عصر ایران نوشت: شهید بهشتی تاکید داشت: آگاهی بدهید ولی بر مردم هیچچیز را تحمیل نکنید. برخلاف دستور قرآن مبادا مسلمانبودن و مسلمانزیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید که اگر تحمیل کردید، آنها علیه این تحمیلتان طغیان خواهند کرد.
پوشش زنان جامعه امروز ایران، بسیار متنوع تر از گذشته است و در این میان، بحث حجاب به عنوان یکی از دیرینه ترین مباحث کشور، بار دیگر داغ شده است؛ گو این که با گرم تر شدن هوا و کمتر شدن پوشش زنان، فصل سالانه پرداختن به این موضوع در خطبه های نماز جمعه و گشت ارشاد و ... آغاز می شود و بعد از چند خطبه آتشین و پر و خالی کردن چند ون از زنان و دختران کم حجاب، موضوع فیصله می یابد.
آنچه اما باعث شد این چند سطر نگاشته شود، سخنان امروز امام جمعه موقت تهران است در باب زنان بی حجاب که آنها را به دزدان و اختلاسگران نسبت داده است.
پیشنهاد می شود دو دیدگاه متفاوت که در پی می آید را باهم مقایسه و درباره نتایج و خروجی های هر کدام شان تامل کنید. دیدگاه اول از خبرگزاری ایرنا بازنشر می شود؛ بخوانید:
سردار قاسم سلیمانی با انتقاد از نوع نگاه و رفتار برخی روحانیون و افراد مذهبی می گوید: من و آدمهای خودم. من و رفقای خودم. من و مریدهای خودم. این بیحجاب است، این باحجاب است. این چپ است، آن راست است، این اصلاح طلب است، او اصولگراست، خب پس چه کسی را میخواهید حفظ کنید؟ همان دختر کمحجاب دختر من است. دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست.
فقط رابطه حزباللهی با حزباللهی معنا ندارد. رابطه حزباللهی با کسی که دینش ضعیفتر است موضوعیت دارد. جامعه ما خانواده ماست. اینها همه مردم ما هستند. این ها بچه های ما هستند.
دیدگاه دوم اما متعلق است به امام جمعه موقت تهران، آیت الله سیداحمد خاتمی؛ بخوانید:
عدهای می گویند چرا به چهار تار موی زن که بیرون است گیر می دهید اما به دزدی ها و اختلاسها گیر نمی دهید. بنده و سایر خطبای جمعه از جمله کسانی هستیم که همواره بر برخورد با دزدان و مفسدان اقتصادی تاکید داشتیم و قوه قضاییه نیز ورود خوبی به این عر صه داشته است اما بزرگ شدن گناهی به معنای تحقیر گناه دیگر نیست، قطعا دزدی کردن و اختلاس گناه است اما بی حجابی هم گناه است، اتفاقا بسیاری از بی حجابها، زن ها و بچه های همان دزدها هستند.
تفاوت دو نگاه را ببینید که از کجاست تا به کجا؟ یکی که آنقدر مقرب درگاه الهی است که لیاقت شهادت یافت، از این که مردم جامعه به بی حجاب و با حجاب و راست و چپ و ... تقسیم و بر آن اساس مورد قضاوت قرار می گیرند انتقاد می کند و می گوید همان دختر کمحجاب هم دختر من است، دختر ما و شماست، این ها بچه های ما هستند.
ولی دومی به صراحت و از تریبون نماز جمعه می گوید بسیاری از بی حجاب ها زنان و دختران دزدها و اختلاسگران هستند!
وقتی نگاه حاکم، نگاه قاسم سلیمانی باشد، با جامعه رحمانی مواجه خواهیم بود که حتی پیامبرش نگران کسی می شود که چند روزی، زباله بر سرش نریخته و پیگیرش می شود و می گویند بیمار است و به عیادت اش می رود و آن فرد مسلمان می شود.
در چنان فضای مهربانی، همه چیز با مفاهمه و همنوع دوستی و احترام به باورهای همدیگر پیش می رود و قطعاً ترویج حجاب نیز به عنوان دغدغه متشرعین، بسیار تسهیل خواهد شد.
اما با حاکم شدن نگاه دوم، زنان و دختران بدحجاب به دزدان و اختلاس گران نسبت داده می شوند حال آن که ای بسا مستاجرند و اغلب جزو طبقات متوسط و پایین جامعه اند؛ نتیجه نیز می شود خشم و نفرت زن و دختری که تا دیروز تنها اتهام اش عدم تقید به حجاب شرعی بود و اینک به او به چشم خانواده دزد و اختلاس گر می نگرند!
البته که در باب زیست مسلمانی و از جمله پوشش، بهتر است به طریقت شهید بهشتی بازگردیم و اجازه دهیم مردم آزادانه راه خود را انتخاب کنند؛ سخنان آن شهید بزرگوار را بخوانید (سخنانی که از خود آن شهید مطلوم، مظلوم ترند):
"به طلاب و فضلای حوزه هم به دنبال این بحث یک پیشنهاد دارم و آن پیشنهاد این است که به مردم ایران فرصت بدهید تا آگاهانه و آزادانه خود را بر مبنای معیارهای اسلامی بسازند و این خودسازی را بر مردم ما تحمیل نکنید. آگاهی بدهید، زمینهسازی کنید برای رشد اسلام، ولی بر مردم هیچچیز را تحمیل نکنید.
انسان بالفطره خواهان آزادی است، میخواهد خودسازی داشته باشد، خودش، خودش را بسازد، اما برخلاف دستور قرآن مبادا مسلمانبودن و مسلمانزیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید که اگر تحمیل کردید، آنها علیه این تحمیلتان طغیان خواهند کرد.
انسان عاشق آزادی است، میخواهد خودش به دست خود و با انتخاب خود، خود را بسازد، اما شاکرا و اما کفورا؛ آنقدر پیغمبر اصرار داشت، پافشاری میکرد، زحمت میکشید، خودش را به رنج و تعب میانداخت که مردم را به راه خدا بیاورد. افی انت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین؛ ای پیغمبر تو میخواهی مردم را وادار کنی، مجبور کنی که آنها مؤمن باشند؟ اینکه راه پیغمبر نیست.
توصیه من به طلاب عزیز و به فضلای ارجمند این است که منادی حق باشید، دعوتکننده به حق باشید، آمر به معروف و ناهی از منکر با رعایت تمام معیارهای اسلامیاش باشید، اما مجبورکننده مردم در راه اسلام نباشید؛ چون آن مسلمانی ارزش دارد که از درون انسانها و عشق انسانها بجوشد و بشکفد. ندیدید مردم ما در این دوران پرارزش انقلاب از خودشان چه خودجوشی و چه خودشکوفایی نشان دادند؟ بزرگترین اصل بعد از پیروزی یک انقلاب چیست؟ تداوم همان انقلاب است. همینطور که مردم ما با آزادی به راه اسلام آمدند و رهبری عالی اسلامی ما را آزادانه پذیرفتند، بگذارید در تداوم انقلاب هم مردم آزادانه راه خدا و راه اسلام، راه حق و راه خیر و صفا و راه صدق را انتخاب کنند و ادامه دهند."