به گزارش جماران،
فرشاد مؤمنی در این مراسم گفت: با کمال تأسف به دلایل و علل پرشمار ساختار قدرت کنونی سطح همه چیز را پایین آورده و از جمله سطح نگاه کردن مسائل؛ در دیدگاه آنها گویی همه مسائل جدای از هم، موردی، موضعی و صرفا اجرایی هستند. در حالی که متفکران و اندیشه ورزان بزرگ توسعه با واکاوی 10 هزار سال تاریخ مکتوب تمدن بشری به ما راهنمایی می کنند که رقابت بین کشورها شکل تجسد یافته رقابت بین اندیشه ها است.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: اگر جامعه ای در عرصه اجرا پر شمار و پر دامنه به بحران می خورد، معنایش این است که از آن اندیشه های نجات بخش محروم است و یا خودش را محروم کرده، به دلایل و عللی که بخش هایی از آن ان شاء الله امروز واکاوی خواهد شد و شما از این دریچه وقتی که آراء فیلسوفان بزرگ علم را نگاه می کنید، آنها بدون استثنا می گویند وقتی که به بحران خوردی باید به بنیان های اندیشه ای برگردید و این مسأله با یک ابعاد اهمیت فوق العاده تری درباره نظام های سیاسی مدعی کار بر اساس عقیده حیاتی تر می شود.
وی افزود: در ماجرای فروپاشی بلوک شرق سابق هم یکی از پر دامنه ترین بحث ها این بود که کسانی که وزن سیاسی آنها فرو ریخت، آیا بر اساس عقیده ادعایی عمل کرده بودند و به بحران برخورد کردند یا اینکه با توجیهات منفعت محور و کوتاه نگر تحت عنوان مصلحت اصول و مبانی را قربانی جایگاه خودشان کردند و به زمین خوردند. ما در این زمینه هم یک ذخیره دانایی بسیار ارزشمندی داریم که می تواند نجات بخش و کمک کننده باشد.
مؤمنی اظهار داشت: ما هم به این دلایل و هم به دلیل اینکه با کمال تأسف رویه مسلط تبلیغات رسمی استفاده ابزاری از بنیانگذاران و اندیشه ورزان تأسیس گر است، ما می خواهیم به صورت ایجابی نشان بدهیم که آن برخورد ابزاری در واقع برجسته ترین شکل کفران نعمت است. وقتی که شما آیت الله شهید دکتر بهشتی را در آن مقام اندیشه ای که دارد متنزل می کنید به دو سه عبارت تقطیع شده و گزینش شده، در واقع بیش از آنکه منزلت شهید بهشتی را مخدوش کند نشان دهنده بی صلاحیتی کسانی است که توفیق ندارند از چنین خوان نعمتی بهره مند باشند.
وی تأکید کرد: ما می خواهیم به صورت ایجابی نشان بدهیم که از هر دریچه ای شما به ذخیره دانایی به یادگار مانده از آیت الله شهید دکتر بهشتی وارد می شوید، آن دو محور راهگشا و نجات بخش را می بینید. از آن دریچه هم می توانید بفهمید که چرا ما به این روز افتاده ایم و اگر در مقابل نامطلوب انگاشتن وضع موجود صادق باشیم، به ما کمک می کند که چه طور خارج شویم.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طبایی افزود: بر این اساس مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد طی چند ساله گذشته بعد از برگزاری بزرگداشت یاد شهیدان انقلاب اسلامی و به ویژه شهدای هفتم تیر که انصافا تک تک آنها گوهرهای کمیاب و نایابی بودند و ما به صورت نمادین با بزرگداشت شهید بهشتی از آنها هم یاد می کنیم، تمرکز خودمان را گذاشته ایم بر راهگشایی های اندیشه ای اسلوب روش شناختی شهید بهشتی و طرز نگاهی که از دریچه اسلامی برای حل و فصل ماجراهای یک ساخت توسعه نیافته رانتی و به غایت فاسد داشته است.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: متفکران بزرگ توسعه می گویند ظرفیت های سازمانی مهمترین تنگنای توسعه یک جامعه است. یعنی اگر افراد یک جامعه نتوانند همکاری کنند، این جامعه محال است که بتواند توسعه پیدا کند. بحث های بسیار درخشانی در ادبیات توسعه در این زمینه وجود دارد و انصاف این است که وقتی وارد جزئیات دقت های شهید بهشتی در این زمینه می شوید، به قاعده همان نکته ای مطرح کردم چرا ما به این روز افتاده ایم و اگر بخواهیم نجات پیدا کنیم چگونه مسیری را باید اتخاذ کنیم، راهنمایی های شهید بهشتی واقعا الهام بخش و ارتقاء دهنده و راهگشا است.
مؤمنی تصریح کرد: در آثار ایشان در این زمینه چند کتاب خیلی کمک کننده است. یکی کتاب «شناخت اسلام» است. آقای بهشتی به طور قوی بر این باور هستند که همکاری مبنا می خواهد، بستر و شرایط لازم دارد و غیابش هم توضیح داده اند که چه بر سر افراد خواهد آمد. کتاب حزب جمهوری اسلامی، مجموعه بحث هایی که شهید بهشتی به مناسبت شکل گیری حزب جمهوری اسلامی و در مسیر تداوم فعالیتش مطرح کرده اند کتاب خیلی کمک کننده ای است. کتاب مهم دیگری که در این زمینه خیلی کمک کننده است کتاب «بایدها و نبایدها» است که آنجا شهید بهشتی بحث های تقریبا بی نظیر در میان اسلام شناسان معاصر، راجع به بنیان های اندیشه ای و نهادی امکان پذیر کننده همکاری بین انسان ها مطرح کرده اند.
وی اظهار داشت: اگر صرف نظر از اینکه بررسی کنیم که شهید بهشتی راجع به هر موضوع خاصی چه گفته اند روی اسلوب اندیشه ورزی ایشان تمرکز کنیم، امکان تقید و تکثر بهشتی ها مهیا می شود. در این زمینه هم آقای بهشتی مهمترین بحثی که مطرح کرده اند این است که فقط کسانی می توانند همکاری های مهم و اعتلابخش را سامان بدهند که برای انسان به ما هو انسان حق قائل باشند.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: ایده ای را من از مطالعه مجموع آثار شهید بهشتی به عنوان یکی از ارکان روش شناختی ایشان استخراج کردم و این است که آقای بهشتی بر اساس این استدلال که مخاطب پیام قرآن فقط مسلمانان نیستند و مخاطب پیام قرآن مطلق ناس است. همه اسلام شناسان این را می گویند اما رمز امتیاز و مزیت شهید بهشتی این است که به اینجا متوقف نمی شوند و می فرمایند اگر این طور باشد دلالت روش شناختی اش چیست؟ بعد این استدلال را بیرون آورند که پس فهمی از قرآن که مورد نظر خداوند است بر این اساس این طوری است که ما باید اسلام و قرآن را آن طور بفهمیم و تبلیغ کنیم که هر انسان منصف غیر مسلمانی شنید، بپذیرد.
وی تأکید کرد: اگر اندیشه های شهید بهشتی را به صورت یک منظومه ببینید آن وقت می بینید که چه طور تمام اجزا و ارکانش با همدیگر سازگار هستند. در آنجا مثلا آقای بهشتی استدلال هایی می کنند که واقعا منحصر به فرد است. در کتاب شناخت اسلام می گوید چون مخاطب پیام قرآن مطلق ناس است پس حق را هم برای مطلق ناس در نظر می گیرد. می فرمایند از نظر اسلامی آن نظام ارزش ها جامعه عادلانه ای را ترسیم می کند که در آن محیط برای رشد و تکامل همه انسان ها فراهم است. یعنی اینکه ما مثل قاعده فرعونی مردم را تکه و پاره کنیم و بعد برای بعضی ها حق قائل باشیم، با فهمی که قرآن از اسلام به ما می دهد سازگار نیست.
مؤمنی یادآور شد: آن وقت از آن دریچه توضیحات بدیع و منحصر به فردی را مطرح کرده اند راجع به اینکه اگر این مبنا را بپذیریم این جامعه انسانی به همت و دانایی مسلمانان اگر بخواهد بقا و اعتلا پیدا کند، لازمه اش این است که ساختار نهادی و آنچه به نام دین ترویج می شود به جای اینکه مشوق ستیز و حذف باشد باید مشوق همکاری باشد. وقتی شما از این دریچه نگاه می کنید که حزب به مثابه یک پدیده مدرن از سوی یک اسلام شناس که از سطوح صلاحیت علمی در حیطه اسلام و یک زمان آگاهی منحصر به فرد برخوردار است چه طوری مسأله سازمان یابی را به عنوان مهمترین ابزار برای بقاء و بالندگی توسعه توضیح می دهد.
وی تأکید کرد: در بین آنچه که من خوانده ام حقیقتا می خواهم بگویم که کم نظیر است. آنجا ایشان می گوید که حزب مبنای هنجاری می خواهد. الآن می بینید که خیلی ها به این و آن می گویند که چرا حزب درست نمی کنی و چه کارهایی دارد می شود. آقای بهشتی این ایده تقدم ارزش ها بر سازمان را مطرح کردند و در آنجا توضیح می دهند که اگر قادر به ارائه یک فهم روشمند از عدالت نباشی نمی توانی یک جامعه مبتنی بر همکاری سازمان بدهی.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: واقعا شگفت انگیز است که یک رکن بحث های آقای بهشتی در اصول روش شناختی «عدالت محوری» است. در کتاب «بانکداری، ربا و مسائل مالی در اسلام» به صراحت می فرمایند که اصلا استناد به نص نیاز نیست؛ هر چیزی که به نابرابری ناموجه یا بی عدالتی در جامعه بیانجامد قهرا غیر اسلامی و ضد اسلامی است. یعنی ایشان «عدالت محوری» را در شناخت از اسلام آورده اند.
به گزارش خبرنگار جماران،
علیرضا بهشتی نیز در این مراسم طی سخنانی با موضوع «حادثه هفتم تیرماه و چرخش به سوی نئولیبرالیسم»، گفت: شما در شرایطی زندگی می کنید که همه از بحرانی بودن و سلسله بحران هایی که بر جامعه ما حاکم است آگاه هستید و نیازی به کتمان نیست. هرکدام از ما کم و بیش با بخش هایی از این بحران ها به طور رومزه درگیر هستیم. طبیعی است که این سؤال پیش می آید که چرا چنین شد؟ انقلابی که برای دستیابی به آرمان های بیش از 150 ساله مردم ایران شکل گرفته بود و در تداوم جنبش ها و نهضت های دیگر موفق شد که نظام استبدادی را سرنگون کند و آرزوی تحقق عدالت، آزادی و استتلال را داشت، چرا به چنین حال و روزی افتاده که مردم ما هیچ کدام از این مطالبات را تحقق یافته نیابند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس افزود: طبیعی است که وقتی این سؤال مطرح می شود از جنس سؤال تاریخی است. نکته مهم این است که در این واکاوی تاریخی ما چه رویکردی را انتخاب می کنیم. در جایی نوشتم که ما می توانیم به گذشته خودمان با دو رویکرد نگاه کنیم؛ یکی اینکه تاریخ را به مثابه محکمه و دادگاه نگاه کنیم و دنبال مقصر و مقصرها برگردیم. می خواهیم ببینیم چه جناح ها، احزاب و گروه ها و چه نیروهایی در داخل یا خارج از کشور باعث وضع موجود شده اند. احیانا می توانیم به دولت های خارجی بپردازیم؛ چیزی که خیلی معمول است.
وی تأکید کرد: این رویکرد عقیم است و هیچ دستاوردی برای ما ندارد چون یک نگاه گذشته گرا است؛ به اضافه اینکه نگاهی است که ساده سازی می کند و دنبال چند نفر، فکر، حزب یا گروه می گردد تا تقصیرها را گردن او بیاندازد. البته به یک معنا تسلی بخش هم هست چون همه ما را از مسئولیت اجتماعی که در طول این سال ها داشته ایم رها می کند. در این رویکرد تاریخی طبیعی است که به هر حال برخی چهره ها بیشتر مطرح می شوند و بررسی سیره نظری و عملی آنها اهمیت بیشتری پیدا می کند. به خصوص کسانی که در رهبری این نهضت و معماری این نظام بسیار تأثیرگذار بوده اند و به عنوان چهره های شاخص شناخته می شوند.
فرزند شهید بهشتی اظهار داشت: شهید بهشتی مصلح اندیشمندی است که تمام طول عمر به نسبت کوتاه خودش در طی تحصیلات و فعالیت های اجتماعی خودش دغدغه اصلاح جامعه ایرانی را دنبال می کند و بعد در مدیریت انقلاب اسلامی و شکل گیری و ساخته شدن این نظام نقش داشته و طبیعی است که بسیاری از انگشت های اتهام و سؤال ها متوجه شهید بهشتی می شود. طبیعتا من نمی خواهم به همه آن ادعاها و مطالبی که در مورد شهید بهشتی مطرح می شود بپردازم. آنچه می خواهم امروز در موردش بحث کنم بیشتر به دیدگاه های اقتصادی ایشان و نگاهشان به بحث توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور بر می گردد.
وی افزود: اگر بخواهیم با یک ارزیابی علمی سراغ این ادعاها برویم، طبیعتا اولین کاری که می کنیم این است که از لحاظ اسناد تاریخی ببینیم این ادعاها صحت دارد یا ندارد. فضای مجازی، تبلیغات رسمی و تبلیغات خارج از کشور، انبوهی از اطلاعات، اخبار، تحلیل ها، تاریخچه ها و تاریخ بافی ها را همراه دارد که ما نسبت به آنها باید با هوشیاری برخورد کنیم و مورد ارزیابی قرار بدهیم. بسیاری از مباحثی که مطرح می شود اساسا به لحاظ تاریخی مبنای حقیقی و واقعی ندارد. جالب این است که حتی دوستان ما خیلی از اینها را در فضای مجازی برای همدیگر می فرستند؛ بدون اینکه این سؤال برای آنها پیش بیاید که آیا این ادعاها صحت دارد یا ندارد.
بهشتی تأکید کرد: شهروند مسئول آگاه یکی از وظایفش این است که نسبت به اخباری که به او می رسد و مباحثی که می شنود این نگاه نقادانه و ارزیابی را داشته باشد. یکی از اینها به بحث تخصص و تعهد بر می گردد. امروزه خیلی بحث می شود که شهید بهشتی و امثال شهید بهشتی برای اداره کشور ضرورتی برای استفاده از متخصصان نمی دیدند بلکه برای آنها مسأله تعهد مطرح بود. یعنی اگر فردی متعهد بود و تخصص نداشت او را ترجیح می دادند به فردی که تعهد نداشت ولی تخصص داشت. وقتی سراغ مصاحبه ها، سخنرانی ها و بحث های شهید بهشتی می رویم، شهید بهشتی می گوید کسی را انتخاب می کنیم که متخصص متعهد باشد. این حرف با اینکه ما بگوییم دیدگاه این بود که از متخصصان استفاده نشود از زمین تا آسمان متفاوت است.
وی افزود: مورد دیگری که چند هفته اخیر خیلی منتشر شده بر می گردد به اینکه نویسنده ای مطلبی نوشته و آنجا چنین ادعایی را مطرح می کند که اساسا رهبران انقلاب و تدوین کنندگان قانون اساسی به لحاظ دانش در همه زمینه ها و به خصوص دانش اقتصادی دستشان خالی بود و برای همین حزب توده از این خلأ دانایی سوء استفاده و نظریات خودشان را تحمیل کردند و این نظریات سر از اصول قانون اساسی در آورد. وقتی که ما سراغ تاریخ می رویم باید نگاه کنیم ببینیم واقعا آیا کسانی که در نگارش قانون اساسی نقش داشته اند و کسانی که در جلسات مشترک هیأت دولت موقت و شورای انقلاب آن را بررسی کردند و کسانی که در کمیسیون بررسی اصول اقتصادی قانون اساسی در مجلس خبرگان شرکت داشته اند، منتظر نشسته بودند یک کتاب 40 صفحه ای برای آنها تعیین تکلیف کند؟!
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: اسناد مربوط به تحصیلات و دیدگاه های اینها موجود است و خیلی از اینها قبل از انقلاب کتاب، سخنرانی، یادداشت و مقاله داشته اند. آیا بخش تعاونی به عنوان بخش سوم در نظریات اقتصادی آن روز مطرح نبوده؟! این برخوردها به لحاظ تاریخی قابل نقد و بررسی است و یک به یک می شود اینها را مطالعه کرد. زمان تدوین قانون اساسی انبوه نامه ها به سمت مجلس خبرگان سرازیر می شود و گروه ها، انجمن ها، احزاب و اشخاص مختلف پیشنهاداتی داشتند. تمام اینها به کنار گذاشته می شود و یک کتاب 40 صفحه ای حزب توده به عنوان منشأ مشکلات قانون اساسی ما بر شمرده می شود.
وی گفت: به لحاظ نظری وقتی نگاه می کنیم می بینیم شهید بهشتی فردی است که بسیار قبل از پیروزی انقلاب در حوزه مطالعات اقتصادی تلاش کرده و مقاله «بانکداری و قوانین مالی اسلام» در شماره ششم نشریه مکتب تشیع در خرداد 1342 منتشر شده که بعدها گسترش پیدا کرد و در تفسیر قرآن شهید بهشتی به طور مفصل بحث ربا و بانکداری بررسی شد. پیش از آن در دهه 30 ایشان دوره ای را روی بحث بیمه متمرکز شدند. چون شهید بهشتی در موضوع شناسی در باب فقاهت به چنین پایبندی همیشه مشهور بود.کتاب بسیار ارزشمندی از شهید بهشتی هست و در دو جلد با عنوان «نظام اقتصادی در اسلام» منتشر شد.
بهشتی تأکید کرد: نکته مهم این است که وقتی ما از این اسناد تاریخی دور می شویم می خواهیم ببینیم که اساسا اندیشه شهید بهشتی به عنوان یک اندیشمند مصلح در چه فضایی شکل گرفته، قانون اساسی ما در چه فضایی شکل گرفته، و بعد بر اساس آن ببینیم که آیا فاجعه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی چه چرخشی را در نگرش اقتصادی کارگزاران نظام ما به تدریج به وجود آورده که تبلور شاخص آن را شما در دوران پس از دولت آقای میرحسین موسوی می بینید.
وی افزود: آن سال ها یعنی سال 1978 تا 1980 سال های مهمی است و امروزه کسانی که در دنیا تاریخ اقتصادی می نویسند به آن سال ها به عنوان نقاط عطف و نقاط چرخش تاریخ اقتصادی مراجعه می کنند. از جمله اتفاقاتی که افتاد مرگ مائو و تحولاتی است که در چین اتفاق می افتد و از جمله اتفاقات بسیار مهم ظهور و بروز یک تفکر اقتصادی است که ما امروزه به عنوان اقتصاد نئولیبرالی می شناسیم. پیشروان آن دولت مارگارت تاچر و حزب محافظه کار و با یک فاصله ای بعد از آن دولت ریگان و حزب جمهوری خواه در آمریکا هستند.
بهشتی اظهار داشت: توجه داشته باشید نئولیبرالیسم بر خلاف چیزی که برخی ها تصور می کنند دشنام و برچسب نیست و یک واقعیت تاریخی است و نمی توانیم به عنوان یک چماق استفاده کنیم علیه کسی که مثل ما فکر نمی کند. از جمله کتاب های خیلی خوبی که در این زمینه به فارسی ترجمه شده «تاریخ مختصر نئولیبرالیسم» نوشته دیوید هاروی است. این کتاب سعی می کند تاریخچه آن و تحولات را خیلی فشرده مطرح کند. ما وقتی نگاه می کنیم می بینیم که این نهضت نئولیبرالیسم اقتصادی بر اساس اقتصاد کلاسیک و نوکلاسیک شکل می گیرد.
وی تأکید کرد: در نتیجه این پدیده یک پدیده ای است که صرفا نمی شود به عنوان یک اتفاق نگاه کرد. هاروی می گوید درست است که شرایط برای پیدایش این نهضت فراهم بود اما افراد، گروه ها، دانشکده ها، مؤسسات تحقیقاتی و شرکت های بزرگ اقتصادی در به وجود آوردن این نهضت نقشی کامل دارند. ابتدا در انگلستان و بعد آمریکا وضعیت به گونه ای می شود که به گفتمان قالب تبدیل می شود. گفتمانی که حزب دموکرات آمریکا و حزب کارگر انگلیس بر اساس آن خودشان را بازآفرینی می کنند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و نهادهای دیگر در دامن زدن و گسترش این تلاش می کنند و آنچه تا امروز اتفاق افتاده به عنوان ایدئولوژی اقتصادی و ایدئولوژی سیاسی کنار گذاشته می شود و پایان عصر ایدئولوژی ها و فروپاشی بلوک شرق دست به دست هم می دهد تا اینکه نگرش نئولیبرال در اقتصاد و پیوست های آن در عرصه فرهنگ، اجتماع و سیاست به عنوان علم اقتصاد مطرح می شود. با یک تأخیر چند دهه ای از تحولات که متأسفانه ما همیشه دچار آن هستیم، این حرف ها را زیاد می شنویم.
وی گفت: به علت تجربه تلخ دهه های اخیر مستعد پذیرش این ادعا هستیم که یک چیز به نام اقتصاد داریم و اقتصاد اسلامی و غیر اسلامی نداریم. یک سری مختصاتی دارد که من اینها را خیلی فشرده مطرح می کنم. یکی از اینها این است که آغاز نئولیبرالیسم تأکید بر فردگرایی و آزادی های فردی است اما از میان آزادی های فردی، آزادی فرد در عرصه اقتصادی بیشتر از همه برجسته می شود و آزادی های فرد در عرصه سیاسی خیلی مورد توجه قرار نمی گیرد. در اینجا تأکید بر عاملیت و کارگزاری و کم اهمیت شمردن یا نادیده شمردن اهمیت ساختار است. در نتیجه اگر فردی فقیر باشد حاصل ناتوانی های شخصی او است و تقصیر ساختار نیست.
بهشتی افزود: نئولیبرال ها ضرورتا به دموکراسی اعتقاد ندارند. برای آنها اصل این است که بازار آزاد بتواند کار کند و به همین دلیل خیلی به مسأله دموکراسی اهمیت داده نمی شود. اقتصاددانان کشور خود ما می گویند شما بگذارید دست ثروتمندان پر شود و مقداری از این ثروت به دست آمده سرازیر می شود و طبقات پایین تر هم از آن بهره مند می شوند و وقتی طبقات پایین تر هم بهره مند شدند خود به خود دنبال آزادی ها و حقوقشان هم خواهند رفت؛ ولی شکم گرسنه اول باید سیر شود و برای شکم گرسنه حرف از آزادی و توسعه آزادی یک خواب و خیال دست نیافتنی است.
وی ادامه داد: اقتصاددانان پایبند به نئولیبرالیسم دانش و مهارت خود را در اختیار نظام های استبدادی قرار می دهند حرفشان هم این است که اولویت توسعه اقتصادی است و بعد توسعه سیاسی هم به وجود خواهد آمد. نکته دیگر همسو سازی رسانه ها، دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی با این ایدئولوژی اقتصادی است و نشریات مختلف آن را به عنوان علم اقتصاد تبلیغ و هرچه غیر از آن باشد را به عنوان غیر علم سرکوب می کنند. امام مهمترین ویژگی کالایی سازی همه چیز است. من دوران ریاست جمهوری آیت الله هاشمی در خارج تحصیل می کردم. یادم هست که بعد از خرداد 76 یکی دو اثر از شهید بهشتی هم منتشر شده بود و پیش ایشان رفتم و گفتم واقعیت این است که آنچه من می بینم این است که طی این سال ها اتفاقاتی در این کشور افتاده که من خیلی از آن خبر ندارم ولی می بینم که همه کاسب شده اند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: کاسبی جایی دارد. هنجارهای بازار در بازار قابل قبول است اما می شود بحث کرد که کدام هنجارها مثبت و کدام منفی هستند. شما در بازار تعارف نمی کنید و رقابت دارید و دنبال کسب سود بیشتر هستید. به آیت الله هاشمی گفتم امروزه نگاه می کنم که استاد دانشگاه، معلم، کارمند و هنرمند هم کاسب است. بعد به ایشان گفتم اتفاقا منشأ بروز بی عدالتی همین خواهد بود. یعنی هنجارهایی که در عرصه بازار باید حاکم باشند در همه عرصه های زندگی سلطه پیدا کنند و حتی عشق و تشکیل خانواده را هم تحت تأثیر قرار دهد.
وی یادآور شد: واقعیت این است که ما وقتی به اندیشه های اقتصادی شهید بهشتی نگاه می کنیم که بخشی از آنها در قانون اساسی تبلور پیدا کرده و در جلد دوم همین کتاب دو جلدی که گفتم در یک میزگرد ایشان بحثی دارند و سه جلسه شرح اصول اقتصادی قانون اساسی را می گوید. می بینیم که بعد از پایان دولت آقای میرحسین موسوی ما شاهد یک تحول هستیم. البته رد پای این تحولات را در سال های قبل از آن هم می بینیم. مثلا در آنجایی که دولتی که می خواهد یک کشور در حال جنگ را اداره کند، کالاهای اساسی را جیره بندی می کند. بخشی از بازاریان در مقابل آن مقاومت و بخشی از روحانیت سنتی ما هم از آن حمایت می کنند و بعد در دانشگاه های ما هم راه پیدا می کند که دست دولت را کوتاه کنید.
بهشتی اظهار داشت: وقتی تاریخ آن سال ها را مطالعه می کنیم می بینیم که قدم به قدم تفکر نئولیبرالی متأثر از آنچه در دنیا پیش آمده در ایران به وجود می آید و قدم به قدم بخش های بسیاری از قانون اساسی به طور پیوسته با هم تعطیل می شوند. اگر می بینیم بخش حقوق ملت و آزادی های بنیادین افراد، تشکیل احزاب و همه چیزهایی که در اصل سوم قانون اساسی دارید تعطیل می شود، به خاطر حاکمیت یافتن این نگاه نئولیبرالی است چون اساسا نئولیبرالی دغدغه دموکراسی ندارد.
وی ادامه داد: چین و نظام حکمرانی چین برای ما الگو می شود و ما می بینیم که بالأخره یک کشور جهان سومی توانسته تغییر کند و اگر آزادی هم نیست، نباشد. بعد می بینیم قبله بسیاری از احزاب و گروه ها می شود مرتب در کنفرانس های حزب کونیست چین دعوت می شوند و آنجا می روند و بعد به تدریج همه اصول دیگر هم کمرنگ می شوند. اینکه امروزه می شنوید که اصلا عصر تعهد و پایبندی به «نه شرقی و نه غربی» گذشته، به خاطر این است که نه شرقی نه غربی مانعی برای نظام شبه نئولیبرالی در ایران است. چون آنچه در ایران انجام شده کاریکاتوری از آن نظام است.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس تصریح کرد: نظام نئولیبرالی در هر جایی می رود رنگ و بوی زیست بوم خودش را پیدا می کند. شما می بینید که مثلا در روسیه به یک شکل و در چین به یک شکل تبلور پیدا می کند. شاخصه اش این است که نخبگان اقتصادی در کانون تصمیم گیری ها قرار می گیرند و خانواده ها و خاندان های خاص به طور عمده رشد می کنند و در هر گوشه و کنار می بینید وضعیت همین است. سنگاپور قطعا به عنوان نظام دموکراتیک شناخته نمی شود ولی به عنوان یکی از نمونه های موفق نظام نئولیبرالی مورد تمجید و تمثیل قرار می گیرد.
وی اظهار داشت: در جامعه خودمان طی سی و چند سال اخیر با پیروی ناقص و به یک معنا تام و تمام از نظریه نئولیبرالی به وضعیتی دچار شده ایم که امروزه شکاف های میان اقشار مختلف جامعه ما به قدری زیاد شده که مرتب بحران می آفریند، طبقه متوسط ما به طبقه فرودست ریزش پیدا می کند و بعد حوادثی را می بینیم از ماجرای دی ماه 96، آبان 98 و اعتراضاتی که امروز با آن مواجه هستیم. به جای حل این مسأله تصور می شود که باید به سرکوب بیشتر پرداخت به نحوی که چند روز پیش دیدید تیراندازی به اغتشاشگران و تظاهرات کنندگان دارد قانونی می شود؛ چیزی که درصد مخالف اصل سوم قانون اساسی است و هیچ توجیهی نمی تواند آن را قبول کند.
فرزند شهید بهشتی در خصوص منظور شهید بهشتی از اقتصاد اسلامی گفت: بحث ایشان در کانون فرهنگی آفریقایی شهر وین دو مقدمه دارد. یکی از آنها این است که تقسیم بندی می کنند ما سه نوع قانون علمی، حقوقی و اخلاقی داریم. صحبت از این است آیا انسان موجودی است که در جبر تاریخی مجبور است شیوه اقتصادی خاصی را تحمل و آن را همراهی کند؟ این چیزی است که مارکسیست ها مطرح می کردند. اگر آن است پس چرا شما قانون وضع می کنید؟ چون قانون درباره بایدها و نبایدها و علم به تعبیری که شما می گویید راجع به هست و نیست ها است.
وی افزود: پیوندی که شهید بهشتی بین حوزه هست و نیست ها و حوزه بایدها و نبایدها برقرار می کنند، بعد از بازگشت به ایران به طور کامل تر می توانید در بحث «حق و باطل از دیدگاه قرآن» ببینید. ایشان این نکته را مطرح می کند که زیربنای نظام اقتصادی در اسلام خود به خود باید با جهان بینی عمومی اسلام یعنی با فلسفه هماهنگ باشد. انسان شناسی در اندیشه شهید بهشتی کانونی ترین بحثی است که باید مورد توجه قرار بگیرد. چون وقتی ما با اندیشه شهید بهشتی برخورد می کنیم با یک منظومه فکری سر و کار داریم و با مباحث پراکنده سر و کار نداریم.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس تصریح کرد: شهید بهشتی چند اصل را به عنوان زیربنای نظام اقتصادی اسلام مطرح می کند. ایشان می گوید برای همه بشر امروز نمی توان یک نظام قانونی مطرح کرد و در هر جامعه ای مختصات خاص و مرحله خاصی از تطورهای اجتناب ناپذیر وجود دارد که باید با توجه به همان ها نظام تعیین کرد. نتیجه اینکه اقتصاد اسلامی بر جهان بینی عمومی اسلام متکی است و در آن به تمام خواسته های طبیعی انسان توجه می شود. در این نظام مالکیت شخصی به عنوان یک امر طبیعی و حتی ابزار تولید شناخته می شود.
وی افزود: در آخرین دیدگاه های شهید بهشتی مواضع تفصیلی حزب جمهوری اسلامی را داریم که منتشر شده و به علت شهادت ایشان کامل هم نشد. یکی هم مناظره های تلویزیونی با حزب توده را داریم که پنج جلسه بود و متولیان صدا و سیما فقط اجازه دادند دو جلسه از آنها منتشر شود. بر خلاف ادعایی که امروزه توسط برخی از حلقه های خاص اقتصادی می شود شهید بهشتی نظام مارکسیستی و سوسیالیستی را نقد می کند و ایشان در نقد هرگونه سلطه بخش خصوصی، عمومی و تعاونی اقتصاد بحث می کند.
بهشتی تأکید کرد: صرف نظر از اینکه چه دولت هایی بعد از جنگ آمده اند و رفته اند، واقعیت این است که همه برنامه های توسعه در چهارچوب نظریه های نئولیبرالی تدوین شده است. نظریه نئولیبرالی عدالت را یک توهم، خطر و بلکه یک خطر می داند. مطرح می کند که ما دیدیم از عدالت خواهی چه نظام های توتالیته ای برخاستند. اساسا نظام نئولیبرالی در هر جای دنیا باشد نه تنها دغدغه عدالت خواهی ندارد بلکه نمی تواند اساسا در جهت عادلانه ساختن نظام اقتصادی حرکت کند و تعبیر عامیانه اش این است که «چاقو دسته خودش را نمی برد».
وی ادامه داد: لذا این ادعا که ما می توانیم با حفظ همین نظام و چهارچوب نئولیبرالی در نظام اقتصادی ایران به سمت جامعه عادلانه حرکت کنیم، ادعایی پوچ و بی پایه است. حتی این نظام های صدقه ای هیچ کدام در جهت ترویج عدالت نیست. انتظار اینکه چنین نظامی آزادی ها را محترم بشمارد و استقلال داشته باشیم هم انتظاری نا به جا است. بنابر این واقعیت این است که کسانی که در انتظار این هستند تحولی پیدا شود متأسفانه انتظارشان نا به جا و غیر علمی است.
به گزارش خبرنگار جماران، آیت الله
محمد سروش محلاتی نیز در این مراسم طی سخنانی با عنوان «شهید بهشتی و دو گفتمان کفرستیزی و ظلم ستیزی در جهاد» گفت: دو مبنای متفاوت در باب مبارزه و جهاد در بین علمای اسلامی هست. چون اصل جهاد را همه مسلمانان پذیرفته اند؛ نص قرآنی دارد و در سنت پیامبر پذیرفته شده است، اما ماهیت جهاد و مبارزه مورد تفسیر قرار می گیرد. از مبارزه یک هدف این است که ظلم از میان برداشته شود و دیگری مبارزه با کفر است.
استاد حوزه علمیه قم تصریح کرد: اگر ما مبنا را در جهاد و مبارزه «ظلم ستیزی» قرار دادیم که مسلمان مبارزه می کند برای اینکه ظلم را برطرف کند و از مظلومیت بیرون بیاید، در این صورت اولین ویژگی جهاد اسلامی این است که جهاد یک اصل حداقلی تلقی می شود. فقط در مقابله با کسی که ظلم و ستم می کند ما وظیفه مبارزه داریم یعنی به غیر ظالمان متعرض نمی شویم و مسئولیتی از نظر مبارزه نداریم؛ هرچند مسئولیت تبلیغ امر جدایی است. کفار، مشرکین و ملحدین دیگری که در دنیا هستند و متعرض ما نمی شوند، ما وارد درگیری با آنها نمی شویم.
وی افزود: اما اگر گفتیم جهاد ماهیت «کفرستیزی» دارد، آن وقت این اصل قلمرو حداکثری پیدا می کند و هر جا کفر هست باید در صحنه مبارزه حاضر باشیم؛چه کافر متعرض ما باشد یا نباشد مسئولیت ما این است که کفر را از بین ببریم و در این صورت قلمرو مبارزه بسیار گسترده تر می شود و جهاد یک امر حداکثری تلقی می شود. تفاوت دوم این است که اگر ظلم ستیزی را پذیرفتیم جهاد یک مبنای اخلاقی پیدا می کند و قهرا ما این اصل را که مبنای اخلاقی دارد به همه انسان ها می توانیم توصیه کنیم اما اگر ماهیت را کفرستیزی تلقی کردیم آن وقت تکلیف اختصاص به مؤمنان دارد.
سروش محلاتی ادامه داد: تفاوت سوم این است که اگر ما ظلم ستیزی را مبنا قرار دادیم می توانیم یک حرکت عمومی و بین المللی در بین همه اقوام و ملل به وجود بیاوریم برای اینکه مقابل ظلم و ستم بایستیم اما اگر کفرستیزی را مطرح کردیم این همراهی شکسته می شود و جایش را تفرع و تشتت می گیرد.
وی با اشاره به اینکه طرفداران هر دو دیدگاه از آیات قرآن استفاده می کنند، اظهار داشت: برخی از متفکرین دسته اول آیات را اصل و دسته دوم را مشروط قرار داده اند. عده ای دیگر برای این آیات مراحل زمانی قرار داده اند که جهاد اسلامی در آغاز مبارزه با ظلم و تعدی بود و بعد که مسلمانان قدرت پیدا کردند قید ظلم برداشته شد و دیگر باید ریشه کفر برکنده شود و تکلیف نهایی این است. آیه 123 از سوره برائت صحبت از مبارزه با کافر است و قید ظلم هم ندارد. تفسیر اول از این آیات که نگاه کفرستیزانه است می گوید از این آیات استفاده می شود که مسلمانان باید با کفار مبارزه کنند.
استاد حوزه علمیه قم افزود: قهرا نتیجه این می شود که اسلام توسعه پیدا می کند و هم دنیا را می گیرد. از این آیه استفاده شده که ما مسئولیت جهان گیری داریم و آیه دارد روش آن را نشان می دهد. بنابر این دستور پیش روی روز به روز برای تمام مؤمنان در کل عالم را صادر کرده است. اما در جلد پنجم از کتاب «در مکتب قرآن» که درس گفتارهای شهید بهشتی است، تفسیری که ایشان ارائه می کنند کاملا متفاوت است. تفسیر ایشان این است که در اواخر عمر رسول اکرم مسلمانان با مشکلی روبرو شدند که مرزنشینان گاهی با تعدی از سوی مشرکان مواجه می شدند و آیه شریفه تکلیف مرزنشینان را مشخص کرد که وقتی دشمن به شما متعرض شد حق دارید که دفاع کنید.
وی تأکید کرد: یکی از امتیازات این تفسیر همین است که زمینه های فکری و اجتماعی که در فهم آیه دخالت دارد تبیین می شود تا ما آیه را بفهمیم. اگر آیه را این طور معنا کنید که مسلمانان با هر کافری که همسایه آنها است کشته و کشتار کنند، درست مقابل چیزی است که اسلام می خواهد. آدم باید بفهمد این آیه چه زمانی و کجا آمد و چه می خواست بگوید. اگر مردمی که در مرز هستند و مورد تجاوز قرار گرفته اند بنشینند تا خبر به مدینه برسد و بعد نیرو فرستاده شود و یا دستوری صادر شود، همسایه ها آنها را می بلعند. بنابر این باید یک حالت مقاومت عمومی و دفاع ملی در خصوص مردم مرزنشین با اختیارات کافی به آنها داده شود.
سروش محلاتی اظهار داشت: سید قطب گفته هر جا کافری دیدید باید کار را تمام کنید و دستور نهایی این است. یکی از منافع فکری داعش ها همین منابعی است که از امثال سیدقطب وجود دارد و از آنجا تغذیه فکری می کنند. آقای بهشتی هم معنا کرده است. این تفسیر و تفکر اصولی دارد. اصلا ایشان منتظر این نیست که در هر آیه که دستوری درباره جهاد وجود دارد عینا همه قیود و شرایط در آنجا ذکر شده باشد. این آیات مربوط به یک منطق، مبنای و تفکری است و اگر کسانی آن مبانی را بفهمد همه آیات جهاد را می تواند معنا کند.
وی تصریح کرد: در آغاز سوره توبه بحث می کنند که چه اتفاقی از نظر اجتماعی افتاد که یک مرتبه چنین دستور شدیدی نسبت به مشرکین هست. جلوتر از این دوره فکر می کردند که به مشرکین حق حیات بدهند و از این به بعد حکومت اسلام به هیچ کافری حق حیات نمی دهد. ایشان می گوید دیگران این طور آیه را معنا کرده اند که دوره حضور و زندگی مشرکان به پایان رسیده است. بعد اضافه می کنند در حالی که اینجا مسأله در مورد یک گروه معین به این صورت است و در مورد همه به این صورت نیست.
استاد حوزه علمیه قم یادآور شد: فهم اینکه کدام آیه عام و کدام آیه خاص است مسائل مهمی است که آن دیدگاه ظلم ستیزی کاملا این آیات را جهت می دهد و تفسیر می کند و مشخص می کند که تکلیف دیگران در این زمینه چیست. ایشان وقتی می خواهد تفسیر کند می فرمایند منظور از مسلمانان را به جهاد تشویق کن، این نیست که آن آدم ها را به آدم کشی تشویق کن ولو اینکه طرف مقابل صلح جو و غیر متجاوز باشد؛ چنین چیزی فهمیده نمی شود. بعد می فرمایند کلمه متجاوز را اضافه کنید؛ چون در مبنا پذیرفته شده که جهاد ماهیت مبارزه با تعدی و ظلم دارد.
وی افزود: اگر این مراسم و جلساتی که در سالگرد شهادت این بزرگوار تشکیل می شود این فایده را برای ما داشته باشد که بتوانیم یک گام به درک درست از معارف اسلامی بر اساس این تلقی و تفسیر آشنا شویم، جلسات سودمند و مفیدی است و ما وظیفه خودمان را به خوبی انجام داده ایم و خون این شهید بزرگوار توانسته در دل و جان ما و جامعه اسلامی فروغ جدیدی از معرفت و ایمان را روشن نگه دارد. او به مسیر ایمان و معرفت عشق می ورزید. آنها مشکل مرگ را برای خود حل کرده بودند و به حیات ابد می اندیشیدند.