برخی منابع خبری در افغانستان به بهانه هجوم گروههای طالبان به استان فراه؛ ایران را به حمایت و تجهیز مهاجمان متهم می کنند در حالی که ادله ای منطقی و روشن برای این ادعا ارایه نمی کنند و به نظر می رسد که این آتش تنها برای گرم کردن تنور «ایرانی هراسی» روشن شده باشد.
سه شنبه 25 اردیبهشت ماه گذشته گروه هایی از طالبان به شهر فراه مرکز استانی به همین نام واقع در غرب افغانستان حمله کردند و با شکستن کمربند امنیتی پیرامون شهر موفق شدن وارد فراه شوند و بخش هایی از آن را به تصرف خود در آورند اما این تک بدون پاسخ نماند و با رسیدن نیروهای کمکی ارتش افغانستان از هرات و قندهار مهاجمان مجبور به عقب نشینی شدند.
البته شب بعد از آن نیز با توجه به پنهان شدن مهاجمان از روز قبل در خانه های مردم مجدد درگیری های پراکنده ای از داخل شهر گزارش شد اما در نهایت وزارت دفاع افغانستان پاکسازی فراه را روز چهارشنبه تایید کرد و درگیری ها به حومه شهر کشیده شد.
این حمله که با توجه به شروع فصل درگیر در افغانستان و اعلام گروه طالبان برای آغاز دور جدید حملاتشان زیر عنوان عملیات خندق چیز منحصر به فردی نبود و مشابه آن در پهنه افغانستان جریان داشت و دارد اما جنگ فراه یک حاشیه پیدا کرد و آن نشر اتهام علیه ایران مبنی بر دخالت در این رخداد بود.
متاسفانه در افغانستان به بهانه ی آزادی رسانه ، هر چه گفتن آزاد است اما مستند کردن سخن و پیگیری روزنامه نگاری وقایع برای کشف حقیقیت در لا به لای حجم ناامنی فراموش می شود و بارها دیده شده است که این نوع اتهامات بدون ارایه مستند یا تحلیل منطقی آن به فراموشی سپرده می شود و بعد از چندی دوباره در زمانی دیگر و بهانه ای دیگر به امید فراموشی افکار عمومی به شکلی تکرار می شود.
فرمانده پلیس شهر فراه، یک نماینده مردم فراه در مجلس افغانستان و یک عضو شورای استان فراه از جمله افرادی بودند که در همان ساعات نخست حمله طالبان به فراه، از ایران به عنوان عنصر خارجی مداخله کننده در این ناامنی سخن گفتند.
اما واقعا چقدر این ادعا می تواند وجه ای حقیقی داشته باشد و چقدر بر آمده از فضایی انتزاعی است؟ بدون تردید پاسخ به این سوال نیاز به تامل بیشتری دارد.
** استدلال افرادی که ایران را متهم می کنند
اگر بخواهیم دلایل این افراد را مبنی بر توجیه دخالت ایران در ناامنی های فراه که در موارد مشابه دیگری هم تکرار شده است ، دسته بندی کنیم در مجموع همه اتهامات وارده زیر سه دلیل کلی قرار می گیرد.
نخست موضوع آب و بعد با توجه به تنش موجود میان ایران و آمریکا و طبیعی دانستن تمایل ایران به ضربه زدن به منافع آمریکا در افغانستان و در آخر استفاده ابزاری از طالبان برای مقابله با حضور داعش در افغانستان.
صحت هر سه دلیل اگر چه در نگاه سطحی، دور از ذهن نیست و کمی هم منطقی می نماید اما واقعیت آن است که وقتی برای ابطال یک فرضیه ، دلیل محکم تری به جای تایید آن باشد، عقل نمی تواند صحت فرضیه را بپذیرد.
فارغ از این که مقامات ارشد دو کشور در این موارد چه می گویند و چقدر این استدلال ها روی مناسبات ایران و افغانستان اثر دارد باید به واقعیت های میدانی نگاه دقیق تری انداخت.
** جنگ فراه جنگ آب است!
«طارق شاه بهرامی» وزیر دفاع افغانستان که 29 اردیبهشت ماه یعنی چهار روز بعد از حمله طالبان همراه با فرمانده آمریکایی نیروهای خارجی ناتو در افغانستان به استان فراه رفته بود، به شکلی تلویحی از جنگ فراه به عنوان جنگ آب یاد کرد و مدیریت منابع آبی را حق مردم و دولت افغانستان برشمرد.
موضوع آب یک بحران منطقه ای برآمده از تغییرات اقلیم و ناتوانی مدیریت مدبرانه انسان بر این عنصر حیات بخش است و محدود به ایران و افغانستان نیست و امروز شاهد نگرانی از خشکسالی حتی در کشورهای پر آبی مانند ترکیه هستیم.
پس وجود مشکل آب امری واقعی است ولی این که دو کشور همسایه چگونه این مشکل مشترک را با همکاری یکدیگر حل خواهند کرد یا با نابود کردن منابع طرف دیگر این مشکل را مرتفع می سازند نیاز به مرور تحولات این حوزه دارد.
حامیان نظریه آب به عنوان عامل انگیزشی برای دخالت ایران در ناامنی های افغانستان به سخنان محمد جواد ظریف در نشست علنی ۱۶ اردیبهشت ماه جاری در مجلس شورای اسلامی مبنی بر تهدید افغانستان در صورت عدم تامین حقابه ایران، سخنان حسن روحانی رئیس جمهوری ایران در مرداد ماه سال قبل که نسبت به سد سازی افغانستان بر روی رودخانه مشترک انتقاد کرده بود و همچنین سخنان رحیم صفوی در اسفند ماه پارسال پیرامون بروز معضل آب و ضرورت مذاکره با عراق و افغانستان و جلوگیری از ورود موضوع به حوزه نظامی اشاره می کنند.
زمان و مکان برای بیان سخنان مقامات ارشد هر کشور در حوزه داخلی و خارجی با توجه به شرایط و مخاطب بیانگر نیت اصلی واژگان انتخابی او است و توجه به شرایط حاکم بر سخنان مقامات ایران پیرامون بحث آب مبین تهدید افغانستان نیست حتی وقتی ظریف از اقدام متقابل در یاسخ به سوال یک نماینده مجلس سخن گفت.
همین ملاحظه را نیز برای سخنان وزیر دفاع افغانستان در جمع شهروندان فراه می توان در نظر گرفت چرا که او در همان هفته ای که به فراه حمله شد در سفری به تهران با مقامات نظامی و امنیتی ایران دیدار داشت.
مقامات ارشد ایران و افغانستان در سال 1396 توافق کردند که فرآیند همکاری های همه جانبه خود را در قالب یک سند جامع مدون کنند تا ضمن ترسیم نقشه راه برای مناسبات دو کشور این ارتباط را از گزند تحولات مقطعی در امان نگهدارند.
یکی از پنج کمیته فعال در ذیل این توافقنامه ، کمیته آب است و به گفته مقامات دو کشور تدوین این سند جامع مراحل نهایی خود را طی می کند.
مفهوم عملی این سخن آن است که دو کشور از گذر صدها ساعت مذاکرات کارشناسی بر سر موضوعات مورد علاقه دو طرف به یک تفاهمنامه رسمی که مبین مسئولیت ها و حدود باشد رسیده اند و ایران در این روند به چه دلیل باید نتیجه تلاش های کارشناسان خود را نابود کند.
علاوه بر این نکته ؛ همکاری ایران برای ساخت سد سلما در افغانستان که توسط پیمانکاری هندی با مشارکت برخی شرکت های ایرانی انجام شد خود دلیل مستقل بر این است که اگر آب مشکل اصلی ایران بود نباید بر اساس منطق برای تحقق این طرح همکاری می کرد.
« محمد رضا بهرامی » سفیر ایران در کابل نیز به نوعی همین دلیل را در مصاحبه خود با شبکه خبری آریانا که 29 اردیبهشت پخش شد، بیان کرد و گفت که ایران مخالف سد سازی درافغانستان نیست و وقتی می توان موضوعات مورد نظر دو کشور را در چارچوب توافقنامه های موجود حل کرد چه منطقی برای ایجاد بحران در روابط هست.
** بی ثباتی در افغانستان به زیان منافع ایران است
بارهای مقامات سیاسی و نظامی ایران تکرار و تاکید کرده اند که ثبات افغانستان مانند ثبات در ایران است و نا امنی درافغانستان زمینه بی ثباتی در ایران است.
آخرین نمونه این سخنان را سفیر جمهور اسلامی ایران در کابل در هم آن مصاحبه پیش گفته مطرح کرد و گفت که نا امنی در افغانستان به زیان منافع ایران است.
بهرامی تصریح کرد که وقتی ایران با افغانستان نزدیک به یک هزار کیلومترمرز مشترک دارد و بیش از سه میلیون مهاجر افغان را در خاک خود پناه داده است و خود با موضوعات متعدد داخلی و خارجی روبرو است چرا باید دغدغه تازه ای را برای خود در مرزهای شرقی ایجاد کند مرزهایی که هم اکنون با معضل کمبود ثروت و قاچاق مواد مخدر روبرو است.
مشابه این سخنان را به نوعی دیگر « امیر حاتمی » وزیر دفاع ایران در جریان سفر «طارق شاه بهرامی» وزیر دفاع افغانستان به ایران مطرح کرد و گفت که امنیت افغانستان ، امنیت ایران است و ما متعهد به مبارزه با تروریسم هستیم.
مشابه همین دیدگاه توسط «اسحاق جهانگیری» معاون اول رئیس جمهوری ایران نیز خطاب به وزیر دفاع افغانستان در تهران بیان شد و بر حمایت ایران از روند استقرار صلح در افغانستان تاکید شد.
این گزاره ها را می توان سخنان دیپلماتیک خواند اما وقتی به واقعیت آثار ناامنی در افغانستان را بر حوزه های امنیتی و اجتماعی ایران مرور کنید این گزاره ها به حقیقت های بدون تعارف تبدیل می شود.
**امنیت افغانستان ضامن خروج نیروهای خارجی
یکی از دلایلی که برای نقش ایران در تشدید ناامنی در افغانستان مطرح می شود موضوع چهار دهه تنش ایران و آمریکا و مساعد بودن شرایط برای ایران به منظور ناکام گذاشتن آمریکا در تامین اهدافش در افغانستان است.
این هم از جمله دلایلی است که ظاهری معقول دارد و اگر ایران پایبند به برخی اصول خود در سیاست خارجی نبود ؛ می توانستیم آن را به عنوان فرصتی بپذیریم اما ایران رفتار خود را در افغانستان فارق از تاثیر حضور آمریکا تبین کرده و بر همان اساس اقدام می کند.
سفیر ایران در کابل مخالفت ایران با حضور آمریکا در تمام کشور های اسلامی را به عنوان یک اصل برای ایران بیان می کند اما یادآور می شود که در افغانستان ما به تصمیم دولت افغانستان احترام می گذاریم .
بهرامی خاطر نشان می کند که وقتی در حال حاضر نیروهای خارجی از فراه رفته اند و از سوی دیگر عدم حضور این نیروها مطلوب ایران است چرا باید ما به ناامنی هایی دامن بزنیم که دوباره نیروهای خارجی را به فراه باز می گرداند.
** پرونده شهادت دیپلمات های ایران توسط طالبان هنوز باز است
دفع داعش به کمک طالبان از دیگر دلیلی است که برای تمایل ایران به تشدید ناامنی در افغانستان مطرح می شود و این در حالی است که هنوز در محافل سیاسی از کمک ایران به آمریکا برای سرنگون کردن دولت طالبان سخن گفته می شود و به گفته سفیر ایران در کابل پرونده شهادت هشت دیپلمات ایران و خبرنگار ایرنا در مزار شریف توسط طالبان هنوز باز است.
ایران با کوله باری از تجربه همکاری با دولت های سوریه و عراق برای مبارزه با داعش و مخالفت آشکار با هر نوع تکفیر و افراطی گری و همچنین زخم باز از طالبان ، به چه دلیل باید از ابزار نامشروع طالبان بهره گیرد وقتی می تواند از الگوی موفق در مبارزه با داعش با محوریت دولت افغانستان استفاده کند.
البته هیچ یک از مقامات ارشد دولت وحدت ملی افغانستان تاکنون پیرامون اتهام نقش ایران در ناامنی های اخیر در فراه موضع رسمی نگرفته یا دولتمردی مستندی ارایه نکرده است اما به نظر می رسد این نوع اتهامات بیشتر کارکرد داخلی داشته و یا توجیهی برای نا کامی های حضور 17 ساله نیروهای غربی به رهبری آمریکا در افغانستان باشد.
به نظرمی رسد ایران هراسی یک راهبرد تازه برای نیروهایی در افغانستان است که سال ها مسئولیت تامین امنیت را بر عهده داشتند و اکنون تنها گزارش های فساد کلان اقتصادی و ناکارآمدی برنامه هایشان از سوی نهادهای نظارتی خودشان منتشر می شود.
البته می توان به ضرورت وجود دلیل برای ماندن در افغانستان و افزایش نیرو در این کشور و یافتن توجیهی برای استقرار دوبار نیروهای خارجی در استان هایی که از این نیروها تخلیه شده بود، هم فکر کرد.
همچنین باید به خاطر داشت که حدود دو ماه پیش، مقامهای امنیتی آمریکا، عربستان، امارات و افغانستان درباره نقش ایران در منطقه و امنیت افغانستان در واشنگتن گفت و گو کردند.
موضوع مذاکرات این نشست که حنیف اتمر، مشاور شورای امنیت ملی افغانستان نیز در آن حضور داشت، «راههای مشارکت ایالات متحده، عربستان سعودی و امارات عربی متحده با افغانستان در راستای حمایت از دولت افغانستان و ایجاد شرایط صلح پایدار در آن کشور بود.» که البته جزئیات بیشتری از این نشست منتشر نشد.
در نشست واشنگتن ، آمریکا به عنوان طراح و بنیانگدار طالبان و القاعده به استناد و اعتراف مقامات ارشد خود آن کشور ؛ همراه با عربستان و امارات به عنوان حامیان مالی گروه های افراطی و تکفیری آن هم به گفته خود مقامات آمریکا کنار هم نشستند تا در مورد نقش ایران مذاکره کنند!