متن یادداشت خلیل زاد به این شرح است:
همانطور که ناآرامی در لیبی و مصر در طول دو هفته گذشته نشان می دهد، نیروهای افراطی می توانند از بی ثباتی حاصل از تحولات سیاسی سو استفاده کنند. در این راستا، سیاست سوریه ای دولت باراک اوباما بدترین نتیجه ممکن را داشته است: طولانی شدن درگیری ها، دامن زدن به درگیری های فرقه ای، تقویت نیروهای رادیکال، فروپاشی نهادهای دولتی که برای ایجاد ثبات در کشور پس از خروج بشار اسد که غرب داعیه دار انجام آن است، مورد نیاز هستند.تمام این مسائل نشان می دهد که زمان تغییر مسیر فرا رسیده است.
در عوض، امریکا و هم پیمانانش و کشورهای دوست باید اعضای میانه رو در بین مخالفین را از طریق ارائه تسلیحات و کمک های دیگر تقویت کنند. و افسران مایل به جدایی از اسد را به کودتا تشویق نمایند. ایالات متحده پس از آن باید در تقسیم قدرت بین این نیروها دخالت کند که این کار افراط گرایان را به حاشیه خواهد راند و حمایت همه جوامع گوناگون سوریه را جلب خواهد کرد.
امریکا منافع مهمی در سوریه دارد از جمله فرصت خارج کردن این کشور از حیطه قدرت ایران. اعتبار امریکایی ها هم در میان است به ویژه پس از اینکه اوباما خواستار کناره گیری اسد از قدرت شد. در صورتی که هرج و مرج در سوریه حاکم شود ایران فرصت بیشتر برای بسط قدرت خود خواهد داشت. بنابراین، منافع ایالات متحده تنها می تواند از طریق انتقالی پایدار ایمن بماند؛ که در این حالت دولت سوریه دست نخورده باقی خواهد ماند و دولت لیبرال تری با توانایی غلبه بر افراط گرایان بر سر قدرت خواهد آمد.
سیاست دولت اوباما در سوریه مادر خلق ۴ مشکل شده است:
۱. دولت اوباما ممکن است از این هراس داشته باشد که کمک تسلیحاتی به مخالفان امریکا را در سراشیبی لغزنده دخالت نظامی قرار دهد. با این حال، همانطور که ایالات متحده در موارد دیگر نشان داده است، یک استراتژی بر پایه تسلیح نیروهای داخلی لزوما به دخالت مستقیم نظامی نمی انجامد.
۲. دولت امریکا احتمالا نگران این است که اقدام سر سختانه تر موجب همکاری کمتر روسیه نه تنها در سوریه بلکه در مسائل دیگر مانند برنامه هسته ای ایران شود و یا می تواند ایران را برای اقدام متقابل در منافع امریکا در سرتاسر منطقه تحریک کند. اما با این حال، حقیقت این است که خویشتنداری امریکا در قبال روسیه موجب همکاری دیپلماتیک روسها در شورای امنیت برای اعلام بحران در سوریه و یا مهار ایران نشده است.
۳. دولت امریکا از هر گونه سرزنش به دلیل توزیع و گسترش سلاح در کشورهای همسایه و یا بر عهده گرفتن مسئولیت در صورتی که شورشیان از تسلیحات امریکایی برای کشتار غیرنظامیان فرقه های رقیب استفاده کنند هراس دارد. با این وجود سیاست فعلی یعنی واگذاری ارائه کمک های مرگبار به شرکای منطقه ای مانند ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس، بزرگترین خطر یعنی گسترش سلاح و افزایش خشونت های فرقه ای را در پی خواهد داشت با توجه به اینکه متحدان منطقه ای ما در حال حاضر برای افراط گرایان منطقه ای و یا فرقه ای سلاح فراهم می کنند. بهترین کار برای جلوگیری از این اثرات جانبی مخرب این است که دولت امریکا حمل و نقل تسلیحات را پوشش دهد و آنها را به طور کانالیزه به عناصر میانه رو که به دنبال سوریه آزاد و فراگیر هستند برساند.
۴. دولت ممکن است محاسبه کرده باشد که وضع موجود - بن بست طولانی و متقابلا دردناک در میدان جنگ- به احتمال زیاد شرایطی را برای حل و فصل از طریق مذاکره ایجاد خواهد کرد. مطابق این دیدگاه، هر دو طرف در نهایت از جنگ خسته شده و این واقعیت را می پذیرند که پیروزی قاطع غیر ممکن است. عملگرایان قدرتمند تر خواهند شد و در نهایت به موفقیت خواهند رسید و در نتیجه شرایط برای دیپلماسی که منجر به مذاکرات آتش بس و تعیین دولت موقت قابل قبول برای هر دو طرف مهیا خواهد شد.
این دیدگاه چند مشکل دارد.این اعتقاد که امور در حالی که مبارزات دامه دارد حل و فصل شود خوش خیالی است. رسیدن به یک بن بست دردناک برای هر دو طرف ممکن است زمان زیادی بگیرد. خونریزی و خشونت بیشتر به جای اینکه فرصتی برای حل و فصل مشکلات از طریق مذاکره ایجاد کند احتملا موقعیت را سخت تر خواهد کرد که نتیجه آن می تواند جنگی مرگ آور باشد. یک جنگ طولانی تر دلخواه افراط گرایان و به ضرر میانه رو هاست. هرج و مرج ناشی از جنگ می تواند فرصت هایی برای القاعده و اسلام گرایان خارجی را برای تاخت و تاز در میان مردم محلی ایجاد کنید.
هر چه جنگ بیشتر طول بکشد، احتمال فروپاشی نهادهای دولتی و به خطر افتادن چشم انداز انتقال پایدار پس از اسد بیشتر می شود. انحلال ارتش ملی سوریه ممکن است منجر به سوریه ای بدون مکانیسم های لازم برای پایان دادن به جنگ طلبی شود.
عدم تمایل دولت به تسلیح مخالفان به سلاح و دیگر کمک های تسلیحاتی به روابط ما با متحدان و شرکای تجاری، مانند ترکیه، که بخش اساسی از ائتلاف برای کمک به مخالفان اسد است صدمه می زند. اردوغان، نخست وزیر ترکیه پیش از این از سیاست های امریکا اظهار نا امیدی کرده بود.
اما چه نوع از استراتژی قادر به مقابله با ترس دولت اوباما و در عین حال سرعت بخشیدن به انتقال با ثبات در سوریه است؟ این استراتژی باید سه بخش داشته باشد:
سازمان دهی مخالفان: ایالات متحده باید جایگاه میانه رو ها را به عنوان هسته اصلی رهبری آینده سوریه در میان مخالفان بالا برد.با این که اثبات شده که مخالفان انعطاف پذیر و قادر به جلب حمایت قابل توجهی هستند، آنها هنوز متحد نشده و فاقد برنامه منسجم سیاسی و نظامی هستند. آنها پایگاه قوی از حمایت در میان اعراب سنی را دارند، اما در جلب حمابت علوی ها، مسیحیان و کردها شکست خورده اند. ارتش آزاد سوریه تقسیم بندی شده و فاقد سلاح های مناسب است. و عناصر افراطی در خارج از حمایت برخوردارند، در حالی که میانه روها آن را ندارند.
ما باید از نیروهای میانه رو به عنوان کانال اصلی برای تامین حمایت های مالی و تسلیحاتی ایالات متحده آمریکا استفاده کنیم. ما باید نه تنها با گروه های خارج از کشور، بلکه با نیروهای داخلی که در حال ظهور ارگانیک در این درگیری هستند، به ویژه در شوراهای محلی در مناطقی که توسط رژیم بعث تخلیه شده همکاری کنیم. این حمایت باید با تعیین میانه رو ها به عنوان بازیگر اصلی سیاسی و نظامی مخالفان توسعه یابد. ما همچنین باید با این رهبران برای برشمردن یک برنامه سیاسی که قادر به جذب حمایت همه گروه های مختلف جامعه سوریه است کار کنیم و به آنها اطمینان دهیم که دولت پس از اسد دولتی معتدل و فراگیر خواهد بود.
واشنگتن باید از اهرم همکاری های بالقوه اش برای اطمینان از اینکه مخالفان برنامه سیاسی لیبرالی خواهند داشت استفاده کند. خطری که وجود دارد این است که سقوط دولت اسد به جنگ دائم میان جوامع مختلف سوری منجر شود. چشم انداز کمک ما باید برای وادار کردن گروه های مخالف به اتحاد حول یک پلت فرم اعتدال گرایانه استفاده شود.
کودتا علیه اسد: کودتا علیه اسد نه تنها اسد را از قدرت حذف می کند بلکه محافظت از نهادهای دولتی را در این دوره انتقالی تضمین می کند. ایالات متحده باید به کسانی که نزدیک به حلقه درونی محفل اسد و خانواده وی هستند اما در عین حال جزیی از آنها نمی باشند نزدیک شود. اگر این عناصر یک کودتا را رهبری کنند، ایالات متحده می تواند کارگزار تقسیم قدرت با میانه روهای مخالفین باشد.
اما مهندسی یک کودتا در چنین نظامی بی نهایت دشوار است. برخی از رهبران اپوزیسیون عراق سالها برای خلاص شدن از صدام حسین روی کودتا حساب باز کرده بودند اما این اتفاق هرگز رخ نداد. بدون شک بخش مهمی از دستگاه های اطلاعاتی اسد در جلوگیری از کودتا متمرکز شده است. علاوه بر این، بسیاری از افسران که در موقعیت انجام یک کودتا قرار دارند از علویان هستند. در چنین شرایطی که فرقه گرایی در حال افزایش است، به احتمال زیاد این افسران مخالف سقوط اسد هستند.
برای افزایش احتمال اینکه این افسران چنین قماری انجام دهند، توازن قدرت باید علیه اسد تغییر کند و مخالفان باید برنامه ای معتبر برای تقسیم قدرت در میان فرقه ها و گروه های مختلف قومی سوریه را بپذیرند. این برنامه باید به کسانی که از اسد جدا می شوند این اطمینان را دهد که در نظم جدید جایگاهی خوب خواهند داشت.
شناسایی افسرانی که به طور بالقوه به عنوان شریک برای مخالفان قابل قبول باشند و کسانی که به اندازه کافی در تشکیلات رژیم نفوذ داشته باشند، آسان نخواهد بود. با این حال، اگر آنها را بتوان یافت، طرفین انگیزه های قدرتمندی برای انجام یک معامله خواهند داشت. آرایش تقسیم قدرت برای مخالفان می تواند مبارزه پرهزینه ای را حذف کند. این کار برای رهبران کودتا مسیری را برای بقا در دوران پس از اسد فراهم خواهد کرد. برای تمام سوری ها نیز وعده ای برای جلوگیری از فروپاشی نهادهای دولتی و خطر هرج و مرج خواهد بود.
باز نگه داشتن درها رو به روسیه: از آنجاییکه دولت به دنبال دو پای اول این استراتژی است و از آنجاییکه تعادل در سوریه به هم خورده است دولت باید همچنانخود را برای مشارکت دادن کرملین آماده کند و این اطمینان را به آنها دهد که در مقابل همکاری با امریکا، منافع روسیه در سوریه پس از اسد حفظ خواهد شد. رهبری ارتش سوریه بر عهده افسران ارشدی که به مدت طولانی با مسکو کار می کرده اند خواهد ماند. منافع کلیدی استراتژیک و اقتصادی مانند دسترسی به بنادر یا معاملات بازرگانی می تواند به دولت جدید منتقل شود. در حالی که بعید است روسیه از سیاست نامشخص بی ثبات کردن دولت فعلی حمایت کند، ممکن است به انتقالی پایدار که نفوذ روسیه را حفظ کند تن دهد.
به گزارش رسانه ها، روسیه پیشنهاد کنفرانسی شبیه آنچه که پایان بخش جنگ داخلی لبنان در سال ۱۹۸۹بود و همه طرف های درگیر را به پای میز مذاکره کشاند را داده است. در حالی که جزئیات را باید مورد بررسی قرار داد، خود ایده می تواند مفید باشد و واشنگتن باید در تعامل با مسکو سریع و خلاق باشد. اگر ایران قانع شود که زمان رسیدن بشار فرا رسیده است، تهران هم می تواند به یافتن وسیله ای که سوریه را به آرامش برساند علاقمند باشد، هر چند آنها به احتمال زیاد به طرق مختلف علیه ما عمل خواهند کرد.
با این حال ما نباید اشتباهی که در مسلح کردن افغان ها در دهه ۱۹۸۰ بدون برقرار کردن نظم جدید در دوران پس از شوروی انجام دادیم را تکرار کنیم. ایالات متحده تسلیحات را به دست بدترین تندروها داد و پس از فروپاشی شوروی از افعانستان خارج شد و این آغازی بر این بود که افغانستان وارد هرج و مرج شود و در نهایت تحت سلطه افراط گرایان قرار گیرد. ما باید از مخالفین در برابر اسد حمایت کنیم اما همچنین باید برای برقراری نظم جدیدی در دوران پس از بشار هم استراتژی داشته باشیم.