عرفان پاکستانی بسیار گرم و پرجنبوجوشی است. او در شبکهسازی بسیار موفق است و با هدف برقراری ارتباطات اقتصادی بیشتر بین ایران، ترکیه و پاکستان فعالیت میکند. آن چه در ادامه میآید، روایتهای او درباره زندگی دانشجویی و کاریاش در ایران است.
روزنامه شرق نوشت: «اول قرار بود با هم اسکایپی صحبت کنیم اما بعد از مدتی به خاطر سفر او و همسر ایرانیاش به ترکیه، سر راهشان به تهران آمدند. در ساعاتی که در تهران بودند قرار ملاقات تنظیم شد. در کافهای نزدیک میدان انقلاب یکدیگر را دیدیم.
«محمدعرفان مقصود» اهل پاکستان است. متولد شهر لاهور. از آن بچههای درسخوان بود. در لاهور دو فوقلیسانس گرفت: بیوتکنولوژی و علوم سیاسی. سال ۲۰۱۱ بورسیه دکترای سلولی مولکولی دانشگاه فردوسی مشهد شد و به ایران آمد. به ایران آمد و پاگیر این خاک شد... حالا هشت ســال اســت که در ایران زندگی میکند. لهجه پاکستانی دارد اما زبان فارسی را خوب میداند. او مؤسس و مدیرعامل شرکت «کارآفرینشو» است. شرکتی که با هدف ایجاد ارتباطات اقتصادی بیشتر بین ایران، ترکیه و پاکستان فعالیت میکند. او در ایران دکترا گرفت و مشغول به کار شد و حتی کارآفرین برتر ایران در حوزه بینالملل هم شد.
عرفان فرد بسیار گرم و پرجنبوجوشی است. او در شبکهسازی بسیار موفق است و با هدف برقراری ارتباطات اقتصادی بیشتر بین ایران، ترکیه و پاکستان فعالیت میکند. آن چه در ادامه میآید، روایتهای او درباره زندگی دانشجویی و کاریاش در ایران است:
ایران اصلا دانشگاه هم دارد؟
بین ایران و پاکستان یک طرح تبادل دانشجو هست که همیشه خالی است. در پاکستان به هر دانشجویی بگویید در ایران میشود درس خواند اصلا تصور نمیکند در ایران دانشگاه وجود دارد. در آنجا فقط دانشگاه تهران را میشناسند و بعد هم تا حدودی دانشگاه شریف را برای رشتههای مهندسی. اکثر افراد در پاکستان فکر میکنند ایران یک کشور اسلامی است و فقط مدارس و حوزههای دینی دارد. من وقتی به دوستانم میگفتم در دانشگاه فردوسی درس میخوانم، آنها میگفتند دانشگاه فردوسی کجای نقشه است و من مجبور بودم روی نقشه محل دانشگاه را مارک کنم. جامعه علمی پاکستان هیچ شناختی از دانشگاههای ایران به غیر از دانشگاههای تهران و شریف ندارد. در وزارت علوم پاکستان هم برای تأیید مدارک دانشگاههای خارجی همین رویه هست و فقط دانشگاه تهران و دانشگاه شریف به رسمیت شناخته میشوند و هر کسی نگاه میکند به لیست دانشگاههای مورد تأیید، فکر میکند در ایران فقط همین دو دانشگاه وجود دارد.
گرفتن تأییدیه دانشگاهها در وزارت علوم پاکستان فرایندی دارد که من آن را به رئیس دانشگاه و معاونت پژوهشی و معاون تحصیلات تکمیلی دانشگاه فردوسی منتقل کردم. برای گرفتن تأییدیه، دانشگاه فردوسی باید در پاکستان مراحلی را طی کند. دانشگاه باید نامه درخواست تأیید مدرک را برای وزارت علوم پاکستان ارسال کند، بعد آنها تیم ارزیابی به دانشگاه درخواستدهنده میفرستند و در صورت ارزیابی قابل قبول توسط این تیم یک تفاهمنامه بین دانشگاه و وزارت علوم پاکستان منعقد و این تأییدیه صادر میشود. متأسفانه در ایران نوعی غرور وجود دارد که میگویند مثلا دانشگاه فردوسی برند است و طرف مقابل باید به ما درخواست بدهد. در صورتی که آنها وزارت علوم هستند و نمیتوانند تکتک دانشجوهای پاکستانی در دانشگاههای دنیا را شناسایی و دانشگاههایشان را ارزیابی کنند. این دانشگاه است که باید درخواست صدور تأییدیه بدهد. دانشگاههای ایران اگر میخواهند دانشجوی خارجی بگیرند باید از وزارتخانههای کشورهای دیگر تأییدیه بگیرند تا مدارک دانشگاه در سایر کشورها معتبر شود.
ایمیلهای انگلیسی که پاک میشوند
یکی دیگر از مشکلات این است که هیچکس در اداره امور بینالملل دانشگاه، زبان انگلیسی بلد نیست. مدیران آدمهای دوروبر خودشان را استخدام کردهاند. کارشناسها ایمیلهای انگلیسی را به جای جوابدادن پاک میکنند و فقط فارسیها را جواب میدهند. دانشگاهها باید دفاتر سرپرستی دانشجویان بینالمللی را کارآمد کنند مثلا وقتی دانشگاه دفتر تحصیلات تکمیلی دارد دلیلی ندارد دفتر تحصیلات تکمیلی جداگانه برای دانشجویان خارجی وجود داشته باشد یا اگر معاون آموزشی داریم لازم نیست برای دانشجویان خارجی معاون آموزشی جداگانه بگذارید چون نهایتا باید دانشجوی خارجی هم تأییدیه معاون آموزشی یا دفتر تحصیلات تکمیلی اصلی هم تأییدیه معاون آموزشی و دفتر تحصیلات تکمیلی دانشجویان بینالملل را بگیرند و تنها این جداکردن بخش مربوط به دانشجویان ایرانی و بینالمللی، پروسه انجام کار را طولانی و دشوار میکند. من به دانشگاه فردوسی پیشنهاد دادم به جای استخدامکردن ۵۰ نفر برای این بخشها آنها را ببندید. در بخش بینالملل دانشگاهها باید دفتر کارآفرینی یا دفتر ارتباط با دانشگاههای خارجی و کشورها یا دفتر پروژههای مشترک ایجاد کرد. مثلا به من محمدعرفان بگویید اگر شما در زمان تحصیل خود ما را به یک دانشگاه وصل کنی ما به تو امتیازاتی میدهیم.
هر دانشجوی خارجی باید ملزم شود در طول دوره تحصیل خود دانشگاه محل تحصیلش را به یک دانشگاه خارجی وصل کند و یک پروژه مشترک با دانشجوهای ایرانی انجام دهد.
ممنوعیت اشتغال برای دانشجوهای خارجی
من در کارآفرینشو بارها اعلام کردم که تا زمانی که روابط اقتصادی بین مردم دو کشور شکل نگیرد، سایر حوزههای روابط دو کشور و دولتهایشان نیز شکل نخواهد گرفت. ما شبکهای از دانشجویان خارجی در ایران تشکیل داده بودیم که دو تا سه هزار نفر عضو داشت و یکسری پرسشنامه برای آنها فرستادیم که حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ فرم در این فرایند پر شد. نکته قابل توجه این بود که از هر چهار نفر دانشجوی خارجی یک نفر در کشور خودش فعالیت اقتصادی داشت ولی این فرد در ایران اجازه فعالیت اقتصادی نداشت؛ بنابراین مثلا اگر ۲۰ هزار دانشجو در ایران تحصیل میکنند حدودا چهار تا پنج هزار نفر از آنها در کشورشان فعالیت اقتصادی دارند که اگر شما از اینها استفاده نکردید، برای شناخت بازار این کشورها، اینها پس از تحصیل به کشورشان برمیگردند و دیگر نمیتوان از طریق آنها کالاهای ایرانی را در کشورهایشان فروخت. باید بگویم همین اطلاعات مربوط به شناخت بازارها را میتوان به غربیها فروخت و درآمد خوبی کسب کرد اما چون باعث رونق اقتصادی بین کشورهای خودمان نمیشود و فقط منجر به واردات کالا از کشورهای دیگر میشود، چرخه بدبختی ما را تشدید میکند.
خارجی مسلمان و خارجی غیر مسلمان
مورد دیگری که باید بگویم این است که ما در پاکستان دو نوع خارجی داریم؛ یکی خارجی مسلمان است و دیگری خارجی غیر مسلمان و غربی. بهتر است شما از واژه خارجی برای مسلمانها استفاده نکنید. ما در پاکستان عربها را خارجی نمیبینیم. بهتازگی حتی دولت خواسته تا به چینیها نیز خارجی نگوییم. مثلا در شهرهای پاکستان عربهای قطر، امارات و عربستان سعودی سکونت دارند و محلههای خاص خود را نیز دارند. قانون این است که اگر یک غیرپاکستانی مسلمان بخواهد در پاکستان کسبوکاری راه بیندازد، مجوز چندانی نمیخواهد و مانند یک پاکستانی با او برخورد میشود. علاوه بر کشورهای عربی، کشورهای عضو جامعه مشترکالمنافع نیز همین شرایط تسهیلشده را دارند اما اتباع سایر کشورها برای ایجاد کسبوکار بسیار اذیت میشوند. قانون برای اعضای کشورهای مشترکالمنافع و کشورهای عضو کنفرانس اسلامی با بقیه فرق میکند.
اما در ایران اینگونه نیست و همه را به یک چشم نگاه میکنند و این خوب نیست. حتی من فکر میکنم ایران از لحاظ قانونی هم مشکل ندارد چون بر اساس تفاهمات مربوط به کشورهای اکو بستر فعالیت اقتصادی مهیاست اما این قوانین اجرا نمیشود. در واقع شهروندان کشورهای عضو اکو راحتترین شرایط را برای فعالیت اقتصادی در ایران دارند اما مدیران اجازه فعالیت را به آنان نمیدهند. در قانون گفته شده که اعضای کشورهای اکو در خاک همدیگر اجازه فعالیت اقتصادی بدون مجوز را دارند اما کسی به این بخشنامهها توجه نمیکند. متأسفانه قوانین در ایران در کشوی میزها میماند.
در ایران وقتی فردی میخواهد یک فعالیتی بکند که بهنفع ایران هم هست، اجازه نمیدهند. به همین دلیل است که فارغالتحصیلان خارجی پس از اتمام تحصیل به ایران برنمیگردند. اما رفتار سایر کشورها متفاوت است؛ مثلا دوست من در سوئد پستدکترای شیمی میخواند، علاوه بر این که بورس بوده خود دانشگاه ایشان را به یک شرکت محصولات کشاورزی وصل میکند و به او مجوز کار میدهد. ایشان بعد از سه سال کارکردن برای این شرکت، الان مدیر فروش پاکستان همان شرکت شده و در لاهور دفتری باز کرده است برای فروش محصولات این شرکت. در ایران من چون خود به سمت ایجاد یک شرکت و اخذ مجوزهایش رفتم، مشاهده کردم اکثرا زمانی که متوجه میشوند خارجی هستید، مجوز فعالیت نمیدهند و خیلی بد برخورد میکنند؛ در واقع باید گفت مدیران دولتی ایران حاضر به ریسککردن نیستند و با خود میگویند نکند من پرونده یک خارجی را تأیید کرده باشم و نکند بعدا این خارجی درگیری داشته باشد و من به خاطر مجوزی که دادهام زیر سؤال بروم. یعنی به دلیل حساسیت نابجا ریسک نمیکنند و از عواقب احتمالیاش میترسند. برای حل این مشکل، دولت باید مدیرانی را که با خارجیها همکاری میکنند، تشویق کند تا آنها انگیزه پیدا کنند.
برای جمعبندی باید بگویم فرصتهای همکاری اقتصادی و علمی بین کشورهای اسلامی در منطقه بسیار است اما موانع ذهنی مانند بیاعتمادی یا غرورهای نابجا یا موانع اداری که به جای تسهیل فرایندها خود سدی برای تجارت و ارتباطات علمی بین ملتها میشوند، ما را از این فرصتها محروم کردهاند.»