۳- خب به خير و خوشي مراسم اختتاميه جشنواره هم در برج ميلاد برگزار شد و برندگان در کمال خرمي جوايزشان را گرفتند و به خانههايشان رفتند. حالا اينکه چرا آن دو سه تا فيلمي که بالاترين آراي مردمي را کسب کردند سيمرغ که هيچ يه مرغ هم نگرفتند اصلا اهميتي ندارد. تا بوده همين بوده. مهم اين است که دو فيلم محبوب بنياد فارابي و موسسه رسانههاي تصويري توانستند اکثر جوايز را درو کنند خودش کلي دستاورد به حساب ميآيد و نتيجه و حاصل يک تلاش جمعي است که از دبير جشنواره به پايين و دوباره از دبير جشنواره به بالا به ثمر نشسته و هرکس هم ناراحت است خودش بيايد سال ديگر دبير جشنواره يا مدير عامل فارابي و يا رييس سازمان سينمايي بشود و خلاص... خدا بخير کند.
۲- ما که دعوت نبوديم اما آنهايي که دعوت بودند خبر آوردند در مراسم اختتاميه جشنواره که فرش سبز رنگ خوشگلي هم دم درب ورودي پهن کرده بودند و به نوعي با نردهکشي دو طرف اين گرين کارپت!؟ سعي کرده بودند خود و جشنواره را با داربست فلزي به استانداردهاي بينالمللي برسانند همه ميهماناني که بجا و بيجا دعوت شده بودند جا براي نشستن داشتند و آن تعدادي هم که جا برايشان در نظر گرفته نشده بود (و شايد هم گفته شده بود و بقيه سرجايشان نشسته بودند) جرئت نکردند تا بروند روي سن جلوس بفرمايند و هنرنمايي شهيديفر و شقالقمر داوران که ترکيبشان آدم را به ياد هفتاد و دو ملت ميانداخت از نزديک تماشا کنند. اينجاست که ميتوانيم به جرئت و جسارت آن همکار رسانه اي پي ببريم که روزي روزگاري بر روي سن نشست و لپتاپش را باز کرد تا اعتراضي نمادين را از خود بروز دهد و خوشبختانه اين مساله اپيدمي نشد تا در جشنواره و اختتاميهاي چنين آبرومند مسائل ناراحتکنندهاي از اين دست پيش بيايد تا خاطر دبير و ديگران مکدر شود و از همه مهمتر مجري محترم مثل نشستهاي قربان صدقه جو ندهد و اختتاميه را کنسل نکند! ... خدا بخير کند.
۱- کمي تا قسمتي نگران بوديم که نکند وسط يا آخر مراسم رييس محبوب سازمان سينمايي از اينهمه استقبال در طول جشنواره و دل نگرانيهايش براي مادراني که با کودکانشان به سالن رسانهها آمده بودند و پسر خوب و حرف گوش کني مثل دبير اين دوره جشنواره يهو جوگير شود و مثل همتاي تئاتريش در اين هير و وير دبير جشنواره سال بعد را معرفي کند و کليد سيمرغ داني را تحويلش دهد. که خوشبختانه اين اتفاق رخ نداد اما هنوز هم فرصت باقي است . جناب ايشان تقريبا شش ماه فرصت دارند تا به اين مساله فکر کنند و در يک اقدام ضربتي براي بستن دستهاي تيم مديريتي بعدي دبير جشنواره سي و دوم را معرفي کند اينها را گفتم تا بدانيد از عمق وجودمان نگرانيم. نگران پسرخالهها و دختر خالهها و زن داييها و شوهر عمههايي که قرار است سال آينده رنگ ميلاد را نبينند و ايضا خوشحال براي آن دسته از دوستان و بستگان و آشنايان که از راههاي دور و نزديک سال آينده قدم رنجه ميفرمايند و ميلاد را مزين ميکنند به حضور بيمثال خودشان و اگر عمري بود و ما هم بوديم و اينجا هم بود باز هم بنويسيم که:... خدا بخير کند.