چند روز دیگر نوروز همراه با جوان شدن جهان آفرینش از راه میرسد. گل و رنگ درهم آمیخته، به زیبایی دشتهای میهنمان میآرایند.
ایرانیان هزاران سال است از زمستان به بهار رسیدن را جشن گرفته، برای رسیدن به زندگی بهتر امیدوارنه چشم به «روزی نو» دارند.
از دیرباز کسانی در هر کوی و برزن با شادی و پایکوبی آمدن سال نو را به گوش مردم میرساندند. آتش افروزها، کوسه برنشینان، میرهای نوروزی و حاجیفیروز، نامهای گونهگون مردانی هستند که در درازنای تاریخ ایران با خوانندگی و خنیاگری مژده رسان سال نو بودند.
بر پایه پژوهشهای تاریخی پیشینهٔ پیکهای نوروزی را باید تا روزگار هخامنشیان پی گرفت.
روزگاری آتشافروزها، با چهرهای سیاه شده، جامهای سرخ رنگ و کلاه شیپوری با آتش بازی به پیشواز نوروز رفته، تا سیزدهم فروردین با ساز و آواز در کوچهها میگشتند.
برخی بر این باورند پیش از اسلام در کنار آتش افروزها، سیاهانی با رختهای رنگارنگ و آرایش تند به هنگام آغاز سال نو با نواختن دف و دایره و خواندن ترانههای نوروزی مردم را سرگرم میکردند.
با برآمدن اسلام و جلوگیری از آتشبازی، کوسه برنشینان جایگزین آتشافروزها شدند، آنان سوار بر خر با چهرههایی خندهدار و کارهای نمایشی رفتن ننه سرما را جشن میگرفتند.
مسعودی در مروج الذهب میگوید: «آیین کوسهبرنشینی یا خروج الکوسج» از روزگار کمبوجیه به مصر، شام و یمن راه یافت آنان نوروز را نیز گرامی داشته، به آن نوروز قبطی میگفتند.
میرهای نوروزی از دیگر پیکهای بهاری بودند که با پشتیبانی پادشاهان، برای سرگرمی، شادمانی و خنده پیش از آمدن بهار چند روزی را برتخت پادشاهی نشسته و به گونهٔ نمایشی فرمان میراندند.
در یک سده گذشته با گسترش زندگی شهرنشینی، آیین کوسهبرنشینی و میرنوروزی از میان رفته، حاجی فیروزها با همان پوشش آتشافروزها، به جای آتشبازی، با دایره و دنبک، سرنا و دهل، پیامرسان نوروز بودهاند.
برخی براین باورند حاج فیروز بازمانده آیین بازگشت سیاوش یا آفرینش دوباره است، چهرهٔ سیاه شده او یادآور بازگشت وی از جهان مردگان، پیراهن سرخ او نماد خون سیاوش و شادی او نمایشگر شادی، زایش و رویش است.
بعضی از مردمشناسان نیز پیدایش حاجی فیروز را برآمده از استوره دوموزی میدانند، دوموزی یا «ایزدگیاه» ریشه در اندیشههای میانرودان دارد.
پیکهای بهاری همراه با جشن نوروز در سدههای گذشته از خراسان بزرگ تا قفقاز از عراق تا مصر و از ترکیه تا دل اروپا را در نوردیدهاند. چنانکه مقریزی از جشن کوسهبرنشینی در عراق و میرهای نوروزی در مصر نام میبرد، همچنین آدام متز، داستان «دن کیشوت نوشتهی سروانتس» را برگرفته از آیین میرنوروزی میداند بعضی نیز بازی شناخته شدهی «شاه و وزیر» را نو شده و دگرگون یافتهٔ میرنوروزی دانسته اند.
آیین پیک نوروزی در تاریخ دیرینه سال ایران آنچنان با دل و جان مردم درهم آمیخته که هر قومی نامی برای آن برگزیده است. در خراسان به آن «جیگی جیگی، ننه خانم» در آذربایجان «تکمچی و سایاچی»، در گیلان «عروس کولشی»، در مازندران «پیشخوان و سرخوان»، در قزوین «نوروزنثار» و در کردستان «امیربهاری» گفته میشود.
اگر در تاریخ آرش کمانگیر، ابومسلم، یعقوبلیث، بابک خرمدین، حسن صباح از یک سو رودکی، فردوسی، حافظ، مولوی و سعدی از سوی دیگر قهرمانان و چهرههای ملی ما به شمار میآیند، آتشافروزها، کوسهبرنشینان، میرهای نوروزی و حاجی فیروزها، نیز مردان گمنامی هستند که آیینها، باورها، تاریخ و فرهنگ ایران را سینه به سینه پاسداری نموده، با شورآفرینی امید به آینده را به ویژه در دورههای سیاه تاریخ ایران در دل مردم زنده نگه داشتند؛ چنانکه در جنبش شعوبیه و مبارزه با روشهای
نژادپرستانهٔ خلفای بنی عباس نقش آنان را نمیتوان نادیده انگاشت. پیکهای بهاری را نباید تهیدستانی دانست که برای تکه نانی میخوانند و مینوازند، آنان پاسداران راستین تاریخ و فرهنگ این سرزمین هستند که ایران به آنها بسیار بدهکار است.
اشکان زارعی
یارینامه:
جهان فروری، بهرام فرهوشی
گاهشماری و جشنهای ایران باستان، هاشم رضی
نوروز جشن نوزایی آفرینش، علی بلوکباشی
پیکهای نوروزی، سیداحمد وکیلیان
جستارهایی در فرهنگ ایران