای سابق مجاهدین کرده بودم، تصور میکردم او فرد دیگری است. اما ظاهراً بر اساس مدارک دادگاه و پلیس هلند او محمدرضا کلاهی بوده است. نام متهمان به قتل که خارجی هستند هنوز منتشر نشده است. باید منتظر انتشار اخبار بیشتری از این دادگاه باشیم و ببینیم فرقه رجوی در این رابطه چه موضعی میگیرد؟ سکوت مقامات هلندی پیرامون این پرونده احتمالا به این دلیل بوده است که پای دولت هلند به میان میآید که چرا به یک (تروریست) اقامت داده بود.»
تارنمای «تاریخ ایرانی» هم نوشت: پیگیریهای ما نشان میدهد اولین بار در دیماه سال ۱۳۹۲ یک مقام آگاه در گفتوگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران مدعی شد مسعود کشمیری عامل انفجار دفتر نخستوزیری و محمدرضا کلاهی صمدی عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی در آلمان رویت شدهاند. اما روز ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، سردار سعید منتظرالمهدی، سخنگوی نیروی انتظامی خبر داد: «به دنبال همکاریهای پلیس اینترپل و پیگیریهای پلیس ایران، یکی از عناصر گروهک تروریستی منافقین که در انفجار حزب جمهوری دست داشت در کشور آلبانی شناسایی و دستگیر شد.» پس از آن در دیماه ۱۳۹۵ خبر کشف جسد متلاشیشده کلاهی در آپارتمانی در هلند منتشر شد. طبق اخبار منتشرشده جنازه کلاهی در حالی پیدا شد که بیش از سه ماه از مرگ او میگذشت و این احتمال جدی بود که او در آپارتمان خود توسط افراد ناشناس کشته شده باشد.
روز سوم دی ۱۳۹۵، یک فعال سیاسی ایرانی مقیم هلند مدعی شد مرد ایرانی که سال گذشته در هلند کشته شده بود، همان محمدرضا صمدی کلاهی است. مرتضی صادقی در گفتوگو با برنامه «صفحه آخر» صدای آمریکا جزئیاتی از قتل یک مرد ۵۶ ساله ایرانی در هلند را بازگو کرد که ابتدا به «مرد ناشناخته» معروف شد و بعدتر او را «علی معتمد» معرفی کردند. اما صادقی به شواهدی دست یافته که نشان میدهد علی معتمد نام دوم محمدرضا صمدی کلاهی بوده است.
سایت «کردانه» نیز روز ۷ خرداد ۱۳۹۷ نوشت: دادگاهی در شهر لیلی استاد هلند دو آمستردامی را به اتهام ترور علی معتمد (محمدرضا کلاهی صمدی) محاکمه کرد. روزنامه پارول هلند در مطلبی در این رابطه نوشت: «علی معتمد، متخصص برق و ایرانی که در ۱۵ دسامبر ۲۰۱۵ به دست دو جنایتکار آمستردامی در آلمیره ترور شد، همان محمدرضا کلاهی صمدی است. در مصاحبهای که پارول برای اولین بار با همسر وی انجام داده او این مساله را تائید کرده است که تا چند سال پیش وی نمیدانسته که همسر وی محمدرضا کلاهی صمدی است.» به نوشته «کردانه» در گزارش پلیس به دادگاه آمده است «آنوار ایبی» یکی از ۶۰۰ نفر جنایتکار حرفهای شناخته شده آمستردام هلند است و «مورئام» نیز چند بار به زندان محکوم شده است.
هرچند سازمان مجاهدین خلق از پذیرش رسمی مسئولیت انفجار حزب سرباز زده و در نخستین واکنش به این جمله بسنده کردند که «واکنش طبیعی خشم مردم» بوده است اما سعید شاهسوندی از اعضای باسابقه و البته سابق مجاهدین خلق برای اولین بار و در سومین بخش از گفتوگو با ماهنامه «چشمانداز» درست پنج سال قبل و در تیر 92 درباره کلاهی و این عملیات، اطلاعات تازهای ارایه داد که باتوجه به حساسیت موضوعات مربوط به این گروه که مستلزم کسب اطلاعات مختلف است تنها عینا از شماره 79 این مجله و از زبان سعید شاهوندی نقل می شود:
«فردی به نام محمدرضا کلاهی» اهل تهران و دانشجوی سال اول رشته برق دانشگاه علم و صنعت از دانشجویان هوادار مجاهدین بود که بعد از مدتی به توصیه سازمان به ظاهر تغییر موضع داده، هوادار حزب جمهوری اسلامی میشود.
ابتدا با عنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی ولی عصر واقع در خیابان پاستور شروع به کار میکند سپس به تشکیلات دفتر مرکزی حزب جمهوری وارد میشود. باتوجه به تخصص فنی و نیز نظم و دقتی که در انجام امور داشت، به سرعت مورد توجه قرار گرفته، مسوول برگزاری جلسات و کنفرانسهای حزب میشود. ضمن آن که حفاظت سالن نیز به عهده او بوده است. وی اطلاعات درون حزب از جمله زمان برگزاری جلسات نوبتی شورای مرکزی و دیگر برنامههای دبیرخانه حزب را به سازمان اطلاع میدهد.
یکی از این جلسات در شامگاه روز یکشنبه 7 تیر بود. موضوع اولیه بحث چگونگی مبارزه و مهار تورم و گرانی بود. اما بعد از برکناری بنی صدر، موضوع نشست عوض شده و قرار میشود که به شرایط بعد از برکناری بنی صدر بپردازند. آقای بهشتی هم طبعا به عنوان نفر اول و اصلی حزب جمهوری اسلامی، سخنران اصلی بوده است.
رهبری سازمان به سرعت دست به کار طراحی عملیات انفجاری میزند. کلاهی، توسط مسئول خود در بخش اطلاعات سازمان توجیه عملیاتی شده و چندین نشست توجیهی برای او گذاشته میشود. باتوجه به راحتی تردد برای او در جلسات مهم، قرار میشود دو بمب بسیار قوی یکی در سبد کنار تریبون و دیگری در کنار ستون اصلی جا داده شود.
کلاهی دعوتکننده افراد به جلسه بود و تلاش میکرد تا تعداد هرچه بیشتری را به آن جلسه دعوت کند. او تا آخرین لحظات در صحنه حضور داشت و هدف از حضورش این بود که افراد هرچه بیشتری را به داخل سالن راهنمایی کند و همچنین ناظر انجام مراحل نهایی طرح باشد. طبعا تعدادی از افراد سازمان از دور و نزدیک، به طور ناشناخته ناظر عملیات بودند و این طور نبود که او به تنهایی قادر به انجام این کار باشد. بعدها گفته شد که موسی خیابانی شخصا برای اطمینان از درست عمل کردن چاشنیها تعداد زیادی از آنها را در وان حمام کنترل کرده بود. بنا به گفته رجوی، نام رمز عملیات «الله اکبر» و زمان آن راس ساعت 9 شب بوده است.
اما یک روز قبل، یعنی در 6 تیر انفجاری در مسجد ابوذر رخ داد. بمب که در ضبط صوت کار گذاشته شده بود، هنگام سخنرانی آقای خامنهای منفجر شد و باعث جراحت شدید ایشان به ویژه از ناحیه دست راست میشود. چند روز قبل هم مرحوم چمران در جبههها شهید شده بود و این ایام همزمان با شب هفت او بود. اینها پارامترهایی بود که در سازمان به عنوان عوامل بازدارنده مطرح شد. انفجار مسجد ابوذر، کارگروه فرقان بود که با سازمان هماهنگی نداشت.
سازمان نگران بود تا مبادا به خاطر ماجرای 6 تیر، نشست حزب جمهوری اسلامی که بیشتر سران قرار بود آنجا جمع شوند، برگزار نشود، ولی این جلسه که تدارکات آن از قبل دیده شده بود برگزار میشود. البته در روابط درون سازمانی ادعاهایی مطرح شد که با واقعیت نمیخواند. از جمله گفته شد که مسعود رجوی اعلام آمادگی کرد اگر طرح با مشکل روبهرو شد، خود او طی عملیات انتحاری بمب را به خود بسته و در آن جلسه منفجر کند. بعد هم گفته شد که علی زرکش و موسی خیابانی مانع این کار او شدند. من همین جا اعلام میکنم این گونه ادعاها به گروه خونی آقای مسعود رجوی نمیخورد، گرچه این گونه صحبتها از ایشان نقل میشد و در خارج از کشور هم مطرح شده بود.»