رهبر اصلاحات کیست؟ این سوالی است که سالهای جریان چپ ایران با آن مواجه است و نیروهای داخل این جریان سیاسی هنوز نتوانستهاند پاسخ روشنی به این سوال بدهند. بسیاری از نیروهای اصلاح طلب از سید محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران به عنوان رهبر جریان اصلاحات ایران نام میبرند. نمونه بارز آن سخنان محمد رضا عارف در همایش اصلاح طلبان روز پنجشنبه بود. او بعد از خوانده شدن پیام سید محمد خاتمی گفت: «امیدواریم که در آینده بتوانیم نه تنها از پیام بلکه از حضور رهبر اصلاحات استفاده کنیم.»
خاتمی از جمله نسل اول سیاستمداران ایرانی است که محبوبیت فراوانی در بین جوانان ایرانی دارد که همین امر وجه تمایز بزرگ خاتمی با دیگر سیاسیون کشور است. خاتمی که هم سابقه حضور در پارلمان و هم دولت را در کارنامه خود دارد در سال ۷۶ و در عین ناباوری با ایجاد یک شور و یک طوفان سیاسی بر صندلی قوه مجریه تکیه زد تا دوران اصلاحات در ایران شکل بگیرد.
جریان چپ با مدیریت مجمع روحانیون مبارز تهران، در آغاز دهه ۷۰ به دنبال راضی کردن میر حسین موسوی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری هفتم بود، تلاشی که در آخر با پاسخ منفی میرحسین همراه شد تا جناح چپ ناامیدانه به فکر نامزد دیگری برای حضور در انتخابات، دوم خرداد سال ۷۶ باشند. در مقابل چپها، محافظه کاران از مدتها قبل نامزد خود را برای انتخابات، برگزیده بودند و با قاطعیت خبر از پیروزی علی اکبر ناطق نوری در انتخابات ریاست جمهوری میدادند.
جامعه روحانیت مبارز با مدیریت مهدی کروبی و موسوی خوئینیها بعد از پاسخ رد میرحسین، به گزینهای دیگری رسیدند تا با او به رقابت با راست گرایان بپردازند. مجمع روحانیون مبارز تهران، بعد از جلسات مختلف و بعد از مطرح شدن گزینههای متفاوت از جمله خود مهدی کروبی، به سید محمد خاتمی، رئیس کتابخانه ملی و وزیر سابق ارشاد رسیدند، تا وزیر مستعفی دولت هاشمی برای رقابت با ناطق نوری، رئیس مجلس پنجم وارد کارزار انتخابات شد.
خاتمی بنا بر چهره جذاب و دلنشین و شعارهایی مبتنی بر آزادی بیان، جامعه مدنی به سرعت توانست خود را به عنوان یک تهدید جدی برای محافظه کاران معرفی کند و بعد از گذشت چندی حتی محبوبیت خاتمی به جایی رسید، که با فاصله زیادی از ناطق نوری پیشی گرفت.
جوانان، دانشگاهیان و طبقه متوسط ناراضی از شرایط کشور به سراغ، نامزدی رفتند که حرفهای تازه میزد و مسائلی را مطرح میکرد که در گذشته نادیده گرفته میشد. دوم خرداد سال ۷۶، مردم طرفدار خاتمی به پای صندوقهای رای آمدند تا « سید یزدی» را راهی خیابان پاستور کنند.
نتایج انتخابات، شوک بزرگی به تمام ایران و جهان بود و سید محمد خاتمی، نامزد ناشناخته روزهای قبل، با ۲۰ ملیون رای در مقابل هفت ملیون رای ناطق نوری، به عنوان رئیس جمهور ایران معرفی شد تا به عنوان جانشین هاشمی رفسنجانی راهی پاستور شود.
حضور خاتمی در راس قوه مجریه، حکایت از تغییر سیاستها در ایران داشت و رئیس جمهور ایران، تغییرات گستردهای در سیاست داخلی و خارجی را بوجود آورد. رشد بی شمار مطبوعات، برگزاری نشستهای دانشجویی، تغییر گفتمان در سینما، تغییر روند در سیاست خارجی و بهبود رابطه با کشورهای اروپایی، از جمله تغییرات گسترده در دولت خاتمی بود.
چپهای ایران با توجه به پیروزی سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری، تصمیم گرفتند که دیگر سنگرهای سیاسی ایران یعنی، مجلس و شورای شهر را نیز فتح کنند ودر این راه احتیاج به استفاده از نام خاتمی داشتند تا بتوانند دوباره شکست دیگری را به راست گرایان تحمیل کنند.
محبوبیت بی شمار خاتمی در بین جامعه ایرانی باعث شد، تا چپها که دیگر در فضای سیاسی ایران، اصلاح طلب شناخته میشدند به راحتی راهی مجلس و شورای شهر شوند و حتی برادر رئیس جمهور با اختلاف به نفر دوم تهران راهی قوه مقننه شد، تا همگان به این نتیجه برسند که خاتمی لیدر جریان اصلاحات است،
در این میان و بعد از سپری شدن دوره اول اصلاحات، بسیاری از چپهای تندرو بعد از دیدن عملکرد خاتمی، دم از عبور از او زدند و گفتند باید برای دور دوم ریاست جمهوری به سراغ فردی برویم که بتواند خواستههای ما را پیاده کند و خاتمی آن فرد نیست. اصلاح طلبانی که تا دیروز دم از لیدری خاتمی میزدند، اینبار خاتمی را گزینه مناسبی حتی برای ریاست جمهوری نمیدانستند چه برسد، به رهبری جریان چپ ایران.
همین تفاوت دیدگاه میان اصلاح طلبان، باعث ایجاد چند دستگی در جناح چپ ایران شد و برخی به دنبال پیدا کردن یک لیدر جدید بودند و بسیاری دیگر اعتقاد داشتند که خاتمی تنها لیدر جریان اصلاحات است.
این اختلاف سلیقه در انتخابات سال ۸۴ به وضوح دیده شد و در حالی که خاتمی از هاشمی رفسنجانی حمایت کرد و اعلام داشت که او گزینه مناسبی برای رسیدن دوباره به صندلی ریاست قوه مجریه است، اصلاح طلبان دیگر از جمله کروبی، معین و مهرعلیزاده ساز مخالف کوک کردند و وارد انتخابات شدند و همین تشدد آرا زمینه ساز شکست اصلاح طلبان و پیروزی محمود احمدی نژاد را به همراه داشت.
بعد از شکست در انتخابات سال ۸۴، سید محمد خاتمی برای لیدری جریان اصلاحات دو رقیب جدی پیدا کرد. یکی از آنها، مهدی کروبی بود که بنا بر دلخوری از اعضای مجمع روحانیون به سراغ تشکیل حزب رفته و حزب اعتماد ملی را تاسیس کرده بود و دیگری، آیتالله هاشمی رفسنجانی بود که بعد از شکست از احمدی نژاد و عدم حمایت اصول گرایان از وی، ردای اصلاح طلبی بر تن کرده بود.
چهارسال اول دولت احمدی نژاد با تمام فراز و فرودهایش به پایان رسید و اصلاح طلبان تصمیم گرفتند، که با قدرت پای به عرصه بگذارند و در این راه خاتمی و هاشمی به گزینه میرحسین موسوی رسیدند و مهدی کروبی نیز خود پای به عرصه گذاشت تا بازهم مشخص شود که اصلاح طلبان هنوز دچار چند دستگی هستند. حوادث سال ۸۸ و اعتراض جریان اصلاحات به نتایج انتخابات باعث شد تا این جریان، بازهم دچار رخوتی اساسی شود. حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی و حاشیه نشینی سید محمد خاتمی باعث شد تا اصلاح طلبان بازهم فضایی تازه را تجربه کنند.
حوادث سال ۸۸ باعث شد تا جایگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی با توجه حصر میرحسین و کروبی و در حاشیه بودن خاتمی به عنوان لیدر جریان اصلاحات پررنگ تر از قبل شود تا حتی منتقدان دیروز رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دوران اصلاحات نیز بر این باور برسند که هاشمی میتواند گزینه مناسب لیدری اصلاحات باشد.
انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، بازهم فضایی تازه رو پیش روی اصلاح طلبان قرار داد که حاصل آن بازهم تکثر رهبران جریان اصلاحات بود. تشکیل سه ضلعی« خاتمی، هاشمی و روحانی» با کنار رفتن عارف، زمینه ساز پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ شد تا حسن روحانی نیز به جرگه لیدرهای جریان اصلاحات بپیوندد.
اصلاح طلبان این روزها، یک رئیس جمهور دارند، یک روحانی قدرتمند و پرنفوذ در راس مجمع تشخیص و یک سیاستمدار محبوب به نام سید محمد خاتمی. در کنار این سه چهره، یک محمد رضا عارف که سعی میکند خود را به عنوان یکی از قطبهای اصلاحات به جامعه ایرانی معرفی کند.
شرایط این سه کمی با هم متفاوت است که همین امر باعث میشود، اصلاح طلبان به دنبال تجربه شرایط جدیدی باشند. آنها به خوبی میدانند با توجه به محدودیتهای خاتمی نمیتوانند به او به عنوان یک لیدر قطعی نگاه کنند و به دنبال راهکار جدیدی برای انتخابات پیش روی مجلس هستند. اصلاح طلبان میخواهند از سه ضلعی« خاتمی، هاشمی و روحانی» در انتخابات پیش رو استفاده کنند. خاتمی به عنوان نماد اصلاحات و رهبر معنوی این جریان، هاشمی به عنوان مرد تصمیم ساز و حسن روحانی به عنوان رئیس قوه مجریه میتوانند زمینه ساز پیروزی قطعی اصلاح طلبان در انتخابات را تضمین کنند.
همانطور که مشاهده شد، خاتمی با توجه به شرایط پیش آمد طی سالهای گذشته، هیچگاه نتوانسته است، لیدری جریان اصلاحات را به عهده بگیرد و همیشه سایه یک رقیب را با خود داشته است، زمانی میرحسین و کروبی و امروز روحانی و هاشمی.
منبع:نامه نیوز