۰
يکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۴۰

ترامپ و سیاست تهدید؛ از تجارت تا مهاجرت

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، از تهدید و اعمال فشار به‌عنوان ابزاری برای پیشبرد سیاست‌های خود در عرصه بین‌المللی استفاده کرده است. از اعمال تعرفه‌های سنگین بر شرکای تجاری گرفته تا تهدیدهای امنیتی علیه متحدان، او سعی کرده است کشورها را وادار به پذیرش خواسته‌های خود کند. اما آیا این رویکرد می‌تواند در بلندمدت به‌عنوان یک استراتژی پایدار در سیاست خارجی عمل کند؟ بررسی تأثیرات سیاست‌های تهدیدمحور ترامپ نشان می‌دهد که هرچند این تاکتیک در کوتاه‌مدت ممکن است مؤثر باشد، اما استفاده بیش از حد از آن می‌تواند به کاهش نفوذ آمریکا و تقویت جبهه‌های مقاومتی در برابر این سیاست‌ها منجر شود.
ترامپ و سیاست تهدید؛ از تجارت تا مهاجرت

فارن پالیسی نوشت: رئیس‌جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، کشورهای مختلف را با تهدید به اقدامات تنبیهی، به‌ویژه اعمال تعرفه‌های سنگین، تحت فشار قرار داده است تا به اهدافی در حوزه‌هایی مانند دسترسی بیشتر به بازارهای خارجی، کنترل مهاجرت و قاچاق مواد مخدر، و حتی تصرف سرزمین دست یابد. اما این تاکتیک تا چه حد می‌تواند در سیاست خارجی موفق باشد؟ آیا می‌تواند آن‌قدر مؤثر باشد که بارها و بارها مورد استفاده قرار گیرد و به یک استراتژی پایدار تبدیل شود؟ به عبارت دیگر، آیا اعمال فشار و تهدید می‌تواند به‌عنوان یک روش بلندمدت در سیاست خارجی کارآمد باشد؟ پاسخ به این پرسش نیازمند درک عمیق‌تری از «اقتصاد زورگویی» و پیامدهای آن است.


از تعرفه‌های تجاری تا دیپلماسی اجباری؛ زورگویی به‌عنوان ابزار سیاست خارجی

قلدرها ممکن است به دلایل روان‌شناختی ناپسند، مانند سادیسم، دست به زورگویی بزنند، اما برای اینکه زورگویی به بخشی از یک استراتژی تبدیل شود، باید ابزاری برای دستیابی به یک هدف مشخص باشد. به عبارت دیگر، هدف از اعمال فشار و تهدید باید این باشد که طرف مقابل رفتارش را تغییر دهد تا فرد یا کشوری که فشار را اعمال می‌کند، به اهداف خود نزدیک‌تر شود. یکی از نمونه‌های این تاکتیک، تهدید به اعمال تعرفه‌های تجاری است. تعرفه‌ها معمولاً با هدف ایجاد درآمد برای دولت یا حمایت از صنایع داخلی از طریق محدود کردن واردات اعمال می‌شوند، اما آیا تهدید به اعمال تعرفه‌ها می‌تواند اهداف دیپلماتیک نیز داشته باشد؟ شواهد نشان می‌دهند که این امکان وجود دارد.

 

تهدید به تعرفه‌ها؛ ابزاری فراتر از اقتصاد برای تغییر سیاست‌های کشورهای دیگر

کلمبیا که با تهدیدهای آمریکا مواجه شد، پذیرفت که اتباع خود را که از آمریکا اخراج شده بودند، دوباره بپذیرد. کانادا و مکزیک نیز پس از تهدید به اعمال تعرفه‌های سنگین، سیاست‌های مرزی خود را تغییر داده و تدابیر بیشتری برای کنترل مهاجرت اتخاذ کردند. این موارد نشان می‌دهند که تهدید به تعرفه‌ها، فراتر از یک ابزار اقتصادی، می‌تواند به‌عنوان یک اهرم فشار در دیپلماسی نیز استفاده شود و کشورها را وادار به تغییر سیاست‌هایشان کند.

 

فشار سیاسی و نظامی؛ تهدید به‌عنوان سلاح ترامپ در سیاست خارجی

ترامپ از تهدیدهای نظامی و سیاسی به‌عنوان ابزاری برای اعمال فشار بر کشورهای دیگر و وادار کردن آن‌ها به انجام اقداماتی که به نفع سیاست‌های او باشد، استفاده کرده است. او تهدید کرد که اگر کشورهای عضو ناتو بودجه دفاعی خود را افزایش ندهند، آمریکا در صورت حمله به آن‌ها از آن‌ها دفاع نخواهد کرد. همچنین، پاناما را تحت فشار قرار داد تا همکاری خود را با برخی کشورها، از جمله چین، متوقف کند و در نتیجه، پاناما از ابتکار کمربند و جاده چین خارج شد. این موارد نشان می‌دهند که تهدیدهای ترامپ ابزاری مؤثر در دستیابی به اهدافش بوده‌اند، صرف‌نظر از اینکه آیا این اهداف از نظر اخلاقی یا استراتژیک ارزشمند هستند یا نه.

 

کارآمدی تهدید در دیپلماسی؛ تاکتیک مؤثر یا سلاحی با تاریخ انقضا؟

آیا تهدیدها می‌توانند زمانی که به‌عنوان محور اصلی یک استراتژی دیپلماتیک به کار گرفته شوند، ابزاری مؤثر در سیاست خارجی باشند؟ زورگویی، مانند هر تاکتیکی، هم مزایا دارد و هم هزینه‌هایی به همراه دارد. بهترین نوع تهدید برای یک زورگو، تهدیدی است که صرفاً با بیان شدن، طرف مقابل را به اطاعت وادارد، زیرا در این صورت، بدون نیاز به اجرای واقعی تهدید، هدف محقق می‌شود و هزینه‌ای در بر ندارد. اما برای اینکه یک تهدید معتبر و جدی به نظر برسد، فرد یا کشوری که آن را مطرح می‌کند باید آمادگی اجرای آن را داشته باشد. در غیر این صورت، طرف مقابل متوجه می‌شود که تهدید صرفاً حرفی بیش نیست و ممکن است آن را نادیده بگیرد. بنابراین، زورگو باید تهدیدهای خود را به گونه‌ای مطرح کند که اجرای آن‌ها برایش هزینه زیادی نداشته باشد، زیرا در غیر این صورت، تهدید بی‌اثر خواهد شد و اعتبار خود را از دست خواهد داد.

 

تعرفه‌ها به‌عنوان سلاح دیپلماسی؛ تاکتیک ترامپ برای تحمیل خواسته‌ها

ترامپ به‌طور کلی از تعرفه‌ها به‌عنوان ابزاری برای سیاست اقتصادی حمایت می‌کند، حتی اگر این رویکرد از نظر اقتصادی نادرست باشد. از همین رو، تهدید او به اعمال تعرفه‌ها معتبر به نظر می‌رسد و همین اعتبار باعث می‌شود که در بسیاری از موارد، بدون نیاز به اجرای واقعی تهدید، به خواسته‌هایش برسد. هرچه یک تهدید واقعی‌تر و باورپذیرتر باشد، احتمال اینکه طرف مقابل برای اجتناب از آن امتیاز بدهد، بیشتر خواهد بود. این روش به‌ویژه در روابط نامتقارن، مانند رابطه بین ایالات متحده و کشورهای کوچک‌تر، می‌تواند نتایج مثبتی برای ترامپ داشته باشد، زیرا کشورهایی که قدرت اقتصادی کمتری دارند، ممکن است سریع‌تر تسلیم شوند و سیاست‌هایشان را تغییر دهند. اگر این اتفاق رخ دهد، زورگویی ممکن است به‌عنوان روشی موفق برای تحقق اهداف بزرگ به نظر برسد.

 

زورگویی در سیاست خارجی؛ تاکتیکی موفق یا استراتژی ناپایدار؟

برخی از طرفداران ترامپ ممکن است استدلال کنند که این روش صرفاً یک تاکتیک موقتی نیست، بلکه پایه‌ای برای یک استراتژی بلندمدت است. آن‌ها بر این باورند که تهدیدهای او، مانند تهدید به اعمال تعرفه‌ها، به او اجازه می‌دهند که بدون درگیری مداوم به خواسته‌هایش دست یابد. اما این برداشت نادرست است، زیرا زورگویی به‌عنوان یک استراتژی ذاتاً محدودیت‌هایی دارد و در بلندمدت نمی‌تواند پایدار باشد. با گذر زمان، کشورها متوجه می‌شوند که این تهدیدها چگونه کار می‌کنند و ممکن است راه‌هایی برای مقابله با آن بیابند، در نتیجه این روش کارایی خود را از دست خواهد داد. زورگویی در سیاست خارجی می‌تواند نتیجه معکوس داشته و در نهایت قدرت قلدر را کاهش دهد. کشورهایی که تحت فشار قرار می‌گیرند، سعی می‌کنند وابستگی خود را به کشور زورگو کاهش دهند. آن‌ها ممکن است از طریق کاهش وابستگی اقتصادی و سیاسی، ایجاد اتحاد با دیگر کشورهای تحت فشار برای اجرای اقدامات تلافی‌جویانه، یا جستجوی حمایت از قدرت‌های دیگر که شرایط بهتری ارائه می‌دهند، در برابر این فشارها مقاومت کنند.

 

سیاست تهدید ترامپ؛ عاملی برای کاهش نفوذ آمریکا در جهان

پیش از ترامپ نیز تلاش‌هایی برای همکاری کشورها بدون وابستگی به ایالات متحده در زمینه‌هایی مانند تجارت، سرمایه‌گذاری و امنیت آغاز شده بود. اما سیاست‌های ترامپ، به‌جای متوقف کردن این روند، انگیزه‌ای برای تسریع آن ایجاد کرد. یکی از نمونه‌های این روند، افزایش هزینه‌های دفاعی و هماهنگی نظامی کشورهای اروپایی است. در نگاه اول، ممکن است این اقدام به‌عنوان یک امتیازدهی به خواسته‌های ترامپ تلقی شود، اما در واقع، این تلاش به اروپا کمک می‌کند تا وابستگی خود را به چتر امنیتی آمریکا کاهش دهد. هرچه کشورهای دیگر کمتر به ایالات متحده وابسته باشند، توانایی این کشور در اعمال فشار و زورگویی کاهش می‌یابد. به عبارت دیگر، استفاده بیش از حد از زورگویی می‌تواند نتیجه‌ای معکوس داشته باشد، به‌طوری که کشورهایی که هدف این تهدیدات قرار می‌گیرند، به دنبال راه‌هایی برای رهایی از آن باشند و در نهایت، خودِ قلدر قدرت و نفوذش را از دست بدهد.

محدودیت‌های زورگویی در دیپلماسی؛ تاکتیکی که اعتماد را از بین می‌برد

زورگویی همیشه نمی‌تواند به اهداف مورد نظر دست یابد و حتی ممکن است مانعی برای رسیدن به برخی اهداف مهم باشد. اگرچه این روش ممکن است باعث شود که کشورها یا گروه‌های تحت فشار به برخی خواسته‌ها تن دهند، اما لزوماً منجر به همکاری‌های عمیق‌تر و پایدار نخواهد شد. برخی از انواع همکاری‌ها، به‌ویژه آن‌هایی که پیچیده، دشوار برای نظارت و وابسته به اعتماد و اراده آزاد هستند، نمی‌توانند از طریق تهدید و اجبار به‌درستی شکل بگیرند. روابطی که بر اساس اعتماد ساخته می‌شوند، معمولاً مزایای متقابل دارند، زیرا کشورها با میل و رضایت به یکدیگر کمک می‌کنند. اما اگر کشوری حتی متحدان خود را با تهدید و فشار تحت کنترل بگیرد، اساس این اعتماد از بین خواهد رفت.

شاید قلدر بتواند در کوتاه‌مدت امتیازاتی را از طرف مقابل بگیرد، اما در عوض، ممکن است باعث شود کشورها به‌طور منطقی از برخی همکاری‌های حیاتی خودداری کنند. این زیان‌ها ممکن است در نگاه اول برای قلدر اهمیت نداشته باشند، اما در بلندمدت پیامدهای قابل توجهی خواهند داشت.

برای نمونه، همکاری‌های بین‌المللی در حوزه‌هایی مانند تبادل اطلاعات امنیتی، تحقیق و توسعه، نظارت بر بیماری‌های همه‌گیر، پایش ریسک‌های مالی، و سایر حوزه‌های حساس و استراتژیک، به اعتماد و هماهنگی طولانی‌مدت نیاز دارند. در فضایی که با زورگویی و تهدید پر شده است، این نوع همکاری‌ها تضعیف شده و حتی ممکن است از بین بروند. در نتیجه، زورگویی شاید در کوتاه‌مدت مفید به نظر برسد، اما در بلندمدت باعث کاهش همکاری‌های حیاتی و ایجاد مشکلاتی خواهد شد که می‌توانند پیامدهای جدی به همراه داشته باشند.

 

محدودیت‌های تهدید در دیپلماسی؛ تهدیدهای مکرر و کاهش اثربخشی آن‌ها

حتی قدرتمندترین تهدیدها نیز محدودیت‌هایی در میزان اثرگذاری خود دارند و نمی‌توان از یک تهدید واحد برای گرفتن امتیاز در حوزه‌های مختلف به‌طور نامحدود استفاده کرد. اگر یک کشور تهدیدی را در یک حوزه، مانند تجارت، مطرح کند اما هدف اصلی آن کسب امتیاز در حوزه‌ای دیگر، مانند امنیت، باشد، طرف مقابل تنها تا جایی از خود تبعیت نشان می‌دهد که منفعت جلوگیری از اجرای تهدید بیشتر از هزینه‌های امتیازدهی باشد. کشور تهدیدشده همواره ارزیابی می‌کند که آیا پذیرش این امتیاز به‌صرفه است یا خیر.

اما زمانی که یک تهدید واحد به‌طور مکرر و در حوزه‌های مختلف برای گرفتن امتیازات متعدد استفاده شود، هزینه‌های امتیازدهی برای طرف مقابل افزایش می‌یابد، در حالی که منفعت جلوگیری از اجرای تهدید ثابت باقی می‌ماند. در چنین شرایطی، کشور مقابل ممکن است تصمیم بگیرد که دیگر تسلیم نشود، زیرا هزینه‌های آن بیش از حد بالا می‌رود.

علاوه بر این، اگر تهدیدی برای مجازات عدم تبعیت در یک حوزه به‌طور کامل اجرا شود، دیگر نمی‌توان از همان تهدید برای گرفتن امتیاز در سایر حوزه‌ها استفاده کرد. برای مثال، اگر آمریکا تهدید کند که برای اعمال فشار در حوزه امنیت، تعرفه‌های تجاری را افزایش می‌دهد و سپس این تهدید را عملی کند، دیگر نمی‌تواند از همان تهدید برای کسب امتیازات بیشتر در حوزه‌های دیگر، مانند سیاست خارجی یا فناوری، استفاده کند، زیرا تهدید قبلاً اجرا شده و طرف مقابل دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. در نتیجه، تهدیدها ذاتاً محدودیت دارند و استفاده بیش از حد از یک تهدید در حوزه‌های مختلف می‌تواند اثربخشی آن را کاهش داده و در نهایت، قدرت اعمال فشار را تضعیف کند.

 

استفاده گسترده از تهدید تعرفه‌ها؛ محدودیت‌ها و کاهش اثربخشی در دیپلماسی ترامپ

ترامپ به‌طور مکرر از تهدید به اعمال تعرفه‌ها به‌عنوان ابزاری جهانی برای وادار کردن کشورها به تبعیت در حوزه‌های مختلف استفاده کرده است. او انتظار دارد که کشورها نه‌تنها در زمینه دسترسی به بازارهای داخلی خود امتیاز بدهند، بلکه در مسائل امنیتی و ارضی، مدیریت مهاجران و مجرمان، و بسیاری از حوزه‌های دیگر نیز مطابق خواسته‌های ایالات متحده عمل کنند. اما این رویکرد ممکن است قدرت واقعی تهدید را بیش از حد ارزیابی کند، زیرا استفاده گسترده از یک ابزار واحد نمی‌تواند به‌طور هم‌زمان در تمامی این زمینه‌ها مؤثر باشد.

استفاده بیش از حد از تهدید تعرفه‌ها ممکن است در برابر کشورهای کوچکی که به‌شدت به تجارت با آمریکا وابسته هستند، مانند کانادا و مکزیک، تأثیرگذارتر باشد، اما حتی در این موارد نیز کارایی آن محدود است. هرچه ایالات متحده بیشتر از این تهدید استفاده کند، میزان باورپذیری آن کاهش می‌یابد، زیرا این کشور نمی‌تواند هم‌زمان تمامی منابع وارداتی خود را قطع کند. وابستگی متقابل در اقتصاد جهانی مانع از آن می‌شود که آمریکا بتواند تعرفه‌ها را علیه همه کشورها بدون تحمل هزینه‌های اقتصادی جدی اعمال کند.

همچنین، کشورهایی مانند کانادا، چین و اتحادیه اروپا قبلاً نشان داده‌اند که می‌توانند تعرفه‌های آمریکا را تحمل کنند و حتی اقدامات متقابل علیه آن انجام دهند. این موضوع نشان می‌دهد که تهدید به اعمال تعرفه‌ها در نهایت ابزاری ضعیف برای وادار کردن تمام کشورها به تبعیت از سیاست‌های ایالات متحده خواهد بود و نمی‌تواند به‌طور جهانی و بدون محدودیت، کارایی خود را حفظ کند.

 

تهدیدهای شدید و پیامدهای آن؛ خطرات اجرای تهدیدهای افراطی در سیاست خارجی

هرچه یک تهدید شدیدتر و افراطی‌تر باشد، برای اینکه معتبر و باورپذیر به نظر برسد، شرایطی نیز باید به همان اندازه بحرانی باشد. تهدیدهایی که موجودیت طرف مقابل را به خطر می‌اندازند، مانند تهدید به استفاده از سلاح هسته‌ای یا قطع کامل روابط اقتصادی، نمونه‌هایی از این نوع تهدیدها هستند. اما اجرای چنین تهدیدهایی می‌تواند به ضرر خود تهدیدکننده تمام شود، زیرا ممکن است فرصت‌های همکاری اقتصادی یا سیاسی از بین برود و همچنین اقدامات افراطی می‌توانند پیامدهای شدیدی به دنبال داشته باشند که در نهایت به ضرر خود قلدر تمام شود. این پیامدهای منفی یا بازتاب‌های مخرب می‌توانند به اشکال مختلفی ظاهر شوند، از جمله پیامدهای فیزیکی مانند اثرات تشعشعات هسته‌ای، پیامدهای اقتصادی مانند از دست دادن بازارهای تجاری و کاهش سرمایه‌گذاری خارجی، و پیامدهای سیاسی و بین‌المللی مانند اعمال تحریم‌ها یا اقدامات تلافی‌جویانه از سوی دیگر کشورها. در نتیجه، هرچه یک تهدید شدیدتر باشد، هزینه‌های اجرای آن نیز افزایش می‌یابد و این موضوع می‌تواند باعث شود که تهدیدکننده نتواند یا نخواهد آن را اجرا کند. در چنین شرایطی، تهدید بی‌اثر می‌شود و حتی اعتبار تهدیدکننده را نیز تضعیف می‌کند.

 

محدودیت‌های زورگویی در سیاست جهانی؛ فشارهای اقتصادی و اثرات آن در روابط بین‌المللی

استفاده از تهدیدهای شدید و اقدامات افراطی در سیاست خارجی معمولاً علیه کشورهای کوچک‌تر مؤثرتر است، اما در برابر کشورهای بزرگ‌تر یا گروهی از کشورها کمتر باورپذیر و قابل‌اجرا خواهد بود. حتی زمانی که هدف وارد کردن بیشترین آسیب ممکن به طرف مقابل است، در بسیاری از موارد تحریم‌ها به‌طور کامل اعمال نمی‌شوند. برای مثال، کشورهای اروپایی باوجود تحریم‌های گسترده علیه روسیه، همچنان به خرید گاز، نفت و اورانیوم از این کشور ادامه داده‌اند، زیرا به این منابع نیاز دارند. این نشان می‌دهد که حتی قدرت‌های بزرگ نیز نمی‌توانند به‌طور کامل از ابزار تحریم برای فشار بر رقبای خود استفاده کنند، زیرا هزینه‌های اقتصادی آن برای خودشان نیز سنگین خواهد بود.

علاوه بر این، حتی کشوری که قدرت و نفوذ زیادی دارد، ممکن است نتواند تهدیدهای خود را علیه کشورهای بزرگ‌تر یا گروه‌های بین‌المللی به‌طور مؤثر اجرا کند. اجرای تهدیدهای شدید می‌تواند هزینه‌های اقتصادی و سیاسی سنگینی برای تهدیدکننده داشته باشد و یا با واکنش‌های منفی از سوی دیگر کشورها مواجه شود. به همین دلیل، صرف تهدید کردن همیشه به تغییر رفتار کشورها منجر نمی‌شود، به‌ویژه زمانی که موضوعات مورد مناقشه آن‌قدر مهم نباشند که تهدیدهای افراطی را موجه جلوه دهند. نمونه‌ای از این مسئله، تهدیدهای مکرر اما غیرمؤثر کره شمالی علیه کره جنوبی است که بارها مطرح شده اما تأثیر چندانی بر سیاست‌ها و تعاملات دو کشور نداشته است.

از سوی دیگر، برخی از کشورهای کوچک‌تر که در ابتدای سیاست‌های ترامپ مورد توجه خصمانه قرار گرفته‌اند، مانند دانمارک و پاناما، نباید انتظار داشته باشند که ایالات متحده در نهایت از مواضع تهاجمی خود عقب‌نشینی کند. تجربه نشان داده است که زورگویی در سیاست بین‌المللی بیش از آنکه یک استراتژی پایدار باشد، یک تاکتیک موقتی است. در گذشته، چنین روش‌هایی ممکن بود تنها در محیط‌هایی مانند مدرسه، خانواده یا بازارهای تجاری مشاهده شود، اما اکنون این رویکرد در سطح جهانی نیز به‌کار گرفته شده است. بااین‌حال، یک اصل همچنان ثابت است: زورگویی بیشتر یک تاکتیک است تا یک استراتژی، و اگر بیش از حد مورد استفاده قرار گیرد، در نهایت نمی‌تواند منافع بلندمدت ایالات متحده را تأمین کند و ممکن است به کاهش نفوذ آن منجر شود.

کد مطلب: 233404
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *