روزهای گذشته در زمان پیش ثبتنامها، خبرهایی منتشر شد مبنی بر ثبت نام شما در انتخابات اما شما این خبر را تکذیب کردید و گفتید دلایلی برای خودتان دارید این دلایل چیست؟
ما یک حزب هستیم. در حزب تصمیم گرفته شد که اعضای حزب مردم سالاری در شهرستانها ثبت نام کنند تا فرصت پیش ثبت نام را از دست ندهند، اما در تهران نیز دوستان بیان داشتند که اعضا ثبت نام کنند ولی بنده نیز یک تأملی داشتم تا درباره ثبت نام در انتخابات تصمیمگیری کنم از این رو ارزیابیای که داشتیم این بود که مجلس آن جایگاه گذشته را ندارد. یعنی در رأس امور بودن را از دست داده است.مورد دوم این بود که میزان مشارکت مردم نیز مهم است. مثلاً در انتخابات مجلس یازدهم بنده رد صلاحیت نشدم بلکه تأیید شده بودم، اما رای نیاوردم و در تهران نفر سی و پنجم شدم. دلیل آن این بود که در تهران حدوداً ۱۸ درصد در انتخابات شرکت کردند. از این رو استنباط بنده این بود که اگر به همان میزان یا دو برابر انتخابات قبلی مشارکت باشد ما شانسی برای پیروزی در انتخابات را نداریم. البته یک کنشگر سیاسی و حزب سیاسی باید خود زمینهای درست کند تا به آن اهدافی که مدنظر دارد برسد.ولی خب! ما این توانایی را در خود نمیدیدیم که بتوانیم مردم را به پای صندوقهای رای بیاوریم لذا تصمیم بر این شد که اعضای حزب ثبت نام کنند و بنده به این نتیجه نرسیدم که بخواهم در انتخابات شرکت کنم.
خیلی از اعضای اصلی جبهه اصلاحات بویژه چهرههای نزدیک به اتحاد ملت از جمله آقای احمد شیرزاد اذعان دارند که استراتژی تحریم انتخابات شکست خورده، اما با این حال نه تنها هیچگونه ایده ایجابی برای حضور در عرصه انتخابات ندارند بلکه افرادی که در انتخابات پیشثبت نام کردهاند را به شکل مستقیم یا غیرمستقیم تحت فشار میگذارند به همین خاطر هیچ یک از احزاب از جمله حزب شما فعلا تمایلی ندارند که اسامی اعضایشان که پیشثبت نام کردهاند را اعلام کنند. علت چیست؟
سه نکته را بگویم اولاً اینکه حزب مردم سالاری هیچ وقت به دنبال تحریم انتخابات نبوده است. شاید لیستی نمیدادیم، اما قائل به تحریم انتخابات نبودیم. مثلاً در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰، این انتخابات را تحریم نکردیم. این در صورتی بود که بنده در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردم، اما تأیید صلاحیت نشدم و در مقابل افرادی احراز صلاحیت شدند که برای بنده باعث تعجب بود. با این حال به مردم نگفتیم که در انتخابات شرکت نکنید یا حرف از تحریم انتخابات نزدیم بلکه بیان داشتیم که در این انتخابات نامزدی از سوی این حزب یا جریان نداریم.
در انتخابات مجلس یازدهم نیز به همین صورت بود. بنده در اواخر مجلس دهم در نطقی بیان کردم که در کل کشور ۳۰ نفر در سبد سیاسی اصلاح طلبان باقی مانده است که میتواند اسامی آنها را بدهد و نمیشود که از اصولگرایان فردی یا افرادی قرض گرفته شود.
واقعیت این است که بهار فعالیت یک حزب و جریان سیاسی، انتخابات است؛ ولی باید شرایط شرکت در انتخابات نیز فراهم شده باشد. برای همین برای شرکت در انتخابات مجلس نیز به تمام اعضای حزب اعلام شد که هر کسی که شرایطش را دارد در این انتخابات شرکت کند. در نهایت اگر مشاهده شد که این افراد از تمام خوانهای احراز صلاحیت عبور کردند و باقی ماندند شاید یک لیستی نیز ارائه کنیم، اما امروز نمیتوانم این موضوع را بیان کنم و باید منتظر زمان بعد از تأیید صلاحیتها باشیم که ببینیم چند نفر از این افراد باقی میمانند. مثلاً امروز از اصلاح طلبهای مجلس دهم که آمار گرفتهام، حدوداً ۲۵ نفر از این افراد در انتخابات ثبت نام کردهاند. یعنی اگر همین افراد تأیید صلاحیت شوند میتوان یک لیست ارائه کرد.
به نظر بنده یک برخورد بدی در ثبت نام انتخابات شد. یعنی ثبت نام زود هنگام باعث سردرگمی احزاب و جریانهای سیاسی شد. مثلاً چه اصراری بود که بگویند در مرداد پیش ثبت نامها آغاز شود و در آذر ماه ثبت نام اصلی باشد. این موضوع چه دلیلی دارد که باید بدین صورت باشد؟
تا بخواهیم تصمیم بگیریم که چه کسی شرکت کند و چه کسی شرکت نکند زمان ثبت نامها آغاز شده بود؛ ما یک حزب هستیم و باید تصمیمگیری داشته باشیم و اگر کسی در پیش ثبت نامها نامنویسی نکرده باشد فرصت شرکت در انتخابات را از دست داده است.
نکته سوم این است که خیلی از افراد هستند که قائل به مشارکت حداکثری نیستند. این عده در نظام دستاندرکار هستند. یعنی بر خلاف فرمایشات رهبری که فرمودند به دنبال مشارکت حداکثری هستیم، عمل میکنند. رهبر انقلاب اوایل امسال تأکید کردند که انتخابات اسفند باید پرشور و با مشارکت بالا برگزار شود، اما یک عدهای نمیخواهند مشارکت در انتخابات بالا رود و این وضع یعنی مشارکت حداقلی برایشان مزه کرده است. با همین حداقل رای آنها میتوانند در حکومت و قدرت قرار بگیرند و اگر درصد مشارکت بالا رود، برایشان محلی از اعراب ندارد.
نمی خواهم مشخصاً بگویم که دوستان جبهه پایداری که در مجلس هستند، اما خیلی از افراد هستند که به دنبال مشارکت حداقلی در انتخاباتند. مثلاً بنده به عنوان رئیس کمیته انتخابات خانه احزاب یک همایشی در وزارت کشور برگزار کردم. کجا؟ وزارت کشور که قرار است انتخابات را برگزار کند، اما نه معاون سیاسی وزارت کشور و نه وزیر کشور در این همایش شرکت نکردند. یعنی اگر واقعاً به دنبال مشارکت حداکثری هستند وزارت کشور باید چنین عرصهای را غنیمت بشمارد؛ زیرا حدود ۷۶ حزب در این همایش شرکت داشتند اما حتی اجازه ندادند که رسانهها خبر نشست و همایش را منعکس کنند. آیا با این رفتار به دنبال مشارکت حداکثری هستند؟
اتفاقاً در آن نشست ۲۶ حزب اصلاح طلب، ۲۵ حزب اصولگرا و چند حزب نیز از مستقلین شرکت داشتند که بهترین فرصت برای افزایش مشارکت در انتخابات بود. با توجه به این سه نکته بنده شرایط را آنطور ندیدم که بخواهد مشارکت حداکثری باشد و همچنین مجلس نیز از آن حالت رأس امور بودن دور مانده است.
این اتفاقات از یاس و ناامیدی بنده نیست، اما بحث این است که واقعیت باید با برنامهریزی عقلانی صورت گیرد. از این رو به این جمعبندی رسیدیم که کمی تأمل شود تا ببینیم رفتار شورای نگهبان چگونه است اگر مشاهده شود که میتوانیم به اندازه کافی یک لیست ارائه شود حتماً از این فرصت استفاده خواهد شد.
آقای خاتمی در گذشته محور اصلاح طلبان بود. اگرچه اکنون نیز چنین شأنی برخی اصلاح طلبان برایایشان قائلاند اما آیا احساس نمیکنید خرج کردن از اعتبار آقای خاتمی از سوی همین اصلاح طلبان به وی ضربهزده است؟
بنده فکر میکنم خود آقای خاتمی همچین تصمیمی گرفته است که کمتر در تأیید لیستها و حمایتها از افراد اقدام کند. به هر دلیلی این به تصمیم خود آقای خاتمی برمیگردد. در بین اصلاح طلبان آقای خاتمی محبوبیت گذشته را دارد ولی در بین مردم این جایگاه کمرنگ شده است؛ زیرا مردم از همه در حال عبور هستند. نمونهاش همین شعاری که مطرح میکردند که «اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» و بنده معتقدم این شعار را جریان اصولگرا به راه انداخت؛ زیرا خود آنها در جریان قدرت نبودند و میخواستند اصلاح طلبان را هم دور کنند.اگر شرایط وجود داشته باشد میتوانیم از ظرفیتهای آقای خاتمی نیز استفاده کنیم و حتی بنده معتقد هستم که باید از وجود آقای میرحسین موسوی هم استفاده شود. ایشان مطرح کردند که یک رفراندوم برگزار شود و مردم نظر دهند که قانون اساسی را قبول دارند یا خیر؟ اگر بیان کردند که قبول ندارند آن زمان یک مجلس مؤسسان شکل بگیرد و مصوبات آن به رفراندوم گذاشته شود.
نقشه راه جبهه اصلاحات برای انتخابات ۱۴۰۴ چیست؟
به نظر بنده در بحث ریاست جمهوری نیز همین موضوع صدق میکند و اگر قرار باشد که شورای نگهبان مثلاً شهردار فعلی تهران [زاکانی] را تایید کند و به کواکبیان بگوید که تو صلاحیت نداری دیگر هیچ انگیزهای برای ما باقی نمیماند که بار دیگر در انتخابات ریاست جمهوری نامنویسی کنیم. اگر به سوابق علمی ایثارگری و غیره خودم اشاره کنم بیشتر از آن فرد نباشد، کمتر هم نیست. در انتخابات ۱۴۰۰ ریاست جمهوری نیز شورای نگهبان یک نفر از جبهه اصلاحات را تأیید نکرد.
آقای همتی و مهرعلیزاده جزء جریان اصلاح طلب نبودند؟
آقای همتی و مهرعلیزاده نامزدهای جریان اصلاح طلبان به حساب نمیآمدند. نه آنها قبول داشتند و نه جریان اصلاح طلب این افراد را قبول داشت. لذا اگر روش به همین صورت باشد که یک نفر هم از همین جبهه نباید تأیید شود خب! همین آقای رئیسی حضور دارند و میتوانند رئیس جمهور شوند، اما تا انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۴ فرصت زیاد است و اگر تغییر و تحولی در روش برخورد شورای نگهبان صورت نگیرد هیچ اتفاقی رقم نمیخورد؛ لذا دولتمردان فعلی نیز خیالشان راحت است که باز خودشان هستند و نظر مردم برای آنها مهم نیست و اگر احساس کنند که انتخاباتی وجود دارد و این افراد عوض میشوند و رقابتی وجود دارد موضوع فرق میکند و یک تحول در رویکرد و اقداماتشان رقم میخورد.
ارزیابی شما از ترکیب مجلس آینده چیست؟ کدام طیف به نظر شما میتواند اکثریت مجلس دوازدهم را در دست بگیرد؟
تصور من این است که انتخابات اسفند ماه مجلس شورای اسلامی یک دعوای خانوادگی است. یعنی در بین خود اصولگرایان اختلافاتی وجود دارد. به نظر بنده ۴ جریان از حزب اصولگرا برای مجلس آینده در حال تلاش هستند تا بتوانند به مجلس راه یابند. یک جریان به نظر بنده جریان احمدی نژاد است که طبق اخباری که بنده دارم اقدامات و کارهایی با رویکرد انتخاباتی دارند.
جریان دوم جریان پایداری است که رفتار این جریان حتی صدای آقای حداد عادل را نیز درآورده است. ایشان به این جریان میگوید که آنقدر شور انقلابی بودن را در نیاورند. جریان سوم جریان شورای ائتلاف و جریان چهارم نیز شورای وحدت است.
به نظر بنده انتخابات اسفند ماه، جنگ و رقابت بین این چهار جریان است. البته یک پیشنهادی نیز دارم با جریان احمدی نژاد کاری ندارم؛ اما به نظر بنده سه جریان پایداری، شورای ائتلاف و شورای وحدت به یک نتیجه برسند و افراد عاقل و بالغ را راهی مجلس کنند تا دلسوز مردم باشند.
کلماتی را میگویم شما نظر و کامنتی درباره آن بگذارید؟
خاتمی
بنده فکر میکنم آقای خاتمی آن محبوبیت را در بین اصلاح طلبان همچنان دارد، اما در عرصه کنشگری سیاسی خیلی نمیتواند قدرت مانور داشته باشد.
رئیسی
آقای رئیسی بنده خدا اگر فکر میکرد چنین گرفتاریها پیش رویش است بعید میدانم که ریاست جمهوری را قبول کند.
روحانی
آقای روحانی به نظر میرسد که در زمان خود خیلی از کارها را میتوانست انجام دهد ولی اکنون دیر شده است و فرصتی به آن دیگر نمیدهند.
احمدی نژاد
آقای احمدی نژاد تعیین کند که با خود چند چند است. یعنی اگر میخواهد واقعاً در عرصه بیاید هنرمندان حضور داشته باشد و اگر قصد حضور ندارد چرا این بازیها را در میآورد.
ایران
عشق همه ما ایران است. یعنی معتقد هستم که براندازان بیخود میکنند فکر کنند که میتوانند ضربه به ایران بزنند یا عنوان میکنند که طرفدار ایران هستند اما در واقعیت آنطور نیست. همه باید به پای ایران بایستیم.
مصطفی کواکبیان
بنده از خدا میخواهم که تشخیص تکلیف بنده را یک طوری تعیین کند که آخر عاقبت ما ختم بخیر شود.