استفاده از «تنبیه» به عنوان یکی از ابزارهای تربیتی در مدارس هنوز ادامه دارد. با وجود مشخص بودن عواقب تخریب کننده اعمال خشونت اما این رفتار از سوی برخی از دبیران و مسئولان مدارس به شکلهای مختلف بروز میکند. عدم توجه به آسیبی که کودک تنبیه شده میبیند و ایجاد چرخه بازتولید خشونت، موجب شده که نتیجه کوتاه مدت این رفتار برای افراد به عنوان نتیجه مثبت تلقی شود.
در جامعه مدرن در بعد اعمال خشونت علیه افراد، خانه خطرناکترین مکان است اما آیا خانۀ دوم دانش آموزان یعنی مدارس هم دومین مکان خطرناک برای آنها است؟
نکته حائز اهمیت ادامه روند خشونت در بین نسلها است. وقتی داستان ترکههای آلبالوی معلمان را از افراد مسن میشنیدیم، ترکههایی که هر لحظه ممکن بود روی دست یا بدنشان فرود آیند، شاید باور نمیکردیم که نه تنها خود، بلکه کودکانمان نیز در مدارس با همین رفتار روبهرو شوند. چرخه باز تولید از مبدایی همچون مدرسه میتواند در تمام جامعه پخش شود و اثرات گستردهای داشته باشد.
محمود در ۶۳ سالگی هنوز خشونتی که به صورت رفتار عادی در مدرسه روال داشت را فراموش نکرده است. ترکه و خطکش که به کف دست کودکان زده میشد اتفاق خاصی نبود ولی یک روز معلم حساب، چنان ضربه محکمی بر صورت او زد که باعث شد محمود به یاد نیاورد چگونه از کلاس به اتاق مدیر منتقل شده است. « باید جدول ضرب را از بر میکردیم ولی من تا ۵ را حفظ کرده بودم. سوالهای ابتدایی را به خوبی جواب دادم ولی باقی را نمیدانستم. من آن روزها تا کمر معلمان هم نبودم. بلند شد و چنان ضربهای به صورتم زد که چند دقیقه بعد را به یاد ندارم. وقتی چشمان خود را باز کردم در اتاق مدیر بودم و از معلم حساب خبری نبود. مادرم را خبرکرده بودند. وقتی شب پدرم صورتم را دید خیلی ناراحت شد. فردای آن روز با من به مدرسه آمد و راست رفت دفتر و یقۀ معلم حسابمان را گرفت. ناظم در دفتر را بست و نفهمیدم که چه اتفاقی افتاد. ولی بعد از آن معلم حساب دست روی سرم کشید و گفت که من جلوی بقیه بچهها او را عصبانی کردم.»
یکی از دلایلی که تا به امروز شاهد اعمال خشونت بر کودکان در مدارس هستیم، فقدان چهارچوب قانونی برای افراد است. از دیگر عوامل میتوان به عدم شکایت اولیا و حق دادن به مسئولین مدرسه برای رسیدن به هدف والای آموزش اشاره کرد. برای جلوگیری از این روند میتوان اجبار به انتخاب معلمین از میان افرادی با تحصیلات عالی در این زمینه را در نظر گرفت این درصورتی است که اجباری برای داشتن تحصیلات عالی معلمین دوره دبستان در نظر گرفته نشده است. از یک طرف مسئولان مدارس باید آموزش رفتار صحیح با کودکان را دیده باشند و از سلامت روان برخوردار باشند، از طرفی والدین کودکان باید از حقوق خود و کودکانشان آگاهی کامل داشته و به کودکان خود نیز آموزش داده باشند تا درصورت بروز چنین اتفاقی به خانواده گزارش دهند.
ناصر ماههای آخر ۳۷ سالگی خود را میگذراند، او نیز در دوران راهنمایی مورد تنبیه بدنی ناظم مدرسه خود قرار گرفته است. «زنگ تفریح بود، ناظم از یکی از بچههای کلاسمان چیزی گرفت که متوجه نشدم چیست. دستان ناظم پشتش بود و چیزی بین انگشتانش میدرخشید. از دور دیدم و به نزدیکش رفتم. خم شدم تا بهتر بتوانم ببینم. یکی از بچههای حیاط به ناظم گفت که دارم ادای او را در میآورم. ناظم برگشت و یک چک به گوشم زد. من چند قدم رفتم عقب و خواستم توضیح دهم ولی اجازه نداد. فکر کنم ۲۰ بار به صورتم زد و هر بار با اینکه من چند قدم عقب میرفتم ولی او جلو میآمد و باز میزد. چند بار هم با کفش به ساق پایم زد. به خانه که رفتم صورتم کاملاً متورم شده بود، مادرم بسیار نگران شد، ولی پدرم عصبانی شد. فردا به مدرسه آمد ولی ناظم نبود، پدرم با مدیر صحبت کرد. بعد از یک هفته ناظم ماجرا را از مدیر شنیده بود و برای من یک کلاسور با ورق و ماشین حساب، کادو پیچ داد.»
سارا اما نوع دیگری از تنبیه را در دوران تحصیل خود تجربه کرده است. معلم سارا قانونی گذاشته بود که در ظاهر خشونتی نداشت ولی تحملش برای کودکان دبستانی خیلی سخت بود. « اگر یکبار تکلیفی را انجام نمیدادیم معلم یک هفته ما را نادیده میگرفت. در این هفته باید تمام مشقها را مینوشتیم ولی از مهر و ستاره خبری نبود. اگر برای جواب دادن به سوال معلم دستمان را بالا میبردیم، نادیه میگرفت و اجازه صحبت در کلاس را به ما نمیداد. حتی به دیگر دانش آموزان هم اجازه صحبت با فرد تنبیه شده را نمیداد. یک هفته واقعاً در مدرسه تنها میشدیم. هر کسی هم که با فرد تنبیه شده حرف میزد، خود یک هفته تنبیه میشد. من از این مدل تنبیه به این نتیجه رسیدم که بچهام هر کاری کند، با او حرف بزنم چون قهر بدترین و خشتن ترین کاری است که کسی میتواند انجام دهد.»
برای تغییر در روند چرخه بازتولید میتوان کودکان آسیب دیده را در مراکزی مورد بازپروی قرارداد تا تاثیر این اتفاق روی آنها به کمترین میزان برسد. تاثیر خشونت روی کودکان میتواند به شکل مختلف بروز کند. تنبیه بدنی کودک او را به یک فرد مهاجم تبدیل میکند. به این وسیله حواس بسیاری از کودکان را پرت میکند تا جایی که آنها دیگر یاد نمیگیرند به شیوههای اجتماعی قابل قبول اختلاف خود با دیگران را حل کنند. کودک این باور غلط را در خود ايجاد ميكند که برای جلب موافقت دیگران باید آنها را کتک بزند. کتک زدن کودکان موجب از دست رفتن عزت نفس و اعتماد به نفس آنها میشود.
حمید در دوران دبستان هر زنگ خط کش میخورد. ۵ سال ابتدایی او به این شکل گذشت. « به یاد دارم مادرم هر بار برای ثبت نام میرفتیم به ناظم میگفت گوشتش برای شما، استخوانش برای من، در این هنگام ناظم با لبخندی به من نگاه میکرد. سالهای بعد معنی این جمله را فهمیدم چون در حیاط دو گروه بودیم که هر زنگ با هم دعوا میکردیم. خب امکاناتی در حیاط نبود. فقط یک سرسره داشتیم که کلاس اولیها میتوانستند سوار شوند و برای سوار شدن باید صف میایستادیم. ما هم یکدیگر را میزدیم تا زنگ بخورد. اما این خطکش خوردنها تاثیری روی من نداشت، اگر تاثیر داشت که زنگ بعدش هم تکرار نمیکردم. من ۵ سال هر روز دو زنگ تفریح داشیم، خط کش خوردم. یادم هست سال سوم را که تموم کردم ناظم به من گفت اگر تو را سال بعد ثبت نام کردم! و برای اثبات خطی روی دیوار با گچ کشید ولی تا رفت من آن خط را با آستینم پاک کردم و تا پایان پنجم هم در همان مدرسه درس خواندم.»
نگین سنجابی داشت که یکی از دوستان پدرش برایش از جنگل آورده بود. مادر نگین گفته بود که نباید سنجاب را به مدرسه ببرد ولی همکلاسیها باور نمیکردند که او سنجاب دارد.« همکلاسیهایم هر روز به من میگفتند که دروغ میگویی و سنجابی در کار نیست وگرنه یک روز در کیفت گذاشته و آن را میآوردی. تا یک روز همین کار را کردم. سنجاب را در کیفم گذاشتم و به مدرسه بردم. ولی وقتی سنجاب را به دوستانم نشان دادم آنها جیغ کشیدند که باعث شد ناظم به کلاس ما بیاید و سنجابم را ببیند. سنجاب را گرفت و به دفتر برد. زنگ تفریح برای معذرت خواهی به دفتر رفتم ولی اجازه نداد سنجابم را بگیرم. آن روز بعد از زنگ تفریح همه را به صف کردند و ماجرا را برای همه مدرسه تعریف کردند. بعد سنجاب مرا در یک کارتون آوردند و رویش یک مایعی ریختند که بعدها فهمیدم حتماً نفت بود. بعدش هم ناظم کبریت زد و جلوی چشم تمام مدرسه سنجابم را به آتش کشید. همه جیغ زدند و فرار کردند. بوی موهای سنجاب و بعد گوشتش را هنوز حس میکنم و صدای جیغ وحشتناکی که میکشید هنوز در گوشم است.»
تنبیه کودکان چه به صورت بدنی و چه به طریق روانی میتواند تاثیر غیرقابل برگشتی بر سلامت روان آنها بگذارد. احتمال آسیب بدنی به کودکان از طریق خبرها ثابت شده، در اردیبهشت ۸۷ تنبیه دانشآموزی در اهواز با کابل برق منجر به فلج شدن دانشآموز شد. در آبان ۸۷ پردهی گوش یک نوجوان در کرج پاره شد. در آبان سال ۸۹ کوباندن نوک کتاب بر سر دانشآموز زاهدانی توسط معلم منجر به مرگ دانشآموز شد. در آذرماه ۸۹ تنبیه دانشآموزی در کهگیلویه و بویراحمد با خط کش به از دست دادن چشم راست دانشآموز هفت ساله منجر شد. با وجود اینکه هنوز آمار دقیقی از خشونت در مدارس در دست نیست ولی خبرها حاکی از نقش پررنگ این رفتار در مدارس است. قدم اول میتواند اطلاع رسانی دقیق در این خصوص باشد. همینطور قانونی که در آن برخورد مشخصی با مجرم شود. تا مکانی که برای آموزش و پرورش ذهنهایی که سازنده آینده هستند، تبدیل به کارخانه تولید خشونت در جامعه نشود.
منبع:نامه نیوز