نرسیدن مذاکرهکنندگان هستهای به یک توافق جامع و حتی چارچوب آن تا سوم آذرماه، نشان داد که دو دسته از ادعاهای مطرح به ویژه در هفتهها و روزهای پایانی مهلت یک ساله رسیدن به یک توافق جامع تا چه حد از حقیقت دور است.
دسته اول تحلیلها و خبرهایی که نادرستی آنها اثبات شد، ادعاهای آنهایی بود که مدعی این بودند که مذاکرهکنندگان ایران و غربی به یک نتیجه رسیدهاند و برای جلسات پایانی کار چندانی باقی نمانده است یا این که مذاکرهکنندگان ایرانی در پایان مهلت مذاکرات برای رسیدن به توافق، عقبنشینی خواهند کرد.
علیرغم این که برخی از موافقان تیم مذاکرهکننده نیز چنین اعتقادی داشتند ولی اکثریت آنهایی که از توافق ایران و غرب خبر میدادند افرادی بودند که مدعی عبور تیم مذاکرهکننده از خطوط قرمز تعیینشده و قربانی کردن منافع و دستاوردهای هستهای در مذاکرات بودند. از جمله از یکی از نمایندگان مجلس نقل شده است که توافقات هستهای بین ایران و آمریکا نهایی شده و مذاکرهکنندگان برای رسیدن به توافق از خطوط قرمز هم عبور کردهاند.
پایان مذاکرات در وین بدون رسیدن به توافق جامع و تمدید مذاکرات نشان داد، ادعای آنهایی که مدعی عبور مذاکرهکنندگان از خطوط قرمز و قطعی بودن توافق با این فرض بودهاند، چه قدر از حقیقت دور بوده است.
از سوی دیگر برخی از رسانههای نزدیک به دولت در روزهای منتهی به پایان مذاکرات با این فرض که مذاکرات به توافق رسیده است، فرصت را برای جناحی دیدن مساله و تخطئه مذاکرهکنندگان قبلی مناسب دیدند. حتی یکی از چهرههای کارگزارانی که البته سابقه و تخصصی در سیاست خارجی ندارد، از جانب خودش مردم را به جشن توافق هستهای نیز دعوت کرد!
نرسیدن مذاکرات به توافق نشان داد که حتی بهبود کیفیت تیم مذاکرهکننده و با تجربهتر بودن آنها نیز برای رسیدن به توافق و پر کردن شکاف عمیق بین ایران و به خصوص آمریکا در موضوع هستهای کافی نیست.
پایان بدون توافق مذاکرات هستهای و تمدید هفت ماهه دوره مذاکرات اگر چه از سوی مذاکرهکنندگان فرصتی برای نهایی کردن توافق و نگارش جزئیات آن محسوب شده است ولی از سوی دیگر فرصتی مناسبی برای خرابکاری در مذاکرات هستهای نیز هست.
نه تنها برخی از مقامات ایرانی، بلکه حتی بعضی کارشناسان برجسته روابط بینالملل در غرب معتقدند که رژیم اسرائیل برای حفظ شراکت استراتژیک خود با آمریکا به دشمنی مشترک با این کشور نیاز دارد و حتی اگر جمهوری اسلامی به توافقی تن دهد که همه خواستههای ادعایی و زورگویانه غرب نیز در آن گنجانده شود، باز هم اسرائیلیها به آن رضایت نخواهند داد تا بلکه دشمنی با ایران و فشار بر اقتصاد و جامعه ایران ادامه پیدا کند.
با در نظر گرفتن چنین فرضی، در این فاصله هفت ماهه باید انتظار هرگونه ماجراجویی منطقهای و تلاش برای شکست کشاندن مذاکرات از سوی رژیم اسرائیل و پشتیبانان تندروی غربی آن را ممکن دانست.
صرفا به عنوان یک یادآوری تاریخی، روند افزایش تنش میان ایران و آمریکا در اوایل قرن جاری و به ویژه پس از حوادث یازده سپتامبر قابل توجه است.
در دوره قبل و بعد از یازده سپتامبر، رئیس جمهور و دولت وقت ایران به دنبال تنشزدایی در روابط با غرب بود. مردم و دولت ایران در روزهای پس از حوادث ۱۱ سپتامبر به ابراز همدردی با قربانیان پرداختند. ایران و آمریکا در مقابله با طالبان در افغانستان اشتراک مواضع داشتند. رسانههای غربی در روزهای پایانی سال ۲۰۰۱ از دست دادن وزرای خارجه ایران و آمریکا پس از بیست سال خبر میدادند و برخی در سنای آمریکا و از جمله جو بایدن معاون رئیسجمهور فعلی آمریکا از گسترش روابط پارلمانی سخن میگفتند.
ولی ناگهان در روزهای ابتدایی سال ۲۰۰۲ رژیم اسرائیل مدعی شد که ایران قصد فرستادن یک کشتی بزرگ سلاح برای فلسطینیها را داشته است. در روزهای پایانی اولین ماه سال ۲۰۰۲، رئیس جمهور آمریکا نام ایران را در کنار عراق و کره شمالی در محور شرارت قرار داد و دورهای از تنش بیسابقه در روابط ایران و آمریکا پیش آمد که سهم عظیم غیرقابل انکاری از آن بر عهده بازیگرانی بود که بیش از منافع ایالات متحده به فکر منافع رژیم اسرائیل بودند.
تقریبا یک سال پس از قرار گرفتن نام ایران در کنار عراق و کره شمالی، عراق مورد تجاوز آمریکا و متحدانش قرار گرفت ولی این اکنون یک واقعیت روشن است که در این یک سال، رژیم اسرائیل و سعودیها همه تلاش خود را کردهاند که بوش را ترغیب کنند به جای عراق به ایران حمله کند.
هیچ دلیلی وجود ندارد که بتوان باور کرد این نوع نگاه اسرائیلیها و سعودیها به ایران تغییر کرده باشد. ممکن است این دو دولت از تبعات درگیری در منطقه هراس داشته باشند و مطمئن باشند امنیت و منافع آنها نیز به طور جدی قربانی درگیری احتمالی نظامی ایران و آمریکا خواهد شد ولی حفظ فشار بر ایران از راه ممانعت در مسیر توافق هستهای سیاستی که همچنان با قدرت از سوی اسرائیل و سعودیها و همکاران منطقهای آنها پیگیری میشود. اگر نتانیاهو تمدید مذاکرات هستهای در وین چندان نامطلوب نمیداند به این دلیل است که در طیف پنج مرحلهای نتایج محتمل مذاکرات در وین (توافق کامل، رسیدن به چارچوب توافق، توافق کلی سیاسی، تمدید مذاکرات، شکست مذاکرات)، گزینه تمدید مذاکرات، نزدیکترین گزینه به شکست کامل مذاکرات بود. نتانیاهو اگر چه به گزینه بهینه مورد نظر خود یعنی شکست مذاکرات نرسید ولی قطعا تمدید مذاکرات را بهتر از رسیدن ایران وغرب به توافق میداند زیرا اسرائیلیها هم این واقعیت را فهمیدهاند که اگر توافقی در مذاکرات هستهای به دست آید، ایران در آن توافق منافع خود را از دست نداده است و به عبارت دیگر، ایران تنها با یک توافق خوب کنار خواهد آمد و در هر توافقی تسلیم زورگویی طرف مقابل نمیشود.
حالت آیینهوار همین وضعیت در داخل ایران و در فضای سیاسی داخلی قابل تصور است. نتیجه مذاکرات ممکن است توافقی باشد که کلیت نظام آن را توافقی خوب بداند، حالت دوم رسیدن به توافقی است که فضای داخلی کشور در باره ان نظرات متفاوتی خواهد داشت، یعنی توافقی که عدهای آن را توافقی خوب میدانند و عدهای دیگر آن را توافقی بد خواهند دانست. حالت سوم وضعیتی است که شکست مذاکرات اعلام شود که آینده پس از آن چندان قابل پیشبینی نیست.
رفتار برخی رسانهها و بازیگران داخلی به گونهای است که انگار شکست مذاکرات حتی بهتر از رسیدن به یک توافق خوب است.
حالت افراطی چنین فکری، نه به عنوان واقعیتی که بتوان آن را بر موضع فرد خاصی تطبیق داد، بلکه به عنوان یک مثال توضیحدهنده، به حالتی شبیه مواضع طرف اسرائیلی شبیه میشود.
در حالی که اسرائیلیها حتی بهترین توافق از نگاه آمریکا را رد میکنند تا تنش بین ایران و غرب همچنان باقی بماند، ممکن است کسی فرض کند که حتی اگر آمریکاییها بهترین توافق ممکن هستهای از نگاه ایران را بپذیرند باز هم توافق نکردن بهتر از آن توافق خوب است.
ممکن است طرفداران تفکری از این دست مجموعهای از دلایل داخلی یا خارجی را توجیه این موضع بدانند که توافق نکردن در مساله هستهای از رسیدن به حتی بهترین توافق هم بهتر است. شروع دوره هفت ماهه جدید برای رسیدن به توافقی جامع با همه جزئیات آن، زمان خوبی است که هر کسی موضع خود را در این باره اعلام کند.
اخبار سیاست خارجی - تابناک