در هر انتخابات لحظاتی فرا میرسد که میتواند مسیر کارزار، کلمات کلیدی و شعارها را تغییر دهد و نقطه عطفی در نگاه جامعه به کاندیدا و حامیانش باشد.
در چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری هم ۳ چهره در تلویزیون، ناخواسته به برآمدن پزشکیان کمک کردند؛ فواد ایزدی، شهاب اسفندیاری وعلیرضا زاکانی.
برای مخاطب صداوسیما و تریبونهای یکطرفهاش، فواد ایزدی چهرهای آشناست؛ چهرهای ضد برجام. او در میزگرد سیاستخارجی پزشکیان با تخفیف عملکرد ظریف، کار را به آن ۸ دقیقه طوفانی رساند، همان ۸ دقیقه که هم مهمترین اعلام حضور انتخاباتی ظریف بود و هم مهمترین ضدحمله به مواضع رقیب. ضد حملهای که روایت رقیب از قانون اقدام راهبردی، فروش نفت و ... را در هم شکست و کارزار رقبا نیز تا انتهای انتخابات هرگز موفق به ترمیم آسیبهای ناشی از حضور ۸ دقیقهای ظریف نشدند. شاید اگر ادبیات تحریکآمیز فواد ایزدی نبود، آن ۸ دقیقه اینقدر در افکار عمومی موثر واقع نمیشد.
رفتار شهاب اسفندیاری در تلویزیون اما متفاوتتر بود و گلدرشتتر؛ او چنان میزگرد پزشکیان را شخصی کرد و چنان بر اتهامزنی به محمد فاضلی اصرار ورزید و چنان در وقت اندک فاضلی پرید که میکروفنها قطع شد و مجالی برای پاسخ نماند و تنش هم به اوج برسد. فاضلی میکروفن را پرتاب کرد اما بر خلاف تصور اولیه، بازخورد آن رفتار غیرمنتظرهی محمد فاضلی ارتقای کمپین پزشکیان بود، ارتقا به سطحی که مخاطب، ظرفیت نمایندگی اعتراضها را در آن ببیند. مخاطب با خشم و عصیان یک استاد اخراج شده که کنارِ رئیسجمهور محتمل نشسته همدلی کرد و به آن خشم، مشروعیت بخشید.
از ۱۴۰۰، نام زاکانی با عنوان پوششی گره خورده اما عملکردش در این انتخابات و آن دیالوگ تاریخیاش با پزشکیان سبب شد که تا سالها برچسب پوششی بر پیشانیاش باقی بماند. وقتی گفت میماند و نمیگذارد پزشکیان رئیسجمهور شود، ناخواسته موجب برانگیختگی کارزار پزشکیان و حتی مرددین شد. علیرضا زاکانی به دلیل حضور چندباره در مناظره نقش بسیجگر کمپین پزشکیان را هم بر عهده داشت؛ او در میان شهروندان اصلاحطلب/میانهرو و البته مرددها، رای منفی بسیاری داشت و رفتار او در هر مناظره وجه اخلاقی برند پزشکیان را برجسته میکرد و برای پزشکیان رای میساخت، حتی سلبی.