به گزارش
مردم سالاری آنلاین، امید زندگانی، بازیگر سینما و تلویزیون با اشاره به علت دوری مردم از صدا و سیما گفت: جواب سوال شما را اگر بخواهم بدون هیچ حاشیهای بدهم باید بگویم خودِ صداوسیما و مدیریتهای پیوسته و ماقبل و بهخصوص امروزی میخواستند به جایی برسند که مخاطب نداشته باشند. مطمئن باشید که عقل سلیم شما و عقل سلیم حقیر، بیشتر از عقل سلیم مدیران نبوده که متوجه نشوند به کدام مسیر حرکت میکنند. مخاطب واقعی، عوام جامعهاند که میخواهند از یک رسانه ضمن دریافت پیام فرهنگی، لذت هم ببرند.
او ادامه داد: لذت مثل غذا میماند که باید هر روز آپدیت شود. تصاویر، تجهیزات، تکنیک، موضوعات و... باید به روز باشد، بهخصوص امروز که وجه مقایسه برنامههای ماهوارهای و تلویزیون ما بهشدت زیاد شده است، خود این باعث میشود که مردم جلب رسانه نشوند و رسانه فقط یک تریبون برای دادن اطلاعات یکطرفه شده است آن هم اطلاعاتی که در صحت و سقم آن گاهی میبینیم که دعوا میشود.
بازیگر سریال «در پناه تو» در پاسخ به این سؤال که شما خودتان مخاطب شبکه نمایش خانگی هستید یا خیر؟ بیان کرد: گاهی بله. هر از گاهی نگاه میکنم اما اخیرا میبینم که سیاست شبکه خانگی پیوسته به سمت رسانه میرود و باز هم به سمت محدودیتهای بیش از حدی میرود که آدم وقتی میخواهد یک فیلم یا سریال را ببیند، به جای اینکه حس کند با یک فضای نوین روبهرو میشود، همان خفگی وجود دارد درواقع آن فضای ممیزی و تکبعدی آرام آرام در فضای سینمای خانگی تزریق میشود.
زندگانی در ادامه این گفتگو درباره جو سنگینی که اخیرا در فضای هنری ایجاد شده بود، گفتـ: میخواهم یک داستان کوتاه تعریف کنم. از کنار یک مغازه رد میشدم. مغازهدار به من گفت آقای زندگانی! از شما بعید است. شما هیچ عکسالعملی نسبت به اتفاقات پیش آمده در صفحه اینستاگرام یا مصاحبههایتان نمیکنید. گفتم شما اولا صفحه اینستاگرام من را ببینید، من عکسالعمل نشان دادهام اما اگر منظورتان از عکسالعمل این است که من یک رنگی را انتخاب کنم و زندهباد و مردهباد بگویم، مغازه خودت را که الان نگاه میکنم میبینم روی ویتریناش یک شعار، یک عکس یا یک پیام که افکار تو را نشان داده باشد وجود ندارد، چون میترسی که کرکره مغازهات را پایین بکشند، آیا انتظار داری کرکره مغازه من را هم پایین بکشند؟
او تصریح کرد: نگاه من به قضیه هنر، هنرمند و پیام ملی و فرهنگی این است به شرطی که دو طرف پذیرای این جایگاه باشند. وقتی یک طرفی که در موضع تصمیمگیری بیشتر قرار دارد، این موقعیت را برای هنرمند قائل نمیشود، چه اتفاقی میافتد؟ این اتفاق میافتد که من اگر حرفی بزنم، یک بار زدهام؛ چه غلط چه درست، مجال داده نمیشود که اصلا متوجه شوند که من طرفدار هستم؟ منتقد هستم؟ معترض هستم؟ یا نفوذی هستم؟ بنابراین در حد وجه انسانی و نه به عنوان یک هنرمند، به من اجازه داده نمیشود که نظرم را بیان کنم. وقتی این اجازه داده نمیشود و تاثیر سوء بر زندگی من و خانوادهام دارد، به ناچار باید بسیار در هالهای کمرنگ حرفم را بزنم. اینجور نیستم که بگویم طرفدار هستم یا طرفدار نیستم چون صفر و یک نداریم بلکه هر اتفاقی نقد و تحلیل دارد.