به گزارش مردم سالاری آنلاین به نقل از خبرآنلاین ،دومین مناظره نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری، نسبت به اولین آن، پرتنشتر بود. البته که از ابتدا تنش بر جلسه حاکم نبود؛ بلکه سه نامزد بودند که تنشها و حملات را آغاز کردند؛ امیرحسین قاضیزاده هاشمی، علیرضا زاکانی و مصطفی پورمحمدی.
اما از سه نامزد دیگر، معسود پزشکیان مخرج مشترک حملات آن سه تن بود و محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی دو نامزدی بودند که از حملهها زاکانی و قاضیزاده در امان بودند اما پورمحمدی بعضا یقه آنها را میگرفت. با این وجود، جلیلی به هیچ عنوان وارد هیچ یک از تنشها نشد؛ قالیباف اما بعضا واکنشهای کمرنگی نشان میداد.
نکتهای که در این بین بیشتر به چشم آمد، فروکش کردن تنشها از اواخر نیمه اول مناظره بود؛ تنشهایی که از سوی دو نامزد در مظان پوششی بودن آغاز شده بود، به طرز چشمگیری فروکش کرد و زاکانی که پورمحمدی را رسما تهدید کرده بود، ترجیح داد زبان به کام بگیرد.
مشخص نیست تغییر ناگهانی و حداکثری رویکرد این دو نامزد مهاجم از چه رویی بوده اما هرچه که بود، آنقدر موثر بوده که جلوی زاکانی را تا حد زیادی بگیرد؛ گرچه که او در پایان برنامه «هل من مبارز» طلبید و حسن روحانی را به مناظره خواند اما آن رویکرد تهاجمیاش که یادآور سالهای دوستی محمود احمدینژاد با اصولگرایان بود را مجبور شد کنار بگذارد.
اولین چراغ حملات را قاضیزاده هاشمی روشن کرد؛ آن هم به بهانه ارزش یارانه در سه دولت احمدینژاد، روحانی و رئیسی؛ البته با دلار آمریکا؛ آن هم از سوی فردی که همفکرانش مدعی دلارزدایی هستند!
در طول این مناظره، این مدیر دولت رئیسی، از بیان اینکه میخواهد وضع موجود را ادامه دهد، ابایی نداشت و چندین مرتبه آن را تکرار کرد. احتمالا او مقهور رسانههای حامی دولت مستقر شده که ویترینشان را به صورت مداوم در خدمت تمجید از عملکرد دولت رئیسی قرار دادهاند.
قاضیزاده هاشمی حالا اما پا را فراتر از حمایت از دولت رئیسی گذاشته است و از دولت احمدینژاد هم مایه میگذارد. او در طول مناظره دوم، چندین مرتبه در رثای دولت احمدینژاد صحبت کرد و از عملکرد دولتهای نهم و دهم تمجید کرد. او حتی برای حمله به دولتهای روحانی، از دولتهای احمدینژاد وام گرفت و از مردم پرسید که آیا در دولتهای نهم و دهم زندگیتان بهتر بود یا ۸ سال بعدش؟
آنچه از رفتار قاضیزاده هاشمی برمیآید این است که در حال تلاش برای نفوذ در سبد رأیی است که سه مدعی دیگر نیز دارد؛ یعنی سبد رأی ابراهیم رئیسی در سال ۱۴۰۰.
البته او احتمالا به این نکته توجه ندارد که آنچه آرای رئیسی در سال ۱۴۰۰ را شکل داد، نامزد نشدن قالیباف و کنارهگیری جلیلی و زاکانی به نفع او بوده است. اما او که دفعه قبل هم کنار نرفت، این بار اما بعید نیست به نفع نامزد دیگری کنارهگیری کند. نکته قابل توجه دیگر در سخنان قاضیزاده هاشمی، تکیه او بر دولت احمدینژاد بود. او مشخصا سعی در تحریک پایگاه رای احمدینژاد به نفع خود دارد؛ البته بخشی از این پایگاه که رایاش یا احمدینژاد یا هیچکس است. به عبارت دیگر قاضیزاده هاشمی، روی آرای رئیسی و احمدینژاد حساب زیادی باز کرده است.
دیگری زاکانی بود که از ابتدا آمده بود برای حمله به این و آن؛ او در صحبتهایش کمی از آنچه برنامه میخواند ارائه کرد و بقیه زمانش را صرف معرکهگیری میکرد. تاکتیک او اما آشنا بود؛ محمود احمدینژاد وقتی در مناظرههای سال ۸۸ بگمبگم راه انداخته بود، شاید فکرش را هم نمیکرد که یکی از مریدانش در آن زمان، بعدها از روی دستش الگو بگیرد؛ البته که اقدامات زاکانی بیشتر کاریکاتوری از رفتارهای احمدینژاد در آن سال مناظرات بود.
اما به هر شکل زاکانی که انتخابات ریاست جمهوری قبل، نقش بزنبهادر را ایفا میکرد، این بار هم در همین نقش ظاهر شده است. او سال ۱۴۰۰ پاداش مناسبی برای ضربهگیری از ابراهیم رئیسی دریافت کرد و به شهرداری تهران رسید. در انتخابات فعلی نیز، او نقش بزنبهادر یا به عبارت بهتر، کتکخور را برای سعید جلیلی ایفا میکند؛ البته پاداش این بار قاعدتا باید منصبی بالاتر از قبلی باشد.
زاکانی سعی دارد با درگیر کردن خود با نامزدهایی که قابلیت و احتمال به چالش کشیدن جلیلی را دارند، ضربات را از جلیلی به سمت خودش هدایت کند. به زبان سادهتر اگر بنا باشد نقش زاکانی توصیف شود، میشود مانند ضربهگیرهایی که ورزشکاران در رشتههای رزمی به خود میبندند تا از وارد آمدن آسیب به بدنشان جلوگیری کنند.
روند مناظره دیشب نیز دقیقا چنینی موضوعی را تداعی کرد؛ او بدون مقدمه و دلیلی، حمله به مسعود پزشکیان را از طریق حمله به دولت روحانی آغاز کرد. این ائتلاف نانوشته شده باش یا نوشته، خود از آن آگاه هستند که اگر کسی مانند علیاکبر ولایتی برابر جلیلی قرار بگیرد، جلیلی مانند سال ۹۲ ناکاوت میشود؛ به همین خاطر در حملاتی پیشگیرانه، اقدام به اتهامپراکنی و توهین نسبت به اعضای دولت روحانی روی آورد.
زاکانی که هوادارانش به این خصلت او افتخار میکنند، با تاسی از احمدینژاد تعدادی عکس پرینت گرفته بود تا توهین های سیاسیاش، گزارش تصویری نیز داشته باشد. او در اتهامپراکنیهایی مسلسلوار حسن روحانی، اسحاق جهانگیری، عباس آخوندی، محمدجواد ظریف و محمدعلی نجفی را آماج فضاسازی و شانتاژ و حمله خود قرار داد.
نکته قابل تامل آنجا بود که مجری مناظره در ابتدای برنامه، اعلام کرد که اگر نامزدی در سخنانش از موضوع منحرف شود یا بنای اتهامزنی به فردی داشته باشد، طبق به آنچه اقتضای نقش خود خواند، وارد صحبت و بحث میشود و از ادامه یافتن بحث ممانعت خواهد کرد. اما در دقایقی که زاکانی به صورت ممتد در سخنانی خارج از بحث، نسبت به افراد غایب در جلسه مشغول اتهامزنی بود، مجری با سکوت خود، به زاکانی میدان داد تا آنچه مطلوب جریان سیاسیاش هست، بگوید. تنها واکنش مجری این بود که پس از سخنان زاکانی گفت که اگر نسبت به افرادی اتهامی زده شود آنها از حق دفاع از خود برخوردار خواهند بود؛ که البته بعد از تکرار اتهامزنی از سوی زاکانی، تاکید کرد که در صورت «تشخیص کمیسیون تبلیغات صدا و سیما» فرد متهم شده حق دفاع از خود خواهد داشت؛ که با قید چنینی عبارتی تا حدی تکلیف روشن شد!
اما زاکانی که گویا برای خالی نبودن عریضه، وعدههایی عجیب ارائه میکند، با رفتارش در مناظره دوم، کارویژه و دستور کارش این انتخابات را هم مشخص کرد؛ همان همیشگی!
زاکانی به عبارت بهتر جاده صافکن سعید جلیلی است؛ جلیلی با فرصتی که شهردار تهران برایش فراهم کرد، درآرامش و با طیب خاطر به ارائه نظرات و سخنانش مشغول شد و کوچکترین دخالتی در دعواهایی که ضربهگیرش ایجاد کرده بود، نکرد. جلیلی به خوبی میداند که اگر برای نامزدهای روبرویش حتی قالیباف فرصتی پیش بیاید، قابلیت آن را دارد که در پاسخ دادن متزلزل شود و سر رشته کار از دستش در برود.
شاید از همین رو بود که حتی به دو حملهای که پورمحمدی نسبت به او انجام داد، کاملا بدون واکنش بود و از کنار آن عبور کرد. یکی در مورد تحریمها و مهمترینش درباره موافقتش با FATF. پورمحمدی در دو روایت به جلیلی یادآوری کرد که در اواخر دولت احمدینژاد نامهای برای مقدمات تصویب FATF نوشته بوده است؛ و مهمتر روایتی از گفتوگویش با جلیلی در سال ۹۵ و در جریان یک جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که به پورمحمدی گفته بود من هم با FATF موافقم فقط اجرایش دست خودت باشد و به اینها(دولت روحانی) ندهید. بعد از این سخنان انتظار میرفت که جلیلی در مقام تکذیب یا حداقل واکنشی محدود برآید اما با عبور از کنار این گفتههای پورمحمدی و عدم تکذیب آنها، عملا نشان داد که حتی در چنین شرایطی از روبرو شدن با فردی که میتواند او را به چالش بکشد، گریزان است و علاقهای به باز شدن یک جبهه مقابل خود ندارد؛ حال آنکه جبهه روبرویش فردی با دهها سال سابقه کار امنیتی و کوهی از اطلاعات باشد و موضوعش هم موضوعی باشد که سردمدار مخالفت با آن بوده و با صحت گفتههای راوی، متهم به ریاکاری و گروگانگیری معیشت مردم برای منافع گروهی و سیاسیاش خواهد شد؛ اما هزینه هنگفت واکنش برابر فایدهاش، صرفه را در سکوت و عدم واکنش نشان داده است.
در برابر متهم شدن جلیلی در فضای مجازی به گروگانگیری معیشت مردم برای اهداف گروهی و سیاسیاش، قالیباف حرف از «زندگی خوب» به میان آورد. در واقع آنچه در سخنان دیشب قالیباف به چشم آمد، بازگشت او به شعار انتخاباتی سال ۸۴ خودش بود؛ «مردم ایران لایق یک زندگی خوب هستند». این همان شعاری بود که «کاپیتان» قالیباف با لباسهای آنچنانیاش تکرار میکرد. حالا قالیباف با بازگشت به شعار ۱۹ سال پیش خود و نخستین انتخاباتی که در آن نامزد شده بود، احتمالا میخواهد بخت خود را دوباره با آن شعارها بیازماید.
شاید هم بازگشت به آن سال را به عنوان حسن ختام تلاشها برای رئیسجمهوری شدنش انتخاب کرده باشد. اما به هر دلیلی که باشد، این شعار در سخنان قالیباف میتواند در روزهای آینده، تحولاتی را برای کمپین انتخاباتی او به همراه داشته باشد.
از سوی دیگر پورمحمدی به غیر از جلیلی، قالیباف و پزشکیان را هم از دم حمله خود گذراند؛ او خطاب به قالیباف از مخالفتش با مذاکره برای رفع تحریمها گفت که قالیباف هم از این موهبت استفاده و تاکید کرد که وقتی موافقت با مذاکره مد نبوده، او طرفدار مذاکره بوده است! در واقع قالیباف با شکار این تهدید، آن را به فرصتی تبدیل کرد برای تمیزکاری وجهه دیپلماسی خود برابر آن بخش از جامعه که او را یکی از عوامل تثبیت تحریمها و شریک مسببین وضع اقتصادی فعلی میدانند.
به عبارت بهتر، قالیباف از این فرصت به نحو احسن استفاده کرد تا برگ برندهای که پزشکیان با حمایتش از رویکرد مذاکراتی در کمپین خود دارد را، به نام خود بزند. یعنی او سعی کرد خود را موافق و طرفدار مذاکره جلوه دهد تا بتواند بخشی از اثرات حضور محمدجواد ظریف در کمپین انتخاباتی پزشکیان را از بین ببرد.
پزشکیان اما از همین منظر از سوی پورمحمدی مورد حمله قرار گرفت؛ پورمحمدی به حضور ظریف و حامیان برجام در ستادهای پزشکیان طعنه زد که آنها تنها راه حل مساله را در برجام میدیدند؛ و همان راه حل، خود نیز به مشکل تبدیل شد. البته این سخنان با حمایت چند روز پیش پورمحمدی از نطق ۱۰ دقیقهای ظریف در تلویزیون منافات دارد؛ آنجا پورمحمدی از سخنان ظریف استقبال کرده بود؛ شاید هم بابت همان باشد که دیشب مجبور شد تا برای موازنه مواضع دست به چنین حملهای زده بزند.
از سوی دیگر در روزهای اخیر در طرف مقابل یعنی اصولگرایان، حرف و حدیثهای زیادی مبنی بر نزدیک شدن پزشکیان و پورمحمدی به میان آمده بود؛ موضوعی که پورمحمدی سعی کرد تا با حمله پیشگیرانه، بر آن خط بطلان بزند و فاصله خود را کمپین پزشکیان را تنظیم کرده باشد.
البته باید این موضوع را هم در نظر داشت که پورمحمدی به عنوان دبیر کل یک نهاد سنتی راستگرا که مبتنی بر روحانیت است یعنی جامعه روحانیت مبارز، اگر میل به نزدیک شدن به و حتی ائتلاف با پزشکیان را هم داشته باشد، نمیتواند. چرا که در صورت چنین رفتاری، نهاد روحانیت مبارز، آن اصالت خود را از دست میدهد؛ نهادی که همواره با خط مشی اصلاحطلبانه تضادهای زیادی داشته و دارد.
اما در مورد خود پزشکیان نیز باید گفت که در مناظره دیشب کمتر از انتظار ظاهر شد؛ او در واکنش به حملات زاکانی و قاضیزاده هاشمی، یک سری از مواضعش را تکرار کرد و سعی داشت تا روی نفی دعوا و تنش تاکید کند و از در آشتی وارد شود. اما چنین رویکردهایی مقابل چهرهای چون زاکانی جوابگو نیست.
به هر شکل آنچه از مهمترین بخشهای مناظره دیشب بود، رونمایی زاکانی از چهره واقعی زاکانی بود و مهمتر از همه، آشکار شدن کارشکنی سعید جلیلی در طول دولتهای حسن روحانی در فضاسازی برای ممانعت به عمل آوردن از تصویب لوایح مربوط به FATF و گروگانگیری معیشت یک ملت.