اندیشکده "هریتیج" در مقالهای به قلم "لوک کافی" و "جیمز فیلیپس" از اعضای ارشد تیم پژوهش در باب مسائل خاورمیانه، مینویسد؛ آمریکا و متحدانش در پی آن هستند که با تقلید از وضعیت لیبی، طرحهایی را در سوریه پیاده کنند، غافل از اینکه موقعیت سوریه با لیبی خیلی متفاوت است، این کشور بزرگتر، پرجمعیتتر، و از لحاظ نظامی قویتر است و در عین حال، مخالفان رژیم متشتتتر هستند و خطوط مقدم مشخصی در آن وجود ندارد و طرحهای مد نظر نتایج اندکی به بار میدهد.
* منطقه "پرواز ممنوع" مشکل کشت و کشتار را حل نمیکند
درپی سفر هفته گذشته "هیلاری کلینتون" به ترکیه، گمانههایی مبنی بر اینکه ممکن است آمریکا از ایده برقراری منطقه "پرواز ممنوع" بر فراز سوریه حمایت کند، مطرح شد. تحت شرایط فعلی، برقراری منطقه "پرواز ممنوع" اقدامی پرهزینه و پرخطر است که تاثیری بر روند کشتاری که روی زمین صورت میگیرد ندارد و در عوض، آمریکا را وارد جنگ داخلی پرتنش میکند.
* سیاستی اشتباه در زمانی اشتباه
درست است که آمریکا و متحدانش، توانایی نظامی برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع و به اجرا درآوردن این طرح را دارند اما ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز سوریه، سیاستی اشتباه است که در زمانی اشتباه به اجرا درآمده است. اکنون آمریکا باید توجه خود را به عناصری از جبهه مخالف رژیم معطوف کند که خواهان سوریهای امن و باثباتند و عناصری را که خواستار اقدامات افراطی هستند به حاشیه براند و زمینه حمایت کشورهای دیگر منطقه از مخالفان و ضدیت با "اسد" را جلب کند.
سوریه لیبی نیست
* کشت و کشتار روی زمین است، نه در هوا
احتمال دارد طرح منطقه پرواز ممنوع مورد حمایت آمریکا که تقویت روحی و روانی بسیار پرهزینهای برای گروههای متفرق مخالفین در سوریه فراهم میآورد، تأثیر بسیار اندکی هم داشته باشد. بیشتر کشت و کشتاری که صورت میگیرد، روی زمین است، نه در هوا. درست است که سوریه در هفتههای اخیر، استفاده محدودی از هواپیماهای بال ثابت و بالگردهای جنگی کرده، اما بیشتر مرگ و میر مخالفان در نتیجه استفاده از تسلیحات زمینی است که منطقه پرواز ممنوع تأثیر بسیار ناچیزی بر همه اینها، از جمله بالگردهای جنگی، داشته است.
* مقایسه وضعیت سوریه با کشورهای در جنگ دیگر راه به جایی نمیبرد
هر چه باشد، در سال ۱۹۹۵ که هواپیماهای ناتو بر فراز بوسنی و هرزگووین منطقه پرواز ممنوع ایجاد کردند، نیروهای زمینی صرب بوسنیایی، از پناهگاه امن سازمان ملل در صربرنیکا گذشتند و بیش از ۸ هزار مسلمان بوسنیایی را به قتل رساندند. مقایسه با عملیات نظامی اخیر در لیبی نیز گمراهترمان میکند. کاری که ناتو در لیبی کرد به مراتب گستردهتر از ایجاد منطقه پرواز ممنوع و بیشتر شبیه ایجاد "منطقه حرکت ممنوع" بود. یعنی هر بخشی از دم و دستگاه امنیتی رژیم که جمعیت غیرنظامی را تهدید میکرد، هدف مناسبی برای حمله تلقی میشد. آنچه رسانهها آن را منطقه پرواز ممنوع میخواندند در واقع حملاتی هوایی علیه مراکز کنترل و فرماندهی، جنگافزار نظامی و انبارهای مهمات بود.
* لیبی از سوریه ضعیفتر بود
بین این دو کشور تفاوتهای مهم دیگری هم هست که نمیتوان نادیده گرفت. لیبی جمعیتی بالغ بر ۵/۵ میلیون نفر دارد که تقریباً ۷۵ درصدشان در ۱۰۰ مایلی ساحل زندگی میکنند. سوریه جمعیتی بالغ بر ۲۲ میلیون نفر دارد که به هیچ وجه از چنین تراکمی در نقطهای خاص برخوردار نیستند. مهمتر اینکه، تواناییهای نظامی سوریه به مراتب بیشتر از تواناییهای لیبی است و تهدید بزرگتری برای هواپیماهای جنگی آمریکایی که بخواهند طرح منطقه پرواز ممنوع را اعمال کنند به شمار میرود. در تخمینها مشخص شده ضدهواپیماهای سوریه ۱۰ برابر ضدهواپیماهای لیبی است که تنها یک پنجم فضای سوریه را اشغال میکند.
* در سوریه، بر خلاف لیبی، تنها معدودی از خطوط مقدم مشخص است
طی شورشهایی که در لیبی صورت گرفت، جنگ و جدال در راستای جبهههایی نسبتاً مشخص صورت میگرفت که نشانگر میدان جنگی خطی بود. مخالفان رژیم لیبی، به سرعت تسلط بر بخش اعظم شرق لیبی را مسجل ساختند و به تدریج به سمت غرب حرکت کردند تا به پایگاههای مخالفان در مرکز و غرب لیبی، مثلاً شهر بندری مصراته و کوههای نفوسه بپیوندند. این گروههای متفاوت از نیروهای مخالف کاری کردند که حملات هوایی ائتلاف در حین حمایت از جنگجویان مخالف موثرتر شود. در سوریه شرایط مشابهی حاکم نیست، در این کشور تنها معدودی از خطوط مقدم را میتوان متمایزاً مشخص کرد.
نیروهای مخالف چندپارهاند
* مخالفان سوری سروسامان مشخصی ندارند
گروههای مخالف در سوریه، متشتت و چندپاره و سازماننیافتهاند. در لیبی، "شورای ملی انتقال" توانست اتحاد گستردهای بین گروههای گوناگون مخالفان برقرار سازد تا به هدف مشترکی که همانا براندازی رژیم "معمر قذافی" بود دست یابند. رهبران "شورای ملی انتقال" به چنان مشروعیت بینالمللیای دست یافتند که "شورای ملی سوریه"(عنوانی کلی برای رهبران تبعیدی گروههای مخالف)، نتوانسته به آن برسد.
* دست برخی از افراطیهای مخالف سوریه، به خون آمریکاییها آلوده است
اطلاعات کافی در دست بیش از ۳۰۰ گروه مخالف سوری نیست تا با استفاده از آن بتوانند ارزیابی منطقی و دقیقی از این مسئله داشته باشند که آیا مداخله نظامی آمریکا به اهدافش در منطقه کمک میکند یا مانعشان میشود. مثلاً، احتمالش زیاد است که دست برخی از عناصر افراطی مخالف سوریه به خون آمریکاییها آلوده باشد، به ویژه در همان روزهای حمایت از شورشهای مرزی در عراق و شرکت در آنها –به ویژه در استان الانبار- این افراد از آن نوع مردمی نیستند که ارتش آمریکا خواستار حفاظت از آنها باشد.
اولویت آمریکا
* آمریکا باید منافع مربوط به امنیت ملی را در اولویت بگذارد
حملات هوایی تحت هدایت آمریکا، بدون آنکه حمایت منطقهای کافی از جانب ترکیه و دیگر متحدان پشتش باشد، میتواند نخستین گام ورود آمریکا به فرایندی باشد که در نهایت به جنگی طولانی ختم میشود، جنگی که ممکن است تا مدتها پس از رفتن "اسد" هم ادامه داشته باشد. شاید آمریکا گزینههای محدودی در زمینه کارهایی که میتواند بکند در اختیار داشته باشد اما هیچ کاری نکردن هم، نتیجهای را که به نفع آمریکا باشد به بار نخواهد داد.
* واشنگتن و متحدانش باید از چارچوب سازمان ملل خارج شوند
دولت "اوباما" برای حل مشکل سوریه و انتخاب سیاست مناسب در مورد آن، به شورای امنیت سازمان ملل متوسل شده و در آنجا نیز چین و روسیه از حق وتوی خود برای ممانعت از اقدامی کارآمد علیه متحدشان در دمشق استفاده کردهاند. واشنگتن و متحدانش باید خروج از چارچوب سازمان ملل متحد را آغاز کنند تا بتوانند تحریمات علیه رژیم "اسد" را بیشتر کنند، مخالفان سوری را متحد و تقویت کنند و محیط سیاسی مطلوبی شکل دهند تا از خلال آن، سوریهای باثبات و امن ظهور کند.
* باید گروهی از رهبران علاقهمند به دولتی "پسااسدی" تشکیل داد
بدین منظور، واشنگتن باید یک هیئت رهبری متشکل از متحدان همفکر تشکیل دهد تا از مخالفان سوری حمایت کنند. هدف این گروه، سازماندهی و تقویت بهتر مخالفان و کمک به ساختن سوریهای امن و باثبات پس از سقوط "اسد" است. این گروه شامل بریتانیا، فرانسه، ترکیه، عربستان سعودی، قطر، اردن، اسرائیل و دیگر کشورهایی است که علاقهمند به دولتی "پسااسدی" در سوریهاند اما روسیه و چین و ایران را که تلاشهای گستردهای برای تقویت رژیم فعلی سوریه کردهاند، باید از این هیئت بیرون گذاشت.
* کشورهای عربی باید از حرف به عمل برسند
بایستی کشورهای عربی را تحت فشار گذاشت تا مسئولیت بیشتری بابت همسایگان خود متقبل شوند. اظهارات علنی بیشمار شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب، از سطح اظهاراتی رسمی فراتر نرفته و کمتر به مرحله عمل نزدیک شده است. خروج سوریه از مدار نفوذ منفی ایران، همانقدر به نفع کشورهای عرب است که به نفع آمریکاست. این کشورها میتوانند کمکهایی مالی برای کمک به پناهندگان و بازسازی سوریه پس از سقوط اسد بکنند. کشورهای منطقه بایستی از تمامی اهرمهای موجود برای اعمال فشار به اسد استفاده کنند، نه اینکه امیدوار باشند آمریکا به نفع آنها درگیر مشکلات شود.
* نباید بگذاریم هیچگونه تسلیحاتی بدست تروریستها بیفتد
بایستی طرحهایی احتیاطی برای ممانعت از استفاده تسلیحات شیمیایی و بیولوژیکی در نظر داشت. واشنگتن باید در همکاری نزدیک با متحدانش، سایتهای تسلیحات کشتار جمعی را زیر نظر داشته باشد و حرکت تسلیحات موجود یا مواد خطرناک را کاملاً دنبال کند تا به دست تروریستها نیفتند. در عین حال، بایستی گزینههای دیگر را نیز کاملاً در نظر گرفت تا بتوانیم مواد غیرمرگبار به مخالفان سوری برسانیم. این مواد عبارتند از تجهیزات ارتباطی، زره و ضدگلوله و تدارکات پزشکی. واشنگتن فقط وقتی میتواند به تأمین تسلیحات مخفی فکر کند که فرماندهان قابل اعتماد، کارآمد و غیرمسلمان محلی را شناسایی کرده باشد، کسانی که بتوانند تضمین کنند این تسلیحات به دست تروریستها نمیافتد.
طرحی با دستاوردی اندک
* طرح منطقه پرواز ممنوع فقط احساس خوبی به ما میدهد
نیروی هوایی آمریکا برای این نیست که هر زمان شورشی مردمی در جایی از دنیا اتفاق افتاد آن را به خدمت بگیریم. با توجه به اینکه غرب اطلاعات اندکی درباره مخالفان سوری دارد و اینکه این گروههای مخالف تا چه حد متشتتند، به این نتیجه میرسیم که ارزشش را ندارد این همه منابع و نیروی انسانی را صرف حملاتی هوایی کنیم که شبیه به حملات هوایی در لیبی است. شاید اجرای طرح منطقه پرواز ممنوع در شرایط فعلی احساس خوبی به ما بدهد، اما دستاورد بسیار اندکی خواهد داشت.