مجید قناد از آن دست هنرمندانی است که چند نسل با برنامههای کودکش خاطره دارند. او دنیای بچهها را میشناسد و با آنها زندگی کرده است و به قول خودش هفتهای ۱۵۰ تا بچه دارد! عمو قناد به هر قیمتی دیدن شدن را نمیپسندد و با فعالیتهایش در عرصه هنری محبوب دلها شده است.
در آستانه تابستان و آغاز ویژهبرنامههای کودک، مجید قناد به ایسنا آمد تا کاراکتر عمو قناد را از پشت دوربینها و در پشت صحنه به ما و مخاطبانش بشناساند.
او با اشاره به این که از کودکی فعالیت هنری خود را آغاز کرده است، گفت: من از سال ۱۳۵۵ در مدرسه، کار نمایشی میکردم. معلمی به نام آقای ایوبی داشتم که نویسنده بودند و در تلویزیون آبادان برنامهای به نام هنر ادبیات کودکان و نوجوانان را اجرا میکردند. مرحوم ایوبی در این برنامه، نمایشنامههای شکسپیر و چخوف را میخواندند و یک پاراگراف از نمایشها را به من و دوتا از دوستانم، امیر جرموز (تهیهکننده تلویزیون) و بهروز خوش فطرت (گوینده وبازیگر تلویزیون ) می دادند که بخوانیم.
او درباره شروع فعالیتش در تلویزیون اظهار کرد: سال ۵۶ به خدمت سربازی رفتم و سال ۵۷ برای دانشگاه امتحان دادم و رشته بازیگری کارگردانی در دانشگاه دراماتیک قبول شدم. دو سال بعد جنگ شد و بعد هم انقلاب فرهنگی موجب تعطیلی دانشگاهها شد. زمان جنگ یک عده پشت جبهه خدمت میکردند و ما هم سعی کردیم از طریق تولید برنامه به بچهها روحیه بدهیم که از جنگ نترسند به همین دلیل همراه با آقای جرموز به صداوسیمای اصفهان رفتیم و کاری را اجرا کردیم و به شبکه یک (گروه کودک) فرستادیم. آن سالها سرکار خانم خامنه و الهه رضایی برنامه کودک را اجرا میکردند و به مدت ۱۰ دقیقه برنامه ما در میان برنامهشان، پخش شد.
قناد با اشاره به چگونگی ورودش به شبکه دو سیما بیان کرد: زمانی که انقلاب فرهنگی تمام شد و دانشگاهها باز شدند به تهران آمدم و آن زمان وحید نیکخواه آزاد مدیر گروه کودک و نوجوان بود. آقای نیکخواه آزاد مدیر، تهیهکننده، نویسنده و شاعر خوبی بود که فیلمهای بسیاری هم برای کودکان ساخت و برای کودکان زحمت زیادی کشید. او با توجه به برنامههایی که من از اصفهان میفرستادم، صحبت و هماهنگی کردند تا به شبکه دوم سیما وارد شوم. من در آن زمان به عنوان دستیار آقای مجید راستی که مدیر گروه کودک بودند، کار کردم، البته شبکه دو گروه کودکی هم نداشت.
مجید قناد با اشاره به مجموعه «از مدرسه تا مدرسه» اضافه کرد: سال ۱۳۶۳ با مرحوم فریماه فرهی که تهیهکننده قابلی بود، مجموعه «از مدرسه تا مدرسه» را شروع کردیم و من هنوز تهیهکننده نشده بودم. برنامه «از مدرسه تا مدرسه» برایم خاطره انگیز و سخت بود زیرا موقع جنگ بود و ما سعی میکردیم از طریق این برنامه بچهها را سرگرم کنیم و ترسشان از جنگ را کاهش دهیم و بگوییم جنگ یک بازی است. ما میخواستیم از طریق رسانه با بچهها ارتباط و دوستی برقرار کنیم تا با ما احساس صمیمیت کنند. تا سال ۱۳۶۶ کاراکتر عمو قناد به وجود نیامده بود. قناد به معنی شیرینی بود و به این نام معروف شدم.
او با اعتقاد به اینکه هر گروه سنی به یک نوع برنامه نیاز دارد، بیان کرد: ما متوجه شدیم باید بچهها را بهتر بشناسیم به همین دلیل به سمت تولید برنامه خردسال رفتیم و برنامه «بازی شادی تماشا» با تهیهکنندگی خانم فریماه فرهی تولید شد و آن موقع بود که فهمیدیم بچهها چه نیازهایی دارند و باید با گروه سنی خردسال، کودک و نوجوان چگونه روبهرو شد. در واقع گروه سنی خردسال به برنامه موزیکال، کودک به برنامه موزیکال، نمایشی وکلام احتیاج داشتند اما گروه سنی نوجوان کار نمایشی و جدیتر میخواستند به دلیل اینکه وارد جامعه میشدند و به سن بلوغ میرسیدند.
این تهیهکننده برنامههای کودک در ادامه با اشاره به برنامه «زبالهدان تاریخ» و «چاق ولاغر» بیان کرد: خانم افشار، حسن پورشیرازی، حسن زارعی، عروسکگردان و کامبوزیا پرتوی و ایرج طهماسب و دوستان دیگر نویسنده و مرحوم آقای مفخم مشاور، طراح و ساخت عروسک در برنامه «زباله دان تاریخ» بودند و برنامه «چاق ولاغر» هم از اینجا به وجود آمد که به شکلهای مختلف ساخته شد.
مجید قناد در پاسخ به این پرسش که آیا ساخت برنامههای قدیمی و خاطرهانگیز کودک باید در تلویزیون ادامه پیدا کند یا نه؟ اضافه کرد: بسیاری از برنامهها در خارج از تلویزیونهای دنیا سالیان سال ادامه پیدا میکنند. زمانیکه تلویزیون برای برنامهای هزینه میکند نباید زود فراموش شود و تلویزیون باید روی آن برنامه سرمایهگذاری کند تا ماندگار شود مانند مدرسه موشها؛ البته رفته رفته این برنامهها کمرنگ میشوند زیرا بچههای آن زمان این برنامهها را میدیدند که اکنون بزرگ شدهاند.
مجری برنامه «بازی شادی تماشا» دربارهی مراحل تهیهکنندگی در تلویزیون گفت: تهیهکننده شدن چارچوبی داشت. ابتدا باید چهار سال دستیاری میکردیم و بعد مدرک لیسانس را میگرفتیم. بعد از گذراندن این مراحل اجازه تهیهکنندگی داشتیم. امروز بعد از ۳۵ سال خدمت در برنامههای جُنگ، انیمیشن و کارهای نمایشی و داستانی، تهیهکننده ارشد کودک و نوجوان هستم.
مجید قناد در پاسخ به این پرسش که چگونه روحیه خود را حفظ کردهاید که جوان ماندهاید، ادامه داد: مدیران و مسوولان، من را عمو قناد صدا میکنند. اگر کسی از کارش لذت ببرد، عاشق کارش باشد و حرص مال دنیا را نخورد، جوان میماند. من با دنیای بچهها زندگی میکنم و روحیهام مانند برنامههایم است. تلویزیون یک چارچوبی دارد که باید رعایت شود اما بیرون از کار هم مجید قناد با همان روحیه داخل برنامهام هستم. من در طول زندگی سعی کردم تجربه کنم، یاد بگیرم و حرص و غصه نخورم، هر مسالهای به اندازه خودش برایم مهم است.
او در پاسخ به این پرسش که علت جدایی شما از برنامه «فیتیله» چه بود؟ بیان کرد: گاهی مسائلی در خانه ما رخ میدهد که نباید به بیرون از خانه کشیده شود. به مدت هشت سال بچهای را بزرگ کردم و لحظه به لحظه با او زندگی کردم اما علیرغم میل باطنیام از این برنامه جدا شدم. گاهی نامهربانیهایی دیدم که احساس کردم مجید قناد نباید درجا بزند و باید برنامه جدیدی را شروع کند به همین دلیل این کار را کنار گذاشتم. اما یادمان باشد اگر همیشه از معلم، پدر و مادر و کسی که بیشتر از تو میداند، یاد بگیری درجا نخواهی زد و پیشرفت میکنی.
مجری برنامه «فیتیله جمعه تعطیله» ادامه داد: در برنامه «فیتیله» به مدت هشت سال هیچ اتفاقی نیفتاد به دلیل اینکه هر روزی که سر برنامه میرفتم، میگفتم الهی به امید تو. من همیشه نگران بودم که پروژکتوری نیفتد و اتفاقی برای بچهای در برنامه من پیش نیاید. در برنامه دوربین جلوی ما بود که کل مردم ما را میدیدند ولی ما احساس میکردیم دیوار شیشهای است اما باید میدانستیم که پشت این دیوار همه ما را میبینند. زمانی که اذان ظهر پخش میشد و میدیدم اتفاقی نیفتاده است، خدا را شکر میکردم اما اینکه سرانجام این برنامه چرا به اینجا ختم شد را باید از مسؤولان پرسید. میگویند باید هرکاری را به کاردان خود سپرد برای همین تا حدی مسؤولان را مقصر میدانم.
مجید قناد افزود: هشت سال من تهیهکننده، مجری و نماینده صداوسیما در شبکه دو بودم و برنامه «فیتیله» زنده اجرا میشد و هیچ مشکلی برای این برنامه پیش نیامد. چرا بعد از رفتن من از این برنامه سه تهیهکننده نتوانستند ادامه دهند؟ چرا با اینکه برنامه ضبطی بود، عاقبت برنامه به اینجا ختم شد. پس هر کاری را باید به کاردانش داد. کسی مشکلات داخلی خانهاش را نمیگوید اما برخی مشکلات دیده میشود و لازم نیست بگوییم. من جلوی خیلی مسائل راگرفتم. یک پدر و مادر تا یک جایی تلاش میکنند تا زندگیشان را حفظ کنند و در آخرین لحظه ممکن است به خاطر آسایش فرزندانشان جدا نشوند. گاهی نیز ممکن است یکی از والدین بخاطر سلامت فرزندانش از حق خود بگذرد و من به خاطر بچهها برای اینکه برنامه قطع نشود از برنامهای که ساختم، گذشتم.
او با بیان اینکه کودکان روحیه حساستری دارند، ادامه داد: تلویزیون دانشگاه است مخصوصا برای کودک زیرا حساسیت کودکان بالاتر از بزرگسالان است. بزرگسال شاید بتواند هر مسالهای را هضم و تحلیل کند اما بچهها زمانیکه یک حرکت را ببینند، در ذهنشان باقی میماند به همین دلیل یک برنامه جدید را شروع کردم. به همکارانم که برای رده سنی کودک کار میکنند هم میگویم، بزرگسالان میتوانند تحلیل کنند اما بچهها این توانایی را ندارند در نتیجه من اجازه ندارم در برنامهام، برنامهای را تبلیغ کنم که مناسب بچهها نیست و موجب برخورد بچه با مادر، پدر و معلمش میشود. باید بسنجیم به چه قیمتی میخواهیم در جعبه جادویی دیده شویم؟
قناد با اعتقاد به نمایش برخی تبلیغات نامناسب در برنامههای کودک و تلویزیون بیان کرد: آموزش و پرورش میگوید بچهها از کلاس اول تا پنجم ابتدایی نباید تلفن همراه داشته باشند اما در برنامه کودک میبینیم که مشارکت کودک با این برنامه از طریق تلفن همراه است و این دو با هم درتضاد هستند. در بوفه مدرسه میگویند خوراکیهای مضر را نخورید اما در تلویزیون همان خوراکی را تبلیغ میکنند. پس در آموزش و پرورش چه باید کرد؟ باید راجع به استانداردهای سلامتی، ایمنی و ... برنامه ساخته شود. من خداراشکر میکنم که در تمام برنامههایم این موارد رعایت شد برای مثال لباس پزشک را میپوشیدم تا کودک بداند یک پزشک لباسش به چه شکل است؟ یا اینکه لباس پلیس نیروی انتظامی و راهنمایی رانندگی با هم فرق میکند. در این زمینهها کارکردم و از این جهت آرامش دارم.
قناد در پاسخ به این پرسش که چگونه با مشکل مالی توانستید برنامه محبوبی مانند فیتیله را تولید کنید وکار را ادامه دهید، گفت: کار سختی بود ولی در این کار عشق بود. ما با همکاران راجع به مادیات بحث نداشتیم و هیچکس از درآمدش صحبت نمیکرد، همه عاشق کارشان بودند. اما خدا نکند که کسی در زیبایی، مقام و هنر دچار غرور شود. اگر در کاری غرور پیدا شود، آن کار شکست میخورد مانند برنامه فیتیله. یادمان باشد ما برای مردم و بچهها هستیم و کار میکنیم و اگر مردم باشند، بقا داریم.
او افزود: امروز اتفاقاتی در جامعه ما رخ میدهد که احساس میشود باید از مشارکت کمک گرفت، عیبی ندارد اگر مقداری از سازمان و مقداری هم از مشارکتها کمک بگیریم. اما آیا هر پدری تن به هرکاری میدهد تا خرجی به خانه بیاورد؟ پس کسی که کار هنری میکند هم به هرکاری تن نمیدهد. آیا هرکسی هر غذایی را میخورد؟ پس تلویزیون نباید اجازه دهد هر برنامهای تولید شود زیرا برنامهها غذای روح و جسم مخصوصا برای بچهها هستند. در برنامهها نباید از کودکان بخواهیم که از تلفن همراه برای برقراری ارتباط استفاده کنند زیرا با پدر ومادرشان برای گرفتن تلفن برخورد خواهند کرد.
این مجری کودک با تفکیک شخصیت هنرمندان در داخل تلویزیون و بیرون از کارشان، بیان کرد: ما دو شخصیت حقیقی و حقوقی داریم. کسی که در برنامه تلویزیونی کار میکند اگر در بیرون هم کاری را راه بیاندازد، مربوط به خودش است. من اگر به عنوان هنرمند و عمو قناد کاری انجام دهم که بچهها از من الگوبرداری اشتباه کنند به شخصیت من برمیگردد و معلوم است که هنوز کارم را نشناختهام و ربطی به تلویزیون ندارد. به نظر من هنرمند باید به نوع رفتار و پوشش خود بیرون از محیط کار نیز توجه کند؛ برای مثال من همیشه حواسم هست که کمربند ایمنی را ببندم زیرا برایم پیش آمده که تازه در ماشین نشستهام وکودکی مرا دیده وگفته شما که به بچهها میگویید کمربند ایمنی را ببندند چراخودتان نبستهاید؟
او در پاسخ به این پرسش که قصد همکاری دوباره با عموهای فیتیلهای را دارد یا میخواهد برنامه جدیدی را تولید کند، گفت: مغز ما مانند کامپیوتر، فایل بندی است و همه شاید درصد کمی از توانایی مغزمان را استفاده کنیم. ما باید سعی کنیم خودمان را بهروز کنیم. زیرا مخاطب دیگر منتظر نمیشود که ببیند نقاشی فرزندش چه زمانی از تلویزیون پخش میشود. ما در گذشته دو شبکه «یک» و «دو» را داشتیم و آن زمان که من عمو قناد بودم، کسی نبود و تنها خانم الهه رضایی و خامنه مجری کودک بودند. اولین برنامههای جُنگی را من به همراه همکاران خوبم داشتم.
او با بیان اینکه باید به بچهها استفاده از فضای مجازی را آموزش داد، ادامه داد: سایتهای مجازی حرف اول را میزنند. ما تا دو سال دیگر نمیتوانیم این بچهها را کنترل کنیم، پس بهتر است از طریق رسانه و تلویزیون به بچهها بگوییم این فضا وجود دارد و چگونه باید از آن استفاده کنند. ما باید بچهها را هدایت کنیم وگام به گام همراهشان باشیم. اگر بچه را از کاری نفی کنیم بیشتر به سمتش میرود برای مثال زمانی که به خانه دوستش میرود و آن جا ماهواره را میبیند، برایش این پرسش ایجاد میشود که چرا تلویزیونهای ما فرق دارد؟ اما اگر از قبل آگاهش کنیم بهتر این مساله را میپذیرد. پدر و مادرها از لحاظ سواد الکترونیکی عقب هستند و باید آگاهی خود را بالا ببرند.
این تهیهکننده برنامههای کودک در پاسخ به این پرسش که برای کودکان نسل جدید چه برنامههایی باید تولید شود؟ بیان کرد: تلویزیون در همه خانهها وجود دارد. ما و مسؤولان باید بدانیم کودک لحظه به لحظه تلویزیون را میبیند و ممکن است خطراتی داشته باشد. افرادی که برای گروه سنی کودک کار میکنند باید بهروز باشند.
او با اشاره به دلیل کار نکردنش در یک سال و نیم گذشته، اضافه کرد: اگر یک سال و نیم کار نکردم فقط برای این است که احساس کردم، ۳۵ سال تلویزیون برای من زحمت کشید و خرج کرد تا من درس خواندم و به جایی رسیدم و هنوز هم نیاز به تجربه دارم اما در نهایت باید از این ۳۵ سال تجربه من استفاده شود.
مجید قناد با تاکید دوباره به همراهی رسانه با بچهها ادامه داد: تلویزیون اگر بخواهد آنتنش را با هر برنامهای پر کند یا اگر بخواهد با تولید برنامهای، بچهای را هدایت کند، در هر دو صورت خودش مسؤول است. در حال حاضر مردم دنیا میتوانند نقاشی و شعر یک بچه را از طریق سایت مجازی بینند؛ بنابراین ما نمیتوانیم بچهه را منع کنیم و باید همراهشان باشیم.
قناد با بیان اینکه باید در ساخت برنامههای کودک تنوع ایجاد شود، گفت: فکر کنید بهترین غذا برای کودک چلوکباب باشد و اگر هر روز به او این غذا را بدهیم دلزده میشود. ما باید تنوع ایجاد کنیم. ما ۲۰ شبکه داریم که چهار شبکه آن برای رده سنی کودک است اما آیا موفق عمل کردهاند؟ برنامه «محله بروبیا» و «هاچین واچین» هنوز سر زبانهاست. ما باید مقداری عمیقتر کار و فکر کنیم تا برنامهای که تولید میکنیم یکبار مصرف نباشد.
او ادامه داد: نیاز است که در تولید برنامههای جذاب همه به هم کمک کنیم زیرا یک دست صدا ندارد. نویسندگان جوان و بازیگران را باید بیاورند تا کاری انجام دهند. ما بچهها و جوانان پرانرژی بسیاری داریم که هنرمند هستند و باید به آنها برای نشان دادن استعدادشان فرصت دهیم.
این تهیهکننده با اشاره به اینکه هر فردی که مجری میشود نام عمو و خاله را به خود میگیرد، اضافه کرد: بعضی مسائل مشخص نیست و جایگاهش گم شده است. برای مثال به هر فردی که مجری برنامه کودک میشود، عمو میگویند. باید ببینیم سن مجری به عمو شدن میخورد و حس عمویی را دارد؟ حس عمویی به این معناست که آن فرد صلهرحم را بشناسد. اگر کودک امروز دنبال نسبتهای فامیلی نباشد باید چیز دیگری را جایگزینش کنیم. بعضی از برنامهها اسم دارند و ممکن است بچه ناخودآگاه به دلیل اُنسی که با آن مجری گرفته به او خاله و عمو بگوید. در برخی برنامهها نیز نوآوری دیده نمیشود و از روی هم کپیبرداری میکنند.
مجری برنامه «یه گُله جا» درباره اینکه رقابت و حتی تخریب بین برنامههای کودک زیاد شده است، اظهار کرد: به نظر من برنامههایی که ضعف دارند به سمت تخریب میروند. من تمام برنامههای داخلی و حتی خارجی را برای کسب تجربه بیشتر و یادگیری میبینم و حتی با بچهها حرف میزنم.
او افزود: صبحهای جمعه که اجرای برنامه جمعه به جمعه را بر عهده داشتم از دم در با بچهها و خانوادههایشان حرف میزدم و بعد از برنامه هم بین بچهها میرفتم و با هم عکس میگرفتیم. من عاشق بچهها هستم. بیرون هم که بچهها را میبینم اول خودم سلام میکنم. ممکن است این بچه اول من را نشناسد اما بعد میگوید عمو قناد! و من را بغل میکند. این اتفاق قشنگی است و با هیچ چیز عوضش نمیکنم.
مجید قناد با بیان اینکه از تخریب کردن بدش میآید، اظهار کرد: از تخریب کردن بدم میآید. در یک برنامه تلویزیونی دو مجری کنار هم هستند و در قالب طنز همدیگر را تخریب میکنند برای اینکه مردم را بخندانند اما این کار قشنگی نیست. ما باید دانستههایمان را به رخ هم بکشیم و سعی کنیم از هم تعریف کنیم. بچهها دقیق هستند و نباید آنها را دست کم بگیریم. پدر و مادر باید بدانند که اگر بینشان اختلاف هست، بچه میفهمد.
مجید قناد در پاسخ به این پرسش که آیا تا به حال به کار کردن در ژانرهای دیگر فکر کرده است، گفت: من در ژانر سینمایی کار کردهام اما دلم میخواست کار سینمایی هم در ژانر کودک باشد. اگر قرار باشد از شاخهای به شاخه دیگر بپرم، خودم هم دچار سردرگمی میشوم. بسیاری از همکاران من از ژانر کودک به بزرگسال رفتند اما من با بچهها زندگی میکنم.
او با اشاره به دنیای کودکان گفت: کودکان سه دنیای متفاوت دارند که کشف کردن آن کار مهمی است. سعی میکنم دنیای بچهها و ارتباط با آنها را یاد بگیرم. بچهها برنامههای جدیدی میخواهند که طولانی نباشد بلکه کارگزیده و سریع را میپسندند.
مجید قناد با اشاره به صحبتهای حمید سمندریان در مقام استاد به خودش، بیان کرد: استاد سمندریان به من مطالب بسیاری یاد دادند. یکی از این مطالب این است که بازیگری که روی صحنه تئاتر اجرا میکند، هیچ چیز را نباید ببیند، اگر ببیند بازیگر نیست و تو خودش نیست. من زمانی که دوربین را میبینم در واقع دوربین را نمیبینم بلکه حس میکنم مردم نشستند و من را نگاه میکنند و در درونم استرس دارم. به آقای سمندریان حدود ۱۵ سال پیش گفتم هر بار جلوی دوربین میروم، تن و بدنم میلرزد و او گفت: «آفرین برای اینکه دوربین را نمیبینی، بلکه مردم را میبینی.»
او ادامه داد: نگرانی من این است که در برنامه حرفی بزنم که به شخصیت کسی بربخورد. خداراشکر در این ۳۵ سال هیچ اشتباهی در برنامهام نداشتم.
قناد در پاسخ به این پرسش که چقدر تا به امروز توانسته است احساس خودش را جلوی دوربین کنترل کند؟ اظهار کرد: بعضی روزها که عزیز هنرمندی را از دست داده بودیم و من باید سر صحنه میرفتم، در وجودم مچاله بودم اما تا لحظه دعا در برنامه خنده بر لب داشتم. در لحظه دعا با تمام وجود میگفتم امروز عزیزی را از دست دادیم که پیش خدا رفته است. اسمش را میگفتم و صلواتی ختم میکردیم و به این شکل خودم را تخلیه میکردم.
او در ادامه گفت: مردم نمیخواهند مشکلات ما را بدانند و زمانی که برنامه را اجرا میکنیم متعلق به بچهها هستیم و باید مشکلاتمان را پشت صحنه بگذاریم. من این مسائل را تجربه کردم و از عزیزانم یاد گرفتهام. کسی که میخواهد کاری را انجام دهد باید درسش را بخواند، دانشگاه برود و تجربه کسب کند و من هنوز عقبم و درحال یادگیری هستم.
این تهیهکننده وکارگردان در پاسخ به این پرسش که آشنایی شما با کودکان چگونه شکل گرفت؟ اظهار کرد: در برنامهسازی اتاق فکر داشتیم. من از کانون پرورش فکری کودکان بودم و حس خاصی به کودکان داشتم زیرا از شش سالگی پدر درکنارم نبود احساس کردم از طریق برنامههای تلویزیون میتوانم کاری کنم که اگر کسی پدر ندارد، جبران شود. دهه شصتیها به من میگویند ما با شما بزرگ شدیم از شما خیلی مسائل را یادگرفتیم؛ البته من تنها نبودم و همکارانم در این مسیر به من کمک کردند تا به اینجا برسم و هنوز هم کمک میگیرم.
او با بیان خاطرهای ادامه داد: هرکسی من را در خیابان میدید میگفت قلقلی لال هست؟ حرف نمیزند؟ من میگفتم چرا حرف میزند و صدای خوبی هم دارد. ۲۰ سال پیش یک آقای ناشنوایی از طریق تکان دادن لبهایش به من گفت من شما را در برنامه قلقلی دیدم، قلقلی حرف میزند زیرا وقتی به او میگویید کاری را انجام نده، گوش میدهد؛ بنابراین کسی که میشنود لال هم نیست. بنابراین ما نباید نابینایان و ناشنوایان را دست کم بگیریم.
این تهیهکننده برنامههای کودک و نوجوان با اشاره به امکانات بچههای شهرهای دیگر گفت: فقط بچههای شهر تهران نیستند بلکه ما باید ته زاهدان، خوزستان و ... را هم ببینیم. این بچهها بازی و امکانات تهرانیها را ندارند بنابراین ما باید
در همه ابعاد مسائل را ببینیم. ما در کنار پدرومادرها، آموزش و پرورش و معلمها میتوانیم کارهای قشنگی بکنیم.
او در پاسخ به این پرسش که برنامههای کودک امروز را چگونه ارزیابی میکنید و ویژگی برنامه جذاب چیست؟، اضافه کرد: درحال حاضر برنامهها برای بهتر شدن تلاش میکنند اما باید دید با این تکنولوژی چقدر میتوانند حرف بزنند. اگر میخواهیم کودکان را به برنامههای تلویزیون جذب کنیم باید با زمان پیش برویم. ما نمیتوانیم جلوی بچهها را بگیریم تا به سمت برنامههای ماهوارهای نروند.
قناد در پاسخ به این پرسش که برنامه مناسب چگونه باید باشد تا کودک برنامههای تلویزیونی داخل کشور را انتخاب کند، بیان کرد: این توقع در برنامهسازی را باید از مسؤولان رأس امور داشت زیرا تلویزیون ما آزاد نیست. گروه کاردان در این عرصه کم نیست و باید در مسیر برنامهسازی از افراد باتجربه استفاده شود. شاید شما یک سریال را به بزرگسال نشان دهید، قانع شود اما به بچه باید چند برنامه بدهی تا انتخاب کند که به سمت سایت مجازی و برنامههای ماهوارهای نرود یا کمتر برود.
قناد با اشاره روند برنامهسازی در صداوسیما، افزود: صداوسیما مخاطب کم دارد، حاشیه هم دارد اما دیده نمیشود. مدیران، مسؤولان و افراد پیشکسوت باید کاری کنند تا به سمت برنامههای خوب پیش برویم وگرنه مخاطبان تلویزیون کمتر هم میشوند.
او درباره نقش پدر و مادر در تربیت بچهها گفت: پدر و مادر انقدرگرفتار کار هستند که از بچه خود نمیپرسند دوستت چه کسی هست؟ البته پدر و مادر حق دارند زیرا اگر کار نکنند نمیتوانند کرایه خانه و مخارج زندگی خود را پرداخت کنند. برای مثال مادر سی دی میخرد تا بچه بیرون نرود اما نمیداند محتوای سی دی چیست. او یک بار میتواند پیش فرزند خود بنشیند و او را کنترل کند. ما مانند آینه و دانشگاه هستیم هر حرفی بزنیم و حرکتی انجام دهیم، دیده میشود.
او در پاسخ به این پرسش که تا چه زمانی در این عرصه به فعالیت خود ادامه خواهد داد؟ اظهار کرد: تا وقتی که بچهها ما را قبول کنند و من بهروز باشم، میتوانم با بچهها همراه شوم. من میتوانم اجرا نکنم بلکه بازی کنم. حتی میتوانم از اندوخته خود به عنوان تجربه برای دیگران استفاده کنم. یک سال و نیم که از دنیای کار فاصله گرفتم همه میگفتند جایت خالی است. من هم گفتم اگر درست و به جا باشم قشنگ است آدمها باید محبوب باشند نه معروف.
این تهیهکننده و کارگردان در پاسخ به این پرسش که حس او درباره شوخی که با او در برنامه خنده بازار شده است، چیست؟ گفت: حس خیلی خوبی داشتم. در همه جای دنیا حتی با مقامات هم شوخی میکنند. من میتوانستم دو حس داشته باشم میتوانستم اعتراض کنم یا اینکه بگویم برنامه من چه خوب و قشنگ بوده که دیده شده است. اتفاقا من این آقا را به برنامه خودم دعوت کردم و گفتم به جای من پنج دقیقه اجرا کن و بسیاری هم زنگ زدند و از من تشکر کردند.
او با اشاره به طیف گسترده مخاطبانش از گروههیا سنی متفاوت، ادامه داد: اگر مردم به من بگویند قلقلی و فامیلی من را یادشان برود نشان میدهد که بیننده ۲۸ سال پیش من هستند. اگر کسی بگوید ده و ده و ده و ده تکیه کلامی از برنامه «از مدرسه تا مدرسه» است. اگر هم بگویند «یه برنامه دیگه» برنامه «جمعه به جمعه» من را دیدهاند.
این تهیهکننده و مجری قدیمی با اشاره به برنامه «یه گله جا» که در حال پخش از شبکه دو سیماست، گفت: «یه گُله جا» با مدیریت مهندس جعفر جلوه (مدیر شبکه دو) و خانم آذرهوش (مدیر گروه کودک و نوجوان) به روی آنتن رفته است. این برنامه رویکرد جدیدی دارد و با مشارکت دفتر آموزش و ارتقای سلامت وزارت بهداشت تولید شده و محتوای این برنامه شامل آموزشهایی برای پیشگیری از بیمار شدن و سلامتی است. برنامه «یه گله جا» متنوع و موزیکال همراه با یک گروه بازیگران نمایشی است که تماشاچیان، بچهها، مادر من، عروسک و پزشک نیز در این برنامه حضور خواهند داشت. برنامه ما تنها در استادیو نیست بلکه در شهرک سینمایی هم ضبط داشتهایم و همچنین هنرمندان معروفی هم در این برنامه شرکت دارند.
او ادامه داد: برنامه «یه گُله جا» قرار بود عید پخش شود اما به دلیل یکسری مشکلات آن زمان پخش نشد و ما نیز احساس کردیم که عجله نکنیم زیرا هر برنامهای ضعف دارد، برنامه ما هم شاید ضعفهایی داشته باشد که سعی میکنیم حلش کنیم. آقای محسن مناجاتی و من تهیه این برنامه راعهده دارهستیم.
مجید قناد درباره فرزندانش گفت: سه فرزند دارم که تحصیلات دانشگاهیشان را تمام کردهاند. فرزندانم گرافیک و انیمیشن، کارگردانی سینما و تئاتر خواندهاند. من عاشق بچهها هستم هر کس به من میگوید چند بچه داری میگویم هفتهای ۱۵۰ تا.
این مجری برنامههای کودک و نوجوان با اشاره به انتظارش از صداوسیما اظهار کرد: انتظار من از صداوسیما این است که ما را فراموش نکنند و افرادی که سالیان سال برای بچهها و تلویزیون زحمت کشیدند را نگه دارند. ما هر روزمان پر از تجربه است زیرا در زمان جنگ و سختی کار کردیم و حتی در حال حاضر با کمبود مالی به فعالیت خود ادامه میدهیم. این یک سال و نیم که از فضای تلویزیون فاصله گرفتم بیکار نبودم و در دانشگاه علمی کاربردی بازیگری، فن بیان و مبانی کودک را تدریس میکردم. من همچنان در چند جای دیگر هم مشغول تدریس هستم. من از وزیر محترم بهداشت جناب آقای حسن قاضیزاده تشکر ویژه دارم و همچنین از آقای دکتر علی اکبر سیاری و آقای دکتر شهرام رفیعیفر وآقای دکتر جعفر صادق تبریزی و کارشناسانان وزارت و مشاوران محترم شبکه دو تشکر میکنم.