جلال آل احمد، نویسنده، مترجم، اندیشمند و مترجم سرشناس ایرانی و یکی از مهم ترین روشنفکران ایرانی دهه 40 بود. او نویسنده آثاری چون
غرب زدگی، در خدمت و خیانت روشنفکران، خسی در میقات، سه تار، نفرین زمین، مدیر مدرسه و... است.
جلال آل احمد در آذرماه 1302 در خانواده ای روحانی در تهران به دنیا آمد. پس از دوران دبستان پدرش از ادامه تحصیل جلوگیری کرد، اما او شبانه و مخفیانه در مدرسه دارالفنون ادامه تحصیل داد و از سالهای آخر مدرسه با «کسروی» و «شریعت سنگلجی» آشنا شد. آلاحمد در بیستسالگی به خواست پدر راهی نجف شد تا درس طلبگی بیاموزد، ولی پس از سه ماه به تهران بازگشت.
کشش به جریان روشنفکری باعث طرد او از خانواده مذهبی اش شد. در 1322 وارد دانشسرای عالی تهران در رشته زبان و ادبیات فارسی شد و تا دوره دکترا نیز در این رشته تحصیل کرد، اما به دلایلی از ادامه و تکمیل تحصیل منصرف شد. در سال 1324 با چاپ داستان
«زیارت» در مجله «سخن» به دنیای نویسندگی قدم گذاشت و در همان سال، این داستان در کنار چند داستان کوتاه دیگر در مجموعه
«دید و بازدید» به چاپ رسید.
علاقه به سیاست و گرایشات عدالت خواهانه او را به حزب «توده» کشاند و این آغاز حیات سیاسی وی بود، جلال بهسرعت مراتب پیشرفت را طی کرد و در سال ۱۳۲۵ مأمور راهاندازی «ماهنامه مردم» زیر نظر احسان طبری شد.
اما پس از اینکه متوجه شد حزب توده آلت دست شوروی است، به همراه «خلیل ملکی» و «مظفربقایی» از آن جدا شد.
اختلاف با مظفر بقایی باعث شد از زحمتکشان هم جدا شود و در اردیبهشت 1332 از نیروی سوم هم کناره گرفت. در این دوران
«بازگشت از شوروی» اثر آندره ژید و
«دست های آلوده» ژان پل سارتر را ترجمه کرد.
«مدیر مدرسه» و
«سرگذشت کندوها» هم تالیفات جلال در همین سالهاست.
در سال های پس از کودتا، مدت کوتاهی با موسسه تحقیقات اجتماعی وابسته به دانشکده ادبیات همکاری و پس از آن متوجه "
تضاد اصلی بنیادهای سنتی اجتماعی" ایران می گردد. او آنچه تحول و ترقی در دوران پهلوی خوانده میشد را یکسره دنبالهروی سیاسی و اقتصادی از غرب میدانست و معتقد بود کشور به سوی مستعمره شدن در حال حرکت است.
در 1340
«غرب زدگی» را منتشر کرد که چاپ دوم آن در 1342 توقیف شد. همچنین در همین سال
«نون والقلم» را نوشت که نوعی "بازگویی شکست نهضت های چپ معاصر" در یک نادوران تاریخی را روایت می کرد. در سال ۱۳۴۲ بهاتفاق علیاکبر کنیپور برای سفر حج به مکه رفت و
«خسی در میقات» را نوشت.
و در نهایت جلال آل احمد در ۱۸شهریور ۱۳۴۸ در اسالم گیلان درگذشت. سرعت تشییع و خاکسپاری وی، باعث باوری درباره سر به نیست شدن وی توسط ساواک شد، که «شمس آلاحمد» شرح مفصلی از آن را در کتاب
«از چشم برادر» بیان کرده است. اما «سیمین دانشور» همسر وی، در نوشته ای درباره آخرین روزهای حیات جلال و فوت او توضیحاتی داده که نشان می دهد درگذشت او ربطی به ساواک ندارد.
نظام فکری (تمامی مباحث بینامتنی از غرب زدگی است)
بسیاری از نیروهای مخالف سیاست های جمهوری اسلامی، تفکرات آل احمد را الگوی غرب ستیزی حاکم بر فضای سیاسی ایران می دانند. اما با مطالعه دقیق آثار آل احمد می توان به این نتیجه رسید که جلال نه تنها به معنای مرسوم امروزین کلمه غرب ستیز نیست، بلکه در بسیاری از موارد غرب را تایید می کند.
بطورکلی نظام فکری جلال آل احمد را (با کمی اغماض) می توان نوعی بازگشت به خویشتن دانست. دموکراسی، حق زن، پیشرفت علمی و صنعتی در غرب و حتی سوسیالیسم دهقانی از مواردی بود که مورد تحسین جلال آل احمد قرار گرفت. آنچه مورد نقد او بود دنباله روی کورکورانه و بدون هدف از غرب و اصطلاحا غربی شدن را شامل میشد.
در مقابل، جلال به شرق زدگی یا وابستگی بی دلیل به سنت نیز می تازد. مطالعه آثار (خصوصا داستانی) او در فرهنگ عامه، همچون سه تار، دیدوبازدید، سمنوپزان، بچه مردم و نفرین زمین، به خوبی می تواند انزجار جلال از آنچه سنت های کهنه و پاگیر می خواند را نشان دهد.
او معتقد بود صرف "تدریس و تبلیغ دین" و "پناه بردن به عربیت" نمی توان جلوی خطر غرب زدگی را گرفت و نهاد روحانیت به عنوان "آخرین سنگر در مقابل هجوم غرب زدگی" باید از این همه انزواطلبی و نبش قبر بپرهیزد.
همچنان که در مساله دین، معتقد است توجه بیش از اندازه به جزئیات، دین را از وجه کاربردی خود خارج کرده است.
نقد و ارزیابی
شاید جلال آل احمد را از لحاظ ارائه راهکارهای فرهنگی در دهه پرخشونت سی و چهل بتوان متفکری یگانه در بین روشنفکران ایرانی به شمار آورد. در روزگاری که گروه های مسلح به سوی خشونت انقلابی در پیش بودند، جلال با انتقال این خشونت به قلم بی نظیرش سعی داشت راه را برای اصلاحاتی بنیادین و درونی در جامعه هموار کند. اما شاید بتوان به جای عمل انقلابی نوعی اقتدارگرایی را در رفتارشناسی آل احمد مشاهده کرد. او معمولا در کتاب هایش راه حل های ساده ای را پیشنهاد می کرد که در حوزه عمل به کار نمی آمد. (نگاه کنید به نفرین زمین، مدیر مدرسه، خسی در میقات) دیگر اینکه می توان جلال را تا حد زیادی در حوزه تئوری توطئه بررسی کرد. او ظهور سلسله صفوی، حمله مغول و حمله تیمور به ایران را کار اروپاییان مسیحی می دانست و الخ...
در حوزه سیاست داخلی نیز جلال دچار بدبینی مفرطی بود و تقریبا هیچ اعتقادی به سیاست مدار ایرانی نداشت. مثل غائله آذربایجان که به سرانگشت تدبیر «قوامالسلطنه» مرتفع شد و جلال تهدید اتمی آمریکا را موثر مر دانست. اینها را می توان نکته ای منفی در کارنامه آل احمد ارزیابی کرد. اما تفکرات جلال در حوزه های دموکراسی و حقوق زنان نسبت به زمانه او بسیار پیشرو است. در روزگاری که جنگ مسلحانه و مطلق انگاری چپ استالینیستی تفکر حاکم بر مبارزان سیاسی بر علیه حکومت پهلوی و بطورکلی امپریالیسم غربی بود، صحبت از حقوق زنان و دموکراسی حزبی آوانگارد می نمود.
منابع
کتاب ها
- غرب زدگی
در خدمت و خیانت روشنفکران
آل احمد، شمس، (1376). از چشم برادر، نشر بدیهه
جعفری، عبدالرضا، (1384). جلال جاودانه (مجموعه رمان ها و داستان های جلال آل احمد)، نشر تنویر
اینترنت
- دانشنامه رشد، مبحث جلال آل احمد
سایت جامع امام خمینی، بیانات بیانات خطاب به سردبیر روزنامه اطلاعات (حدود آزادی در جمهوری اسلامی) ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۹
خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، زیباکلام: غرب ستیزی جلال آل احمد را جاودانه کردهاست. 6 مرداد 1394