مشهورترین فقیهِ سیاستمدار قرن بیستم، بارها و بارها از نگرانیش درباره آینده نظام جمهوری اسلامی صحبت کرد و بیپردهتر و صریحتر به چهرهای سیاسی و روحانیهای صاحبمنصب در ردههای مختلف نظام، هشدار داد یا نصیحت کرد که «آنچه موجب نگرانی است این است که جمهوری اسلامی شکست بخورد.» اما چرا ایشان این چنین بیمهابا نگرانیهایشان را با مردم و مسوولان در میان گذاشتند؟
به گزارش ایسنا، امروز چهل و دومین سالروز طرح مهمترین مشغله فکری آیت الله سید روحالله موسوی خمینی درباره «جمهوری اسلامی» در سال ۱۳۵۹ است.
رهبر فقید انقلاب اسلامی پس از به ثمر رساندن نهضت سیاسی و مذهبیِ مدنظرشان در بهمن ۱۳۵۷، همواره بیم آن داشتند نهضتی که موجب «آقا» شدن مستضعفان و «خوار» شدن ۲۵۰۰ سال پادشاهی در ایران شد، به دلیل عملکرد بدِ برخی خودیها و صاحب منصبان کشور، روزگاری به سرنوشت غمانگیز نظامهای غیرالهی دچار، به درد طاغوت مبتلا و به عکس چیزی که به خاطرش قیام کرد، تبدیل شود.
ایشان با همین حالِ نگرانی و البته با توکل بر خدای تبارک و تعالی، از بهمن ۱۳۵۷ تا لحظه رحلتشان در خرداد ۱۳۶۸ همواره در سخنان حضوری یا پیامهای مکتوب و شفاهیشان خطاب به سیاستمداران یا روحانیهای صاحبمنصب در ردههای مختلف نظام، به آنان هشدار داده یا مورد نصیحت و اندرزشان قرار میدادند که «اینهایی که در رأس امور واقع هستند، نباید به دست خودشان به اسلام لطمه بزنند» یا بیپردهتر و صریحتر تاکید میکردند «آنچه موجب نگرانی است این است که جمهوری اسلامی شکست بخورد.»
شدتِ نگرانی و دغدغه امامِ امت نسبت به این مهم به حدی بود که ایشان از بیان و علنی کردن آن، هیچ تردیدی به خود راه نمیدادند.
رهبر فقید انقلاب اسلامی ۱۶ ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در دیدار با مدیران استانی کشور متذکر شدند: «آنی که موجب نگرانی بزرگ است، این است که ما یک وقتی نهضتمان شکست بخورد. شکستِ شخص چیزی نیست، کشتنِ شخص چیزی نیست، اما نهضت را ما کاری بکنیم که با اَعمال ما به هم بخورد، این را باید یک کارش بکنیم.»
وقتی استانداران سراسر کشور در بیستم خرداد ۱۳۵۹ به دیدار ایشان در حسینیه جماران رفتند، نگرانیهایشان را این گونه با آنان در میان گذاشتند.
امام امت در این دیدار به تفصیل با استانداران صحبت کردند و گفتند: «آن که موجب نگرانی است این است که جمهوری اسلامی شکست بخورد. ما قبلًا با طاغوت مقابل بودیم. طاغوت ما را شکست میداد؛ بسیار خوب، خیلی جاها طاغوت غلبه کرده است. حالا هم در عالم طاغوت باز غالب است؛ اما جمهوری اسلامی و جایی که ما ادعای این را داریم که این اسلام دَرِش است، احکام اسلام در آن است، این بخواهد شکست بخورد به واسطه اشخاصی که خودی هستند، فرقی نیست ما بین- فرض کنید- روحانیون همه سرتاسر مملکت، اگر روحانیان سرتاسر مملکت، خدای ناخواسته یک کاری بکنند که ضررش به جمهوری اسلامی باشد، دادگاههای همه مملکت اینها یک کاری بکنند که ضررش به جمهوری اسلامی برسد، و هکذا وزارتخانهها و همه جا، اگر این طور بشود آن وقت ما اسلام را به دست خودمان لطمه زدهایم.
آنچه موجب نگرانی است این است که ما خودمان با فعالیت خودمان اسلام را به هم بزنیم. تا حالا داد میزدیم که «جمهوری اسلامی» حالا که جمهوری اسلامی ارکانش همه تحقق پیدا کرده است، محتوایش را ما نتوانیم اسلامی بکنیم؛ علاوه بر این هی به همش بزنیم، هر کسی یک طرف بگیرد آن از آن ور بکشد، این از آن ور بکشد، هر کس هر وقت صحبت میکند به ضد آن دیگری صحبت بکند، آن یکی اگر صحبت میکند بر ضد آن دیگری صحبت بکند، این یک مملکت آشفتهای میشود. همه هم گناه را گردن آن دیگری می گذارند؛ نه، گناه گردن همه ما هست، همه ما مسوول هستیم پیش خدا؛ کُلُّکُمْ راعٍ وَ کُلُّکُمْ مسوول. همهمان باید مراعات بکنیم و «راع» بکنیم و همه ما مسوول هستیم از این کاری که میکنیم. نباید من بگویم که همه گناهها گردن یک کس دیگر است، آن هم بگوید که گردن آن یکی است. نخیر، باید همهمان اعتراف کنیم که رشید نیستیم، رشد نداریم.
این مردم؛ توده مردم، مردمی بودند که ریختند و کارها را انجام دادند. خوب حالا به عهده شماهاست، به عهده ماهاست، اینکه اینها گرفتند ما نگهش داریم. توده که دیگر نمیتواند اداره کند مملکت را. توده راه افتاد و همه کارها را توده مردم، جمعیت مردم انجام داد و سپرد آن را دست شما آقایان.
اینهایی که در رأس امور واقع هستند، اینها حالا باید نگهش دارند. این یک امانت الهی است که باید ماها نگهش داریم. اگر بنا باشد که ما هر کدام در محلی که هستیم، هر رییس که هست با رییس دیگرش مخالف باشد، هر قدرتی که هست با قدرت دیگرش- از تهران گرفته تا سرحدّات- این طوری باشد، یک مملکت هرج و مرجی است که محتاج به یک قیّمی است و بعد هم برای ما قیّم معیّن بکنند.
الان خب، شماها باید اداره کنید، شماها که در استانها هستید و آقایان دیگری هم که هستند در استانها. استانها را باید شما اداره کنید و شما درستش بکنید. و با قدرت درستش بکنید. یک مطلب نقصی پیدا میشود- البته عرضه میکنند به مجلس- مجلس درست میکند اینها را.
در هر صورت آنی که موجب نگرانی بزرگ است این است که ما یک وقتی نهضتمان شکست بخورد؛ شکستِ شخص چیزی نیست، کشتنِ شخص چیزی نیست، اما نهضت را ما کاری بکنیم که با اعمال ما این نهضت به هم بخورد، این را باید یک کارش بکنیم.
همه شما، هر کس به کشورش اعتقاد دارد، هر کس به دیانتش اعتقاد دارد، به خدا اعتقاد دارد، امروز باید این را حفظش بکند و اختلافات جزئی که بین افراد هست اینها را کنار بگذارند و آن طور نباشد که تمام همِّ ما صرف این بشود که او را عقب بزنیم؛ خودم جلو بیایم و آنچه بشود، آن آلوده بشود، آنچه بشود، این نباشد.
همه ما همّمان باید صرف این باشد که اگر یک کسی هم خطا میکند برادرانه بروند بهش حالی کنند که این کار درست نبود، تو باید چه بکنی، اگر باورش نیامد و دیدید که آدم صحیحی نیست، آن وقت باید به مراکزی که هست، گفته شود تا جلویش گرفته شود.
در هر صورت، این من را نگران کرده، من مدتهاست که برای این جهت نگرانم و به همه آقایان هم این نگرانی را اظهار کردم و گفتم که ما نمیتوانیم که حالا هم، به صورت مبارزه درآییم و با اشخاصی که داخل در خودِ جمعیتِ خودمان هستند، مبارزه کنیم. مبارزه با خارج، مبارزه با طاغوت صحیح است، اما دیگر مبارزه کنید با خودمان! ... با هم بنشینیم تفاهم کنیم، با هم بنشینیم، برادر باشیم، همهمان اهل یک مملکت، همهمان اهل یک ملت، همهمان اسلامی، ارادت به اسلام داریم.
این طور نباشد که هی هر کدام بگوییم خیر، ما اسلامی هستیم و دیگران نیستند. نخیر، اگر ما هیچ کداممان که کارهایی که محول به خودمان هست، آن را به طور صحیح انجام ندهیم، ما اسلامی نیستیم، ما طاغوتیم. طاغوت هم عیبش همین بود که کارها را بر خلاف مصالح کشورِ خودش میکرد. حالا هم اگر بنا شد که هر کداممان در یک محلی، بر خلاف مصلحت کشور خودمان [عمل کنیم] آنکه در تهران هست، آنکه در شهرستان است، اگر بنا باشد این طور باشد، باید ما کمر ببندیم به نابودی این، نابودی که نهضتمان نابود بشود. خودمان نابود بشویم، هیچ اشکال ندارد، نهضتمان نباید نابود بشود.»
منبع:
صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۴۱۳-۴۱۸