۰
سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۳۹

آموزش و پرورش ما برده پرور است

دکتر مصطفی ملکیان نظام آموزش و پرورش کشور را برده پرور توصیف کرد و گفت: هدف آموزش و پرورش، فقط آموزش برای کسب شغل و مهارت است. کسی که کار می کند تا ادامه زندگی دهد برده است، فرقی هم ندارد که این بردگی در کجا رخ می دهد.
آموزش و پرورش ما برده پرور است
دکتر مصطفی ملکیان نظام آموزش و پرورش کشور را برده پرور توصیف کرد و گفت: هدف آموزش و پرورش، فقط آموزش برای کسب شغل و مهارت است. کسی که کار می کند تا ادامه زندگی دهد برده است، فرقی هم ندارد که این بردگی در کجا رخ می دهد.
به گزارش مردم سالاری آنلاین به نقل از روابط عمومی موسسه خیریه دارالاکرام، مصطفی ملکیان، پژوهشگر و فیلسوف در زمینه های اخلاق، فلسفهٔ دین، اگزیستانسیالیسم و علوم انسانی در سخنانی در موسسه خیریه دارالاکرام گفت: ضرورت عقلانی و اخلاقی آموزش عمومی نکته ای است که ممکن است از دید بسیاری از ما مغفول مانده باشد ولی واقعا جای خشنودی دارد که از دید فعالان موسسه دارالاکرام مغفول نمانده است. وی با بیان اینکه از نظر من از چهار جهت ما به آموزش عمومی با تعریفی که از آن خواهم گفت نیاز داریم گفت: منظور از عمومی بودن آموزش، آموزش از مهدکودک تا دانشگاه نیست بلکه به نوعی بازخوانی و به نوعی معنای محدود نبودن تحصیلات در دوره های خاص از زندگی اطلاق می شود. وی تصریح کرد: منظور از آموزش عمومی، در کشور ما یا برخی از کشورها تنها آموزش در مدارس است در حالی که آموزش، فراتر از تحصیل در مدارس است که معطوف به تعلیم و تربیت افراد برای یادگیری مهارت یا دانش مورد نیاز مشاغل و حرفه های جامعه می شود. منظور من از آموزش و پرورش تنها وزارت آموزش و پرورش نیست بلکه آموزش عالی و سایر وزارتخانه ها نیز در این روند تاثیرگذار هستند. 
ملکیان ادامه داد: هدف نظام آموزش و پرورش تنها یک چیز است و آن آموزش دیدن برای تصدی یک شغل و حرفه در جامعه است. یعنی فرزند شما به عنوان یک ماده خام زمانی که وارد مهد کودک می شود تا زمانی که از دانشگاه فارغ التحصیل می شود تنها یک هدف را دنبال می کند و آن یافتن شغلی در خور و مناسب خود است. این مسئله فی نفسه چیز بدی نیست بلکه لازم و ضروری است اما آیا این تنها نیاز آموزشی انسان است؟ و انسان برای زندگی بهتر حتما باید دارای شغل و درآمدی باشد؟
این پژوهشگر با بیان اینکه پاسخ این سوال صد در صد منفی است گفت: آموزش عمومی دقیقا همین جا به کار می آید که این نقص را برطرف کند. شغل و حرفه اگرچه لازمه زندگی نیک است اما چیزهای دیگر در کنار این لازم است. منظور از شغل و حرفه، کاری است برای کسب درآمد و امرار معاش.
وی افزود: ما می دانیم که انسان نیاز به استقلال دارد و بخش مهمی از فردیت مستقل افراد متکی به استقلال مالی است. بنابراین برای استقلال مالی نیاز به درآمد دارد. برای داشتن درآمد باید یک شغل داشته باشد. داشتن شغل منوط به یادگیری یک مهارت از علم، فن و هنر  است که باید از طریق آموزش فراهم شود. نظام آموزش و پرورش تحصیلی بدین منظور ساخته شده است که افراد با آموزش های مقدماتی و سپس تخصصی برای تصدی مشاغل مختلف در اجتماع آماده شوند و این نقص نظام آموزش و پرورش است. نقد این نظام به این معنی نیست که ما نباید مخاطبان خودمان را با یک شغل و حرفه آشنا کنیم. بلکه با این پنج استدلالی که عنوان کردم ضرورت شغل و حرفه محل انکار احدی نیست و نمی تواند باشد. اما سوالی اینجا مطرح است که انسان تنها یک شغل یا حرفه را باید به خوبی متکفل شود؟ یعنی برای اینکه انسان برای خود و اطرافیانش زندگی سودمندی داشته باشد فقط کافی است متکفل یک حرفه شود؟ 
ملکیان ادامه داد: به تعبیر یکی از چهره های جهانی، آدلر، تعلیم و تربیت این نظام آموزش و پرورش، نظام بردگان است. برده کسی است که تنها یک کار دارد و فقط هم یک توقع داشته باشد، هرچه که به او دستور می دهند انجام دهد. هدف از این نوع آموزش، بقاء و حیات است. 
انسان آزاد در اینکه کار می کند نیست که انسان است بلکه او می تواند به شیوه دیگری زندگی کند؛ هم از ساعات زندگی خود و دیگری از فراغت خود می تواند به درستی استفاده کند. این دو مولفه انسان را از بردگی به آزادگی تبدیل می کند. 
وی تصریح کرد: اگر انسان برده باشد مدرن یا غیر مدرن بودن آن تفاوت چندانی با یکدیگر ندارد. صرف زندگی کردن مهم نیست، چگونه زندگی کردن مهم است. آموزش و پرورش کشور ما برده پرور است چون هدفش فقط آموزش برای کسب شغل و مهارت است. کسی که کار می کند تا ادامه زندگی دهد برده است، فرقی هم ندارد که این بردگی در کجا رخ می دهد. هر برده ای برای خدمت رسانی نیاز به آموزش دیدن دارد تا بتواند بهتر خدمت کند. عمومی بودن آموزش یعنی آموزش هایی به افراد داده شود که در همه ابعاد زندگی و در طول زندگی بدان نیاز دارد نه فقط آموزشی که برای به دست آوردن یک شغل نیاز دارد. آموزش ضمن خدمت هم برای بروز شدن اطلاعات و بالاتر رفتن سطح آگاهی افراد می شود. همان طور که ما برای کاری نیاز به آموزش ضمن خدمت داریم به آموزش برای زندگی و زیست بهتر داریم. پس ما در زندگی هم به آموزش دیگری برای زندگی بهتر نیاز داریم.

ملکیان افزود: ما دگرگونی هایی داریم که هم در عالم درون و هم در عالم بیرون رخ می دهد.  روانشناسی رشد می گوید زندگی مراحلی و هر مرحله ویژگی های خاص خود را دارد که اسامی گوناگونی دارد. آموزش دادن تمام مهارت های لازم زندگی در یک مقطع امکان پذیر نیست و هر دوره ای شرایط خاصی برای آموزش دیدن دارد. بنابراین نمی توان یک دوره از زندگی را به عنوان دوره آموزشی کامل در نظر گرفت که فرد پس از طی آن وارد زندگی شود. ما زمانی که مراحل متفاوت زندگی را پشت سرمی گذاریم از سه جهت متحول می شویم یکی از جهت میزان دانایی، دیگری میزان توانایی و به میزان نیازهایمان متفاوت می شویم.
این پژوهشگر با بیان اینکه ما برای برطرف کردن نیازهای هر دوره نیاز به آموزش های متفاوت و جدید داریم و وقتی موفق می شویم که در همان دوره این آموزش ها صورت بگیرد ادامه داد: زیرا اگر آموزش از آن دوره بگذرد توان و قدرت انجام آن را نخواهیم داشت. پس در حین هر دوره آموزش خاص آن دوره باید وجود داشته باشد تا به خوبی درک و فهم شود. اگر فردی در مقطعی از زندگی موفق زندگی نکند نمی تواند در مقاطع دیگر موفق باشد. چون هر مقطع مانند پله نردبانی است که اگر مشکلی داشته باشد فرد به سلامت به پله های بالایی نمی رسد. پس بنابراین ما نیاز داریم به غیر از آموزش در مدارس، آموزش های دیگری داشته باشیم. 
ملکیان تاکید کرد:آنچه در موسسات آموزشی صورت می گیرد درس خواندگی است و آنچه  در طول زندگی می آموزیم فرهیختگی است. ما باید بین درس خواندگی و فرهیختگی تفاوت قائل شویم. ولی از نظر من کمال یعنی درس خواندگی در کنار فرهیختگی. من گمان می کنم هدف از آموزش عمومی باید فرهیختگی باشد. این دو عنوان با هم تفاوت هایی دارند. درس خواندگی در هر جامعه پیشرفته ای باید اجباری و رایگان باشد. یعنی همه فرزندان جامعه مجبور باشند که درس بخوانند و طبیعتاً باید رایگان باشد تا افراد کم برخوردار و فقیر از این ضرورت و امر لازم محروم نشوند. وجود فقر مادی فقر فرهنگی به دنبال دارد. اما فرهیختگی نمی تواند اجباری باشد و نیاز به داوطلب بودن فرد دارد. تفاوت دیگر این دو در محدود بودن آنها است.
وی تصریح کرد: دوره تحصیل و درس خواندگی پایان دارد. یعنی فرد درس می خواند و مدرکی می گیرد و تمام می شود؛ اما فرهیختگی پایان ندارد و انسان در همه زمینه ها و در همه عمر خود می تواند فرهیختگی خود را افزایش دهد و رشد فرهیختگی انتها ندارد.
ملکیان در پایان عنوان کرد: تفاوت دیگر این است که در درس خواندگی و تحصیل تفاوت سطح وجود دارد. یعنی یک استاد و یک دانش آموز وجود دارد و ضرورت هم دارد. یعنی برعکس چیزی که در برخی مدارس جدید مد شده است این است که معلم در مقام استادی باید به دانش آموز مطلبی بیاموزد نه اینکه با او گفتگو کند. البته این به معنای متکلم وحده بودن یا سرکوب دانش آموز نیست ولی در واقع این دو، سطح مختلفی دارند. استاد باید مطلب مورد نظر خود را به دانش آموز ارائه دهد و به او بیاموزد. این به معنای تفاوت سطح است. ما در فرهیختگی این را نداریم و مواضع برابر و هم سطح است.
کد مطلب: 142713
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *