به گزارش مردم سالاری آنلاین، هوای بندرعباس، بوی بحران و نفستنگی میدهد؛ چشمها سرخ میشود، سینه و ریهها میگیرد، اکسیژن نیست و نفس کشیدن در هوای انفجارهای مهیب، دشوار است.
کارگران اسکله شهید رجایی دو روز اخیر به سر کار نرفتهاند اما ششم اردیبهشت، شاهد صحنههای سیاه و تلخی بودند که تا جان در بدن داشته باشند، فراموش نمیکنند. یکی از این کارگران که تعدادی از همکارانش جزو مصدومین بستری در بیمارستان هستند، نمیتواند بدون لکنت و مکث صحبت کند: «حالم خوش نیست، نمیخواهم حرفی بزنم؛ فقط این را بگویم که ما مشغول کار بودیم که بیگ بنگ اتفاق افتاد؛ انگار آخرالزمان شد، همکارانم را دیدم که هر کدام گوشهای افتادهاند یا در هوا معلقاند، واقعاً آخر الزمان بود....».
تا لحظهی تنظیم این گزارش (صبح هشتم اردیبهشت)، تعداد فوتیهای حادثه بندرعباس به بیش از چهل نفر رسیده، بیش از هزار نفر هم مصدوم شدهاند و تعدادی نیز هنوز مفقوداند؛ پیگیریهای ما نشان میدهد که «اسماعیل محمدزاده» یکی از فعالان کارگری شرکتهای اسکله که نماینده کارگر هم بود، جزو مفقودان است؛ بعد از انفجار، از این کارگر مجرد و باسابقه خبری نیست و مادر و خانوادهاش بعد از حادثه تمام بیمارستانهای شهر را زیر پا گذاشتهاند، ملافه از روی پیکرهای بیجان کشیدهاند و همچنان به دنبال رد و نشانی از «اسماعیل» هستند.
اسماعیل گم شد.....
گم شدنِ «اسماعیل» در انفجار سهمگینِ اسکلهی شهید رجایی، یک نماد تلخ از سیاهی روزگار کارگران است؛ حوادث تلخ و مرگبار یکی پس از دیگری بر سر کارگران و مزدبگیران آوار میشود؛ کارگران قربانیان اصلی سهلانگاریها هستند اما پولدارها همیشه سالم میمانند و به تریج قبایشان برنمیخورد که اینچنین فجیع، آدمها به خاطر بیتوجهیها جان خود را از دست میدهند؛ امثال «اسماعیل» در غبار حوادث گم میشوند، خیلی ساده و ناگهانی هم گم میشوند....
بیش از ۹۰ درصد قربانیان انفجار اسکله شهید رجایی، کارگران بودند؛ کارگران شرکتهای صنایع دریایی، انبارداری و تخلیه؛ انفجار کانتینرها در محوطهی یکی از شرکتهای اسکله رخ داده و اکثر کارگران این شرکت به سختی مصدوم شدهاند یا جان خود را از دست دادهاند اما به احتمال زیاد، ضرر و زیان چندانی به صاحبان قدرقدرت این شرکتها نمیخورد؛ کانتینرهایشان بیمه است، حتی جان و زندگی آدمها بیمه است؛ پول خسارت را بیمه میدهد، بابت سهلانگاری مواخذه و بازخواست نمیشود؛ پایشان به حبس و زندان باز نمیشود و چند وقت دیگر خوش و خرم به «اسکله» برمیگردند، ترانزیت را در سایهروشن دنبال میگیرند، تحریمها را دور میزنند، کالا صادر میکنند و مثل همیشه پول هنگفت به جیب میزنند....
به سراغ فعالان کارگری بندرعباس رفتیم تا بدانیم در آن ظهر گرم اسکله چه اتفاقی افتاد و چند درصد از قربانیان، کارگران زحمتکشی بودند که مدتها بود صورتشان با سیلی هم دیگر سرخ نمیشد. آنها قبلاً زمین خورده بودند و حالا با انفجاری به خاک سیاه نشاندنشان!
قربانیان، کارگران چند شرکت بودند
«اسماعیل حاجیزاده» دبیر اجرایی خانه کارگر استان هرمزگان در مورد حادثه به ایلنا گفت: انفجار ظهر دیروز در اسکله بندرعباس در محوطه یک شرکت و زمانیکه کارگران بسیاری مشغول به کار بودند، رخ داد؛ من خودم قبل از انفجار در اسکله بودم. شاهدان عینی میگویند کانتینرهای مواد شیمیایی خطرناک منفجر شده و دود اولیه عظیم بوده. انفجار آنقدر شدید بود که شیشههای ماشین من خورد شد؛ حتی سقف اتاقی که در آن نشسته بودیم، کنده شد. من به چشم خودم دیدم که اتاقک تریلری روی هوا رفت؛ آدم هم روی هوا معلق بود..... هنوز هم هوا کاملاً آلوده است، چشمها و گلو میسوزد و تنفس در محدودهی اسکله سخت است.
او اضافه میکند: تعداد فوتیها بیش از چهل نفر است که تعدادی از آنها شناسایی نشدهاند اما بیشتر اینها کارگر بودهاند، مصدومان هم همینطور، تعدادی هم راننده ماشین سنگین بودند که برای بارگیری به اسکله آمده بودند. کارگران فوتی و مصدوم، در شرکتهای تخلیه و بارگیری و انبارها مشغول به کار بودهاند؛ اکثراً از سه شرکت بودهاند و تعدادی هم در سالنهای بارگیری و استاندارد شاغل بودهاند.
حاجی زاده با اشاره به مفقود شدن تعدادی از کارگران، در ارتباط با مفقود شدن اسماعیل محمدزاده گفت: ایشان یک فعال کارگری موثر بودند و ارتباط خوبی با کارگران صنایع اسکله داشتند، نماینده تعدادی از کارگران هم بودند و تا الان خانوادهاش به همه بیمارستانها و پزشکی قانونی سر زدهاند و به شدت نگراناند....
قبلاً هم هشدار داده بودیم....
«ارسلان حیدری» از فعالان کارگری قدیمی بندرعباس و امروز، رئیس کانون بازنشستگان کارگری این شهر است؛ او نیز در ارتباط با قربانی شدن کارگران به ایلنا میگوید: اسکله شهید رجایی اندازهی یک شهر است خیلی بزرگ است و تعداد کارگرانی که آنجا کار میکنند، بالای ۷ هزار نفر است. متاسفانه ۹۹ درصد قربانیهای حادثه کارگر بودند، همه آنجا در اسکله کارگر بودند، حالا چه خانم و چه آقا و زمان حادثه مشغول به کار بودند.
او با بیان اینکه «ما قبلاً هم بارها هشدار داده بودیم که به ایمنی کارگران اسکله بیشتر توجه شود اما صدایمان را نشنیدند» ادامه میدهد: اینجا کارگر هست که حتی کفش و کلاه ایمنی ندارد؛ فضای کار ناایمن است؛ خب همه اینها دست به دست هم میدهد و یک روز فاجعه به بار میآورد. آدم متاثر میشود چرا چنین اتفاقاتی رخ میدهد؛ چرا کارگرانی که درگیر درآوردن یک لقمه نان هستند، اینطور قربانی میشوند، مگر چه گناهی کردهاند؟
حیدری تاکید میکند که حال و روز کارگران اسکله شهید رجایی اصلاً خوب نیست؛ انفجار روزگارشان را سیاه کرده است....
و البته این اولین بار نیست که یک حادثه بر اثر سهلانگاریِ دولتیها، سرمایهداران و رانتخواران، روزگار کارگران را سیاه میکند؛ در پنج سال گذشته، حداقل چهار یا ۵ حادثه در ابعاد بزرگ داشتیم که در همه آنها کارگران قربانیهای اصلی بودند و سرمایهداران یک خراش کوچک هم برنداشتند.
فقط چند نمونه......
برای نمونه، ظهر روز دوشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۱ برج متروپل که با رانت و پارتی بالا رفته بود، در خیابان امیرکبیر (امیری) واقع در مرکز آبادان فرو ریخت. این حادثه ۴۳ فوتی و ۳۷ نفر مصدوم داشت که اکثر آنها کارگران ساختمانی و مزدبگیران بودند. سرنوشت مالکان این ساختمان، مهندسان و معماران و بستگان آنها مثل همیشه در هالهای از ابهام پیچیده شد، فقط خانوادههای ضعیف و کمدرآمد به سوگ نشستند.
یا ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ انتشار گاز متان در معدنجوی طبس، جان ۵۳ معدنچی بینوا را گرفت و تعدادی را با قطع نخاع و مصدومیت همیشگی خانهنشین کرد؛ در آن حادثه هم کارفرما کوچکترین خراشی برنداشت؛ گرچه شاهدان عینی گفتند کارگران بوی گاز را شنیده بودند و میترسیدند اما مجبورشان کردند پا به تونل بگذارند و علیرغم اینکه به وضوح تخلف صورت گرفته بود -معدن یک تهویه و گازسنج سالم نداشت- پای کارفرما و مالکان هرگز به زندان و حبس باز نشد؛ چند روز بعد، برداشت ذغالسنگ دوباره آغاز شد و قطار سودآوری به راه افتاد.
همیشه قدرتمندان و ثروتمندان خطا میکنند اما کارگران و فرودستان قربانی میشوند؛ گروهی اندک به قیمت محرومیت و قربانی شدن اکثریت، پول روی پول میگذارند، هر روز حسابهای بانکیشان پربارتر میشود، سفرهای خارجیشان، غنیتر و خانههای درندشتِ شمال شهرشان لاکچریتر؛ اینها پا بر پُشتِ خمیدهی قربانیان ضعیف میگذارند و در دنیای زد و بندها به رستگاری میرسند....