«فیتیله انتقاد، اتهام و تخریب علیه مسعود پزشکیان را بالا بکشید.» این فرمانی است که گفته میشود از سوی برخی افراد و جریانات رادیکال خطاب به کانالها، پیجها و صفحات مجازی همسو صادر شده است. فرمانی که به دنبال ایجاد جوی منفی علیه نامزدی است که میبایست یک تنه با لشگری ۵نفره از نامزدهای اصولگرا روبه رو شود.
اما پدرخواندههای رادیکال به همین وضعیت غیر متناسب و غیر متعادل هم قانع نشده و به دنبال استفاده از رویکردهای تخریبی علیه پزشکیان شدهاند. حجم، اندازه و گستره این تخریبها علیه پزشکیان به اندازهای بالاست که به نظر میرسد، برخی ستادهای تبلیغاتی به جای تاکید و تکیه بر تواناییها، دستاوردها و ظرفیتهای نامزد مورد نظر خود، هم و غم خود را معطوف تخریب پزشکیان قرار دادهاند. مطابق معمول بخشی از نشانههای مشترک، میان پروژههای تخریبی رادیکالهای داخل و خارج کشور نیز مشاهده میشود. بسیاری از رسانههای بیرونی، تمرکز خود را بر تخریب مسعود پزشکیان قرار دادهاند و با اتهامزنی، تخریب و فضاسازی به زعم خود، تلاش میکنند از حجم توجه افکار عمومی به پزشکیان بکاهند. چرا که از منظر این جریانات، گفتمان اصلاحات با توجه به جایگاهی که در افکار عمومی ایرانیان دارد، میبایست با تندترین برنامههای تخریبی مواجه شود.
جالب اینجاست که با توجه به کارنامه سفید پزشکیان و دست خالی رقبا، اتهاماتی وارد میشود که هیچ پایه و اساس درستی ندارند. مثلا در یک نمونه از این تخریبها، زاکانی به خاطرات گذشته خود رجوع کرده و اتهاماتی را از زمان حضور او در وزارت بهداشت وارد میسازد، بدون اینکه برای اتهامات خود هیچ سند و مدرکی داشته باشد. در نمونه دیگر در یکی از کانالهای تلگرامی یکی دیگر از نامزدهای اصولگرا، کلیپی قدیمی از پزشکیان بارگذاری شده که در آن چالشی کلامی میان پزشکیان و یکی از خبرنگاران ایجاد شده و ستاد مزبور آن را به معنای پاسخگو نبودن نامزد جریان اصلاحات تلقی کرده است.
اما آیا این برای نخستین بار است که یک چنین راهبردی از سوی جریان راست برای مقابله با نامزد اصلاحطلب در پیش گرفته میشود؟ بررسی روند تخریبها، دروغها و اتهامزنیها علیه مسعود پزشکیان نشان میدهد، طیفهای رادیکال جناح راست دست به همان اقداماتی زدهاند که پیش از این در جریان رقابتهای انتخاباتی سال ۷۶ تکرار شده بود.
افزایش دامنه تخریبها، علیه مسعود پزشکیان، افکار عمومی جامعه ایرانی و متولدین دهههای ۵۰ و ۶۰ و دهههای قبل را به یاد همه تلاشهای سلبی و تخریبهایی میاندازد که علیه سیدمحمد خاتمی در روزهای منتهی به انتخابات ۲خرداد ۷۶ برنامهریزی شده بود. اما چرا نشانههای مشترک بسیاری میان روند تخریبی میان خاتمی و پزشکیان وجود دارد؟
افرادی که روزهای خاطرهساز منتهی به دوم خرداد ۷۶ را تجربه کردهاند حتما به یاد دارند که بخش قابل توجهی از راهبردهای رقبای خاتمی معطوف به تخریب او بود. روزی نبود که حاشیهای تازه برای خاتمی شکل نگیرد و تهمتی به او وارد نشود. روندی که در ایام ریاستجمهوری او هم ادامه یافت؛ به گونهای که خاتمی از آن ذیل عنوان هر ۹روز یک بحران جدی یاد کرد. محمد صدر در ششمین جلد از مجموعه تاریخ شفاهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، در خصوص روند تخریبی که در ایام انتخابات سال ۷۶ علیه سید محمد خاتمی راه افتاده بود، میگوید: «افزایش اعتبار آقای خاتمی در میان مردم در سال ۷۶به مرور زمان رقبا را به جایی رساند که به جای تبلیغ برای نامزد خود به دو ترفند دست زدند: اول اینکه در کل جامعه شایعه کردند که نظر مقام معظم رهبری ناطق نوری است و این مطلب را به صراحت آیتالله مهدوی کنی در دو روز قبل از انتخابات بیان نمود. دوم خراب کردن چهره آقای خاتمی در میان مردم با پخش شایعه تکرار واقعه مشروطیت و بازگشت بنیصدر دوم به صحنه و القای اینکه در صورت آمدن آقای خاتمی اسلام در خطر قرار میگیرد. در چارچوب بهکارگیری این روش، مجلاتی مانند شلمچه و یالثارات به سمپاشی عجیبی پرداختند و روزنامههای رسالت، کیهان و حتی رادیو و تلویزیون به تبلیغات علنی علیه آقای خاتمی میپرداختند.»
او در ادامه میافزاید: « در این میان سخنرانیهای افراد طرفدار روحانیت مبارز، به تبلیغ بسیار زشت علیه آقای خاتمی تبدیل شده بود که به تعدادی از آنها اشاره میشود: « آقای رفیقدوست در بنیاد جانبازان گفته بود که نمیگذاریم حادثه بنیصدر تکرار شود و اگر حتی آقای خاتمی پیروز شود، ظرف شش ماه او را برمیاندازیم. متاسفانه این روش تبلیغاتی که روز به روز خشنتر هم میشد مرتب ادامه داشت...»
محمد صدر میگوید: «متاسفانه این روش تبلیغاتی که روز به روز خشنتر هم میشد مرتب ادامه داشت.» اوج این تخریبها را در ماجرای کارناوال عاشورا در روز جمعه میشد مشاهده کرد، تخریب ناجوانمردانهای که گذشت ایام نشان داد توسط برخی افراد و گروهها برای تاثیرگذاری در رای خاتمی راهاندازی شده است. با دمیدن نخستین شرارههای خورشید سحرگاهی روز جمعه ۲خرداد ۷۶ اما مشخص شد که همه دامنههای تخریبی صورت گرفته نه تنها منتج به نتیجه نشده است بلکه مردم ایران در حرکتی هماهنگ با رایی ۲۰میلیونی خاتمی را به عنوان رییسجمهور منتخب خود برگزیدند. انتخابی که ایران و منطقه را در آستانه فصلی نو و تحولات تازهای قرار داد.
بسیاری از تحلیلگران و فعالان سیاسی در گفتوگو با «اعتماد» افزایش دامنه تخریبها علیه پزشکیان را نشانه قوت گفتمان او و نمایان کننده ترس و نگرانی رقبا از گفتمان پزشکیان میدانند. اسماعیل گرامیمقدم به این نکته اشاره میکند که: «با توجه به ضعفهای آشکار در اردوگاه اصولگرایی و فقدان گفتمان مناسب، این جریان به عزم خود تلاش میکند از طریق تخریب، برای خود آوردهای کسب کند. موضوعی که تجربه گذشته در خصوص تخریب سید محمد خاتمی و سایر افراد ثابت کرده است، منتج به نتیجه مورد نظر نمیشود.»
حشمت فلاحتپیشه هم با تاکید بر اینکه مردم از جنگ و دعوا خسته شدهاند از پزشکیان میخواهد که وقت خود را صرف پاسخدهی به رقبا نکرده و گفتمان خود را دنبال کند و مطمئن باشد که مردم از او و ایدههایش دفاع میکنند.» علیرغم این دادههای روشن، اما به نظرم میرسد که راهبرد اصولگرایان در جریان انتخابات چهاردهم به جای استفاده از رویکردهای ایجابی و ارایه برنامههای خود مبتنی بر تخریب پزشکیان برنامهریزی شده است.
«اعتماد» به دادههای مستندی دست پیدا کرده که کلونیهای تبلیغاتی مرتبط با برخی ستادهای انتخاباتی، فرمان تخریب نامزد جریان اصلاحات را صادر کردهاند. اما تجربه دهههای قبل ثابت کرده مردم در مواجهه با یک چنین رویکردهای تخریبی واکنش عکس نشان داده و نامزد تخریب شده را بر صدر مینشانند.