همه ميدانند كه اسرائيل لابي قوي و بزرگ صهيونيستي در نيويورك و واشنگتن دارد. از طريق همين لابي (گروههاي نفوذ مالي و فشار سياسي)، خواستهاي امنيتي و سياسي خود را در ساختار تصميمسازي دولت آمريكا، بخصوص در كنگره (مجلس و سنا) تحميل و اعمال ميكند. ماجراي اختلافنظر اوباما با نتانياهو درباره مذاكره با ايران چنان بالا گرفته و آشكار شده است كه رئيسجمهور آمريكا خود را در برابر جبههاي از مخالفت نمايندگان در كنگره ميبيند. موج جديدي از «ايران هراسي» بعد از مذاكره لوزان در اروپا و آمريكا از طريق سياستگذاري صهيونيستها و دلارهاي نفتي چند كشور عربي در حوزه خليجفارس، كليد خورده است. پرونده هستهاي ايران وارد مرحله نهايي تصميمگيري شده و سه ماه آينده (تا دهم تيرماه) را بايد بصورت ويژه ديد. در اين مدت، جمهوري اسلامي ايران، در سطح بينالمللي و در شعاع منطقهاي در مركزيت نگاههاي رسمي و غيررسمي و در جريان خبرسازيهاي سياسي ـ امنيتي قرار داده خواهد شد. شيوه كار و طراحي مقابله اسرائيل در سه ماه آينده، جريانسازي منطقهاي و بينالمللي با ترسيم چهرهاي از جمهوري اسلامي ايران است كه قدرت آن همه كشورها را در منطقه تهديد ميكند! و امنيت دولتها را بهم ميريزد. سياستگذاري اين جريان را دولت نتانياهو انجام ميدهد و مخارج مالي آن با دلارهاي نفتي سعوديها و دولتهاي امارات و قطر تأمين ميگردد. ايجاد تنافر ميان تهران با دولتهاي عربي در اين طراحي اسرائيليها كليد خورده است، كه در آن قدرت نظامي ـ امنيتي جمهوري اسلامي خطر بزرگ در خاورميانه خوانده ميشود و معرفي ميگردد. هدف صهيونيستها، تشديد فضاسازي مقابله با ايران از يكسو و از سوي ديگر تشديد ناامني سياسي در روابط دو يا چندجانبه كشورهاي مسلمان در خاورميانه است.
بنظر ميرسد رئيس جمهور آمريكا با آگاهي از حساسيت زماني تا پايان سه ماه آينده و تهديدي كه از سوي حزب رقيب او (جمهوريخواهان) و لابي قدرتمند صهيونيستها به جريان افتاده تا طرح مذاكره با ايران با شكست مواجه گردد، كمپين سياسي ـ تبليغاتياش را درباره اثبات اهميت ايران و دستيابي به توافق در پرونده هستهاي راه انداخته است. اوباما در مصاحبهها و سخنراني خود معادلهاي را براي مردم آمريكا شرح ميدهد كه در آن ادامه مذاكره تا حصول نتيجه «مصالحه» يا توقف مذاكره و بازگشايش جبهة تقابل از طريق گسترش تحريمها تا «جنگ» را بيان ميكند. اگرچه مواردي از خبرها و گزارشهاي اين كمپين كاخ سفيد، براي ما در داخل چندان خوشآيند نميآيد، امّا نبايد فراموش كنيم كه دو جريان سياسي ـ تبليغاتي، يكي از سوي نتانياهو و گروه سناتورها و نمايندگان كنگره و ديگري از سوي قوه مجريه يعني رئيسجمهور آمريكا و دولت همراه او به راه افتاده است. در اولي ايران هراسي و ادعاي اينكه تهران مركز تهديد سياسي ـ امنيتي براي كشورهاي خاورميانه با امكانِ دستيابي به سلاح اتمي است، محوريت دارد. در دومي، خنثيسازي طراحي نتانياهو و لابي صهيونيستها در آمريكا براي شكست مذاكره هستهاي و دستيابي به «توافق جامع» تا تيرماه ديده ميشود.
هر دو طرف ميدانند كه ظرف زماني ۳ ماه آينده بسيار حساس شده است. اوباما تا چند هفته ديگر، دولتهاي عربي عضو شوراي همكاري خليجفارس را به واشنگتن دعوت كرده است تا در «كمپ ديويد» با آنها ملاقات و گفتگو داشته باشد. اوباما ميگويد، دولتهاي عربي متحد آمريكا در خاورميانه بايد اطمينان پيدا كنند كه همچنان از حمايتهاي دولت آمريكا برخوردار خواهند بود و نتيجه نهايي مذاكره با ايران و دستيابي به «توافق جامع» نه تنها براي آنها تهديد امنيتي نخواهد بود، بلكه موجب ثبات امنيتي قويتر در حوزه خليجفارس و خاورميانه خواهد شد.
همه دريافتهاند كه طراحي ديگري از سوي صهيونيستها به جريان افتاده است تا ايران را به عنوان قدرتي تخريبي براي گسترش بحرانهاي امنيتي در منطقه معرفي كند. خاورميانه در بحران داخلي و جنگ ميچرخد و بستر مناسب براي اين طراحي صهيونيستها فراهم است. ديپلماسي فعال منطقهاي با هدف بهبود روابط دو و چند جانبه با كشورهاي همسايه نياز فوري و ضروري است. در سه ماه آينده، جمهوري اسلامي ايران در ويترين سياسي ـ امنيتي در سطح منطقهاي و بينالمللي قرار خواهد گرفت، مديريت سياسي اين برهه زماني بسيار حساس و خطير، برنامهريزي در حد امنيت ملي را ميطلبد.
منبع:انتخاب