ماجرای انتخاب وزیر فرهنگ و ارشاد اما از کجا شروع شد و گزینهها کدام بودند و کدام گزینهها بعد از پیروزی پزشکیان به فهرست اضافه شدند. دو گزینه در اولین روزها نامشان بر سر زبانها افتاد، این دو چهرههای کسانی بودند که در برنامههای انتخاباتی در کنار مسعود پزشکیان نشستند، یکی از آنان حجتالله ایوبی بود، چهرهای فرهنگی که سابق بر آن نیز در وزارت فرهنگ در معاونت سینمایی حضور داشت، او با آنکه رئیس ستاد انتخاباتی پورمحمدی بود؛ اما در جلسه هنرمندان با پزشکیان حاضر شد و گمانه حضور او در وزارت ارشاد در صورت پیروزی پزشکیان افزایش یافت. اگر چه در آن جلسه کسانی همچون صالحی امیری نیز حضور داشتند؛ اما به دلایلی نام ایوبی به یکی از گزینههای اصلی تبدیل شد، او استاد دانشگاه تهران است و پیشتر دبیرکل کمیسیون ملّی یونسکو در ایران بوده و مدتی رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در فرانسه، ایوبی یک دوره هم ریاست مؤسسهٔ فرهنگی اکو را برعهده داشته است.
از چهرههای فرهنگی که با پزشکیان به میزگرد فرهنگی آمد، سید محمد بهشتی بود، اگرچه باتوجهبه سابقه او در دنیای فرهنگ و سازمان فارابی و معاونت سینمایی و سازمان میراثفرهنگی، اما خیلی زود طرح نام او از وزارت فرهنگ و ارشاد کنار گذاشته شد و به حاشیه رفت، بعضی از گمانه از عدم علاقه او به وزارت خبر میداد و تمایلش به حضور جوانترها.
در همان روزها که میزگردهای فرهنگی از تلویزیون پخش شد، یک نام از میان بقیه نامها بیشتر برای تصدی وزارت فرهنگ مطرح شد، شاید به آن دلایل که از نامزدهای پوششی و اصلی همچون جلیلی و قالیباف و پزشکیان مسائل اصلی جامعه را پرسید. از جمله درباره مسئله حجاب از جلیلی پرسید و عمق راهبردی جلیلی در گفتگو با او مطرح شد. پوششی بودن قاضیزاده هاشمی را مطرح کرد و شائبه ارتباط بازداشت دو خبرنگار همزمان با کاندیدا شدن قالیباف را به قالیباف تذکر داد. اگرچه در همان روزها در میان علاقهمندانی که خبرهای انتخابات را پیگیری میکردند، این طنز دستبهدست شد که کد انتخاباتی این کارشناس فرهنگی چیست تا به او رای بدهند، اما از همان روزها حسین انتظامی یکی از کارشناسان میزگردهای فرهنگی بهعنوان یکی از گزینههای وزارت فرهنگ در صورت پیروزی پزشکیان مطرح شد.
حسین انتظامی باتوجهبه سابقه دیرینهای که در وزارت فرهنگ و ارشاد داشت و از زمان دولت هاشمی رفسنجانی که بهعنوان جوانترین مدیر، اداره کل مطبوعات داخلی را بر عهده گرفت، همیشه در حوزه فرهنگ و هنر و رسانه چهرهای مؤثر بود. راهاندازی روزنامه جامجم و حضور در روزنامه همشهری و سالهای سخنگویی او در دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی از او چهرهای رسانهای ساخت. او ۸ دوره نماینده مدیران مسئول در هیئت نظارت بر مطبوعات بود و در دولت اول حسن روحانی معاونت مطبوعاتی را برعهده داشت و در دولت دوم روحانی ریاست سازمان سینمایی را برعهده گرفت و در دو سال آخر آن دولت قائممقام وزیر هم شد. سوابق حسین انتظامی درعینحال وجاهتش در میان اصولگرایان و مقبولیتش در میان اصلاحطلبان میانهرو او را به گزینه اصلی برای وزارت تبدیل کرد.
پیروزی مسعود پزشکیان و ایده برپایی کمیته های راهبری وزارتخانهها، فرصت حضور و معرفی گزینههای دیگری را هم به میان آورد. ازآنجاییکه خاستگاه پزشکیان اصلاحات بود، قطعاً بیشترین اثر را نیروهای آن جریان در انتخاب وزرا داشتند و اگرچه حسین انتظامی با مقبولیت نظرسنجی روزنامهنگاران مواجه شد و در پرسش باشگاه روزنامهنگاران از ۶۵ روزنامهنگار، ۳۲ نفر حسین انتظامی را برای تصدی پست وزارت فرهنگ و ارشاد پیشنهاد دادند و بعد از او احمد مسجدجامعی با ۱۷ نفر پیشنهاد شد؛ اما بخش تندرو جریان اصلاحات نظر خوشی به او نداشت و برای جایگزینی او افرادی را مطرح کرد.
احمد مسجدجامعی پیشنهاد دیگری بود که از میان جریانهای سیاسی و خبری نامش بیرون آمد، مردی که سابقه وزارت فرهنگ و ارشاد را در پرونده کاری داشت و سالها سابقه کار فرهنگی، مسجدجامعی دو دوره عضو و ریاست شورای شهر تهران بود و در دولت خاتمی بعد از عطاالله مهاجرانی به وزارت رسید. طرح نام او باتوجهبه سیاستهای پزشکیان و کمیته های راهبردی که از آن جمله جوانگرایی و بود و بهرهمندی از نامهایی که قبلاً وزارتی را برعهده نداشتند، خبر از آن میداد که جریان اصلاحات یا مطمئن است که گزینههایش از فیلترهای حاکمیتی عبور نخواهند کرد و چهره جدید را معرفی نکرده است و باز هم به مسجدجامعی برگشته است تا ضمن سپردن وزارت به او نیروهای جوانتر را به زیر مجموعههای این وزارتخانه هدایت کند یا اینکه نیروی جوانی که بتواند وزارت فرهنگ (که سری در سازمان اوقاف و خیریه و سازمان حج و سازمان فرهنگ ارتباطات اسلامی دارد و سری در سازمان سینمایی و معاونت هنری و...) را تماموکمال مدیریت کند، نداشته است.
بعد از چهره موجهی همچون احمد مسجدجامعی، شخصیتی همچون رسول جعفریان معرفی شد که چهرهای فاضل و فرهنگی بود؛ اما سابقهای مدیریتی بر نهادی چندوجهی همچون وزارت ارشاد را نداشت و البته به نظر خود جعفریان که عضو پیوست فرهنگستان علوم است هم باتوجهبه سابقه علمی حاضر به پذیرش چنین مسئولیتی نشد و به چرخه رقابت وارد نشد تا از آن خارج شود.
جریانهای سیاسی اصلاحطلب و جریان رسانهای نزدیک به آنان مخصوصاً اعضای سابق انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران که برخی آنان را تندروان اصلاحطلبی میداند هم پا به میدان گذاشتند تا حداکثر تأثیر را بر شرایط موجود داشته باشند. معرفی کسانی همچون برزین ضرغامی که پیشتر مدیرکل ارشاد تهران و مدیر سازمان زیبایی سازی شهرداری تهران با حکم محمدعلی نجفی بود، از تأثیرات این چهرهها بر کمیته راهبردی انتخاب وزیر ارشاد است. همسویی این نیروها حتی به معرفی محمدمهدی عسگرپور هم رسید. فیلمسازی که نقشی کلیدی در خانه سینما دارد و رئیس هیئتمدیره خانه سینما است و هنرمندان سینما از او حمایت میکنند، هرچند شاید نیت آنان نه طرح عسگرپور بهعنوان وزیر که طرح چهره او برای ریاست سازمان سینمایی در دولت بعدی با حضور هر کدام از کاندیداهای وزارت فرهنگ بود.
اما یکی از آخرین چهرههای مطرح شد توسط جریانهای مختلف محمد مجتبی حسینی بود. جوانی که با حکم سید عباس صالحی (که خود نیز از چهرههای اصلی وزارت بود که انصراف داد) بهجای علی مرادخانی معاون هنری وزارت فرهنگ شد، اگر چه شایعهاش وجود دارد که حسینی به غلامعلی حداد عادل و فرزند او نزدیک است و به این خاطر در میان مقامات ارشاد نظام نیز صاحب اعتبار برای کسب وزارت و تلویحاً از کسانی که حداد عادل پیشنهاد داده، اما شنیده حاکی از آن است که مجتبی حسینی بیشتر از سوی صاحبان کسبوکارهای فرهنگی از جمله چهرههای که در اقتصاد هنر نقش داشته و در حراجها داخلی و بیرونی نقشآفرینی میکنند، حامی دارد و آنان به حضور او در وزارت فرهنگ علاقهمندند. محمد مجتبی حسینی اگرچه در سایتها به دکتر حسینی معروف است؛ اما لیسانس خود را از دانشگاه آزاد اخذ کرده و مدرک دکترای او معادلسازی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که در دوره سید عباس صالحی یکبار دیگر مورد بررسی قرار گرفت و به حاشیه تبدیل شد.
اگرچه چهرههای دیگری هم مطرح شدند و تقریباً تمام جریان سیاسی و فرهنگی سعی میکنند چهرههای نزدیک به خود را مطرح کنند؛ اما کماکان حسین انتظامی و احمد مسجدجامعی چهره اصلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هستند.