خواهرزاده جلال آل احمد میگوید بسیاری از مواردی که در مساله مرمت منزل این نویسنده وعده آن داده شده بود محقق نشده و به همین دلیل وی نگران وضعیت افتتاح این خانه موزه است.
طی هفتههای گذشته
خبرگزاری مهر در گزارشی از وضعیت مبهم خانه سیمین دانشور و جلال آل احمد پس از حدود شش سال از درگذشت مرحوم دانشور خبر داد. در این گزارش بیان شده بود که با وجود واگذاری این منزل به شهرداری تهران و آغاز فرآیند مرمت و بازسازی این خانه برای تبدیل شدن به خانه موزه سیمین و جلال و حتی اعلام پایان عملیات عمرانی و اعلام افتتاح، در افتتاح این منزل و کاربری آن ابهامات متعددی وجود دارد. با این همه چندی قبل سعید اوحدی رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران که بهرهبردار این مرکز فرهنگی انتخاب شده است نیز خبر از افتتاح قریبالوقوع آن داد. این در حالی است که به اذعان مشاور این پروژه افتتاح آن نیاز به حداقل سه ماه زمان برای تبدیل این مکان از وضعیت فعلی به بنایی با کاربری موزه است و این جدای از وضعیت مبهم لوازم و کتابخانه این دو نویسنده است.
در همین زمینه
خبرنگار مهر آخرین وضعیت این پروژه را از محمد حسین دانایی خواهرزاده جلال آل احمد پیگیر شد. متن این گفتگو را در ادامه میخوانیم:
آقای دانایی، گویا کارهای تعمیراتی خانه مرحومان دانشور و آل احمد تمام شده و به زودی شاهد افتتاح خانه- موزه جلال و سیمین خواهیم بود. شما چه خبری در این مورد دارید؟
بله، بنده هم خبرهایی شنیده ام، خبرهایی که بیشتر شبیه آواز دهلی هستند که از دور شنیده می شود، ولی معلوم نیست که وضعیت از نزدیک چطور خواهد بود.
مگر اعضای خانواده و بستگان مرحوم آل احمد و خانم دانشور در جریان تعمیرات و بازسازی این خانه نیستند؟
خیر، متأسفانه این کار هم مثل خیلی از کارهای دیگر دارد در پشت درهای بسته انجام می شود و مسوولان هم معمولاً وقتی درها را باز میکنند که دیگر کار از کار گذشته است، یعنی مقدار زیادی وقت و انرژی و هزینه از محل منابع عمومی مصرف شده و تازه معلوم می شود که یا اساساً کاری انجام نشده یا کارها ناقص، سرهم بندی شده و در حد نمایش اند و باز باید کار را از سر گرفت، آنهم بدون اینکه تذکر و تنبیهی در کار باشد و حتی دریغ از یک عذرخواهی ساده!
به طور خاص چه نقایصی در این کار وجود دارد؟
تا جاییکه بنده اطلاع دارم، از لحاظ مرمت و بازسازی هنوز مقدار قابل توجهی از کارهای بنایی مثل هره های آجری محوطه و شیب بندی و کف سازی حیاط انجام نشده، در مورد تعمیرات لوازم و تجهیزات قدیمی آشپزخانه و نصب سیستم تهویه و سیستم صوتی اقدامی نکردهاند. کارهای انجام شده در مورد تجهیزات بهداشتی و شیرآلات و روشناییهای دیواری ناقص و نامتناسب با سایر اجزای بناست. کارهایی هم که برای گازکشی و سیستم آتش نشانی کردهاند، هنوز مورد تأیید سازمان های مسوول قرار نگرفته است. علاوه بر این، از لحاظ کارهای مربوط به احیاء هم که هدف اصلی پروژه است، نقایص زیادی وجود دارد و بسیاری از کارهایی را که در ابتدای کار توسط مهندس مشاور خودشان مطرح و تصویب شده بود، اجرا نکرده اند، یا از آن عدول کرده اند. یکی از این موارد غلبه فضاهای نمایشگاهی بر فضاهای آموزشی است که بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد. همچنین برای پویایی این نهاد فرهنگی فکری نشده و تمام هم و غم حضرات فعلاً در این است که دستی به ظاهر خانه بکشند و کار را تمام شده تلقی کنند.
علت این همه تأخیر و تعلل چیست؟ چرا این کار که قاعدتاً باید طی چند ماه انجام می شد، اینقدر طول کشیده، آنهم با این وضعیت؟
علت اصلی به نظر بنده ضعف و ناکارآمدی عامل انسانی، مخصوصاً در سطح مدیریت است، یعنی اطلاعات و تجربه لازم را ندارند و به علت فقدان یک نظام نظارت و بازرسی کارآمد، عملاً کسی احساس تعهد و مسوولیت نمی کند.
گویا اخیراً تغییراتی هم در مدیریت های مربوطه داده شده است.
بلی، مردم در انتخابات اخیر شورای شهر رأی به تغییر دادند و چند نفری از مدیران شهرداری هم تغییر کردند، ولی رویه ها تغییر نکرده. راستش در شرایط فعلی بسیاری از مدیران- چه در دولت و چه در شهرداری ها- مثل کف روی آب هستند، یعنی نه کیفیت آب را تغییر می دهند و نه در تعیین مسیر و حرکت آن تأثیری دارند، فقط می آیند و میروند. مدیر شرکت توسعه فضاهای فرهنگی وابسته به شهرداری تهران هم که مسوول مرمت این خانه و تأسیس این نهاد فرهنگی است، اخیراً عوض شده و ما خیلی امیدواریم که ایشان از آن جنس مدیران نباشند، یعنی عمیق تر و اصولی تر بیندیشند و اجازه ندهند که کارها به طور سطحی و غیر اصولی اجرا شود.
چون شما سال ها درگیر این پروژه بوده اید، لذا بفرمایید که چگونه می توان به اصلاح این روند کمک کرد و جلوی تکرار این رویه را گرفت؟
در شرایط حاضر تنها داروی شفابخش برای درمان همه این ناکارآمدی ها، شفاف سازی و علنی کردن امور است، چون باعث می شود که وجدان عمومی جامعه بیدار شود و عملکرد مدیران و مسوولان مستقیماً در معرض قضاوت عمومی قرارگیرد. در آن صورت، مسوولان مربوطه حداقل برای حفظ آبرو و حفظ موقعیت های شغلی آینده خودشان هم که شده، روش کارهایشان را تغییر می دهند. قضیه شفاف سازی هم یک رسالت اجتماعی است که در این دوره تاریخی به عهده رسانههای گروهی و شبکه های اجتماعی کشورمان گذاشته شده است. آنها می توانند پردهها را بالا بزنند و با آشکارسازی حقایق، اجازه پرده پوشی ندهند و کاری کنند که مسوولان در فضایی شفاف در معرض قضاوت عمومی قرار بگیرند و مجبور به پاسخگویی شوند.